• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4652 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۳۱ ارديبهشت

فلسطين از نگاه نخبگان ايراني

روشنفكران هميشه مدافع فلسطين

رضا مختاري اصفهاني

اجماع نخبگان

فلسطين در نگاه جامعه نخبگاني ايران جايگاه خاصي دارد. نخبگان و روشنفكران ايراني بنا به گرايش خاص سياسي، ديني و ايدئولوژيك خود به موضوع فلسطين از دريچه دفاع از مظلوم و طبقه محروم، تكه‎اي از جهان اسلام، قرباني منافع و مطامع استعمار غربي، همبستگي اسلامي و... مي‎نگريستند. شايد بتوان فلسطين را موضوعي با اجماع اكثريت نخبگان ايراني دانست. نخبگان و روشنفكران بر‌خلاف توده‎ها نگاهي تقليل‎گرا به فلسطين نداشتند.

 

توطئه بريتانيا

اگر توده‎ها گاهي به موضوع فلسطين از دريچه بعضي اختلافات ميان جامعه مسلمانان و جامعه اقليت يهود مي‎نگريستند، روشنفكران اما وراي چنين اختلافاتي، آوارگي اعراب فلسطيني و ايجاد كشوري به نام اسراييل را توطئه‎اي برآمده از سياست‎هاي استعماري بريتانيا پس از جنگ جهاني اول مي‎دانستند؛ توطئه‎اي كه ردپايش را در عراق، حجاز، شام و هند مي‎شد ديد. اين توطئه در هند به اختلاف ميان هندو و مسلمان دامن مي‎زد و در نقطه‎اي ديگر غيريت يهود و عرب را در فلسطين ايجاد مي‎كرد. همين سياست با توسل به ملي‎گرايي عربي، اختلاف اعراب با تركان و ايرانيان را چنان برجسته مي‎كرد كه تمامي پيوندهاي تاريخي و فرهنگي ناديده انگاشته مي‎شد. بر اين مبنا اكثريت جامعه نخبگاني ايران به حمايت از فلسطين برخاست. اهميت فلسطين در ميان نخبگان چندان بود كه بعضي گروه‌هاي سياسي مخالفان خود را به همراهي با اسراييل متهم مي‎كردند. يكي از نخبگان ايراني كه بر‌خلاف سوابق و تلاش‎هايش به همراهي با يهوديان اسراييلي متهم شد، سيدضياءالدين طباطبايي است. سيدضيا براساس اسناد ازجمله همراهان اعراب مسلمان در فلسطين بود. او در كنفرانس اسلامي در بيت‎المقدس به سال 1310 شركت كرد. حضور او در اين كنفرانس به صورت انفرادي و شخصي بود. اين كنفرانس كه با حضور كشورهاي عراق، الجزاير، مراكش، مصر، ليبي، شام و هند برگزار شد تا سال‎ها تنها نهاد و نماد اتحاد اسلامي در مقابل اسراييل بود. جالب اينكه نماينده كشور عراق، فقيهي شيعي و ايراني‎تبار آيت‎الله شيخ‎محمدحسين كاشف‎الغطا بود. سيدضيا در اين كنفرانس به سمت منشي رياست آن برگزيده شد. اين حضور اما بعد از شهريور 20 و بازگشت سيد به ايران توسط مخالفانش در حزب توده و برخي از روشنفكران مانند فريدون آدميت به عنوان همكاري و همراهي او با دولت يهود تبليغ شد. اين اتهام چندان رواج يافت كه به امري مسلم تبديل شد. در اين ميان فقيهي شيعه، آيت‎الله شيخ‎محمد خالصي‎زاده، كه در فعاليت‎هاي سياسي‎اش به ضدبريتانيا شهره بود به دفاع از سيدضيا برآمد. خالصي‎زاده در دفاعيه‎اش از سيد، او را دوم شخص مدافع فلسطينيان معرفي كرد. او در اين باره به سخنان و نوشته‎هاي نويسنده معروف عرب، شكيب ارسلان استناد جست؛ سخنان و نوشته‎هايي كه براي ايرانيان افتخارآميز بود. خالصي‎زاده خود سال‎ها بعد در وصيتنامه‎اش كه با عنوان «آيا اينان مسلمانند» منتشر شد به عدم مقاومت اعراب در مقابل اشغال سرزمين‌شان نيز انتقاد كرد و اشغال فلسطين نتيجه دوري از حقيقت و محتواي اصلي اسلام بود.

 

پهلوي اول و دولتي نامشروع

در همان زمان كه سيدضياءالدين طباطبايي در فلسطين بود در داخل ايران هم سعي شد در موضوع فلسطين حساسيت‎هاي جامعه مذهبي و احتراز از دودستگي در جامعه در نظر گرفته شود. از همين رو وقتي روزنامه اقدام در سلسله مقالاتي به دفاع از مسلمانان و انتقاد از يهود پرداخت، عبدالحسين تيمورتاش، وزير دربار رضاشاه، مطبوعات را ملزم كرد در موضوع اعراب و يهود وارد نشده تا به ايجاد كدورت‎ها منجر نشود و تحريكاتي منافي مصالح مملكتي و خلاف سياست توليد نشود. جامعه يهوديان ايران هم اعلام كرد اين جامعه بر‌خلاف همدينانشان در ساير نقاط جهان «در اين‌گونه سياست‎هاي خارجي دخالتي نداشته است» و خود را تابع و شهروند ايران مي‎داند. همچنين در اين زمان آيت‎الله حاج‎شيخ‎عبدالكريم حائري‌يزدي، موسس حوزه علميه قم از دولت خواست مانع از مهاجرت يهوديان ايران به فلسطين شود؛ اقدامي كه مقابله با سياست دولت اسراييل در گرد آوردن يهوديان در فلسطين به عنوان ارض موعود بود. شايد بتوان سياست ايران در آن زمان در موضوع فلسطين را بي‌طرفي فعال دانست. در اين بي‌طرفي براي تشكيل دولت اسراييل مشروعيتي وجود نداشت.

 

تقسيم نامنصفانه فلسطين

شهريور 1320 موضوع فلسطين در بين ايرانيان را وارد مرحله جديدي كرد. ايران كه از نخستين اعضاي سازمان نوبنياد ملل متحد بود در كميسيون ويژه مساله فلسطين در اين سازمان عضويت داشت. اين كميسيون با حضور كشورهاي عضو در ارديبهشت 1326 تشكيل شد تا موضوع فلسطين را مورد بررسي قرار دهد. اكثريت اعضا راه‎حل را در تقسيم فلسطين ديدند اما نصرالله انتظام، نماينده ايران با اين طرح مخالفت كرد. انتظام تقسيم فلسطين را غيرمنصفانه دانست. او در گزارشي به وزارت امور خارجه پيش‎بيني كرد، يهوديان به تقسيم‎بندي سازمان ملل بسنده نكرده و سرانجام كار به «كشت و كشتار» مي‎رسد.

نمايندگان مجلس ايران هم در برابر اين راي سازمان ملل آرام ننشسته و وزير خارجه، موسي نوري‌اسفندياري را براي اداي توضيحات فراخواندند. نوري‌اسفندياري تقسيم فلسطين را مخالف «عدالت و انصاف و منشور ملل متحد» دانست و اينكه «نبايد به عنوان تاسيس كانون ملي يهود كانوني براي آشوب و فساد و تهديد صلح خاورميانه ايجاد شود.» او سخنانش را با اين آرزو به پايان برد:«... ماده 1 منشور كه مرام ملل متحد را شرح مي‎دهد، توسعه روابط دوستانه بين‎المللي را مبتني بر احترام [به] اصل تساوي حقوق ملت‎ها و حق آنان در تعيين آزادانه سرنوشت خود مي‎داند و ما از صميم قلب آرزومنديم سازمان ملل متحد كه پس از مصايب بي‎شماري كه بر عالم بشريت وارد شد به منظور تضمين صلح و آرامش جهان و حفظ حقوق ملل عالم تاسيس شده و اميد جميع دوستداران صلح به وجود آن است، حق و عدالت را با كمال قدرت جاري كرده و صلح و آسايش را در اين قسمت دنيا كه مورد علاقه خاص ماست، برقرار كند.»

 

آيت‌الله كاشاني و نواب صفوي

مهم‌ترين واكنش اما از جانب آيت‎الله سيدابوالقاسم كاشاني بود. او در اعلاميه‎اي با عنوان «جهاد مسلمانان عليه يهوديان» از مردم دعوت كرد براي اعتراض به تشكيل دولت اسراييل در اجتماع مسجد شاه حاضر شوند. اجتماعي كه با حمايت بازار و نيروهاي مذهبي مانند جمعيت فداييان اسلام و برخي از نيروهاي روشنفكر مذهبي همچون محمد نخشب و يارانش(خداپرستان سوسياليست) همراه شد. سيدمجتبي نواب‌صفوي، رهبر فداييان اسلام در حمايت از فلسطين مصمم‎تر از ديگران بود. او در خرداد 1327 در سخناني در مدرسه فيضيه قم از سكوت مردم در قبال جنايات يهود در حق مسلمانان انتقاد كرد و اين سكوت را نشانه بي‎غيرتي و بي‎شرافتي دانست. به اعتقاد او، اين وضعيت نتيجه سلطنت پهلوي در ايران بود. او سال‎ها بعد(آذر 1332) در كنگره اسلامي در بيت‎المقدس شركت كرد و در ميان اعراب آوازه بسيار يافت. كنگره كه به دعوت شيخ‎امجد الزهاوي، مفتي عراقي و رييس انجمن نجات فلسطين برگزار شده بود، سعي در جلوگيري از حمله يهوديان به بيت‎المقدس داشت. به جز نواب‌صفوي، سيدموسي اصفهاني، نوه آيت‎الله سيدابوالحسن اصفهاني و ابوالحسن شيخ و حاج‎عبدالصاحب نوح به نمايندگي از آيت‎الله كاشاني در اين كنگره حضور داشتند. به گزارش زين‎العابدين خاكسار، وزيرمختار ايران در اردن هاشمي، نواب‌صفوي از ديگر حاضران در كنگره پرشورتر بود:«مشاراليه نيز موقع ورود به يكي از نقاط سرحدي اردن و اسراييل از خود بي‎خود شده و فرياد ‌الله‎اكبر زده و گفته‎اند خداوندا، اين صداي مرا به يهود اسراييل برسان تا آنان را تكان بدهد و ما اينك جنگ مقدس خود را با يهوديان جهان آغاز كرده‎ايم. سپس مشاراليه با همان حالت خواسته بودند از مرز عبور و به طرف خاك اسراييل بروند و چون او را ممانعت كرده بودند، گفته بود آيا از شهيد شدن در اين نقطه چيزي بالاتر هست؟ بگذاريد من شهيد بشوم و اولين گلوله خالي شده و جنگ مقدس آغاز شود.» اين سخنان با استقبال مطبوعات اردن مواجه شد و بر صفحات نخست‌شان نقش بست. فعاليت ايرانيان در حمايت از فلسطين از نظر نخبگان عرب نيز دور نماند، به‌طوري كه حبيب عبيدي، مفتي موصل در تگرافي به «روحانيون تهران»، «از ابراز احساسات علما و عشاير در رهايي فلسطين از صهيوني‎ها» سپاسگزاري كرد.

 

سياست دو‌گانه

در حاكميت اما سياست دو‌گانه‎اي پي گرفته مي‎شد. از يك‌سو، وزارت امور خارجه براي محدوديت فعاليت آژانس يهود كه در كار انتقال يهوديان خاورميانه به فلسطين از طريق ايران بود، تلاش مي‎كرد. بر اين اساس در اين باره كميسيوني در اين وزارتخانه تشكيل و تصويب كرد: «ورود كليميان اتباع خارجه» به ايران كلا ممنوع شود. ديگر آنكه «لايحه تشديد مجازات قاچاقچيان و همدستان آنها» براي ممانعت از فعاليت‎هاي آژانس يهود تهيه شود. از سوي ديگر اما محمد ساعد‌مراغه‎اي، نخست‎وزير در بيانيه‎اي به تاريخ 24 اسفند 1328 در زمان تعطيلي مجلس شناسايي بالفعل(دوفاكتو) اسراييل را اعلام كرد. بهانه ساعد براي اين اقدام حفظ «منافع اتباع ايران» در آن كشور بود. جالب اينكه در آن زمان وزير امور خارجه، حسين علا در كشور حضور نداشت. يك هفته بعد از اين بيانيه، ساعد از نخست‎وزيري كنار رفت اما عبدالصاحب صفايي، نماينده مجلس در اين باره از دولت سوال كرد. پرسش صفايي بر اين پايه استوار بود كه اقدام ساعد چه ضرورتي داشت كه بدون مشورت با مجلس و در زمان تعطيلي آن «بر‌خلاف احساسات عمومي» صورت گرفت. به اعتقاد او اگرچه شناسايي دوفاكتو تعهدي براي شناسايي بحق(دوژوره) ايجاد نمي‎كرد اما از نقطه ‎نظر ارتباط ايران به عنوان يك كشور اسلامي با ديگر ممالك و دولت‎هاي اسلامي نتيجه نامطلوب داشت:«آيا اولياي دولت ايران متوجه هستند كه در نتيجه فجايع و جنايات تروريست‎هاي يهودي بيش از 800 هزار نفر مسلمان فلسطيني يك سال و اندي است از خانه و لانه خود آواره‎اند كه با شناسايي دولت اسراييل عملا نمك بر جراحت آنان پاشيده و در نتيجه ناگوارترين اثر را در عالم اسلامي ايجاد خواهد كرد ضمنا با اين عمل فاصله بيشتري بين هيات حاكمه و مسلمين ايران به‌خصوص جامعه روحانيت اسلامي پيدا خواهد شد كه مسووليت آن مستقيما به عهده دولت آقاي ساعد است.» صفايي اين اقدام را بر‌خلاف قانون اساسي مشروطه نيز دانست. چه مطابق قانون اساسي، ايران كشور و دولتي اسلامي بود و «طبعا دولت ايران موظف است، اصول اسلامي و احساسات عمومي مسلمين را در كليه امور سياسي رعايت كند.» اقدام دولت ايران در محافل سياسي و مطبوعاتي جهان عرب با اعتراض مواجه و آن را به كمك مالي اسراييل به ايران ربط دادند. دو سال اما از اين شناسايي نگذشته بود كه محمد مصدق كه در راه بازگشت از امريكا با استقبال كم‌نظير مصريان مواجه شده بود، آن را پس گرفت.

پس از كودتا

دولت مصدق اما چندان نپاييد و با كودتا ساقط شد. پس از كودتا به مرور مسير ارتباط با اسراييل هموار شد. ابتدا در دولت حسين علا تصويبنامه‎اي مبني بر معافيت يهوديان ايراني مهاجر به فلسطين از پرداخت عوارض گذرنامه صادر شد. سپس در سال 1339 دولت منوچهر اقبال، اسراييل را به‌رسميت شناخت. وزير امور خارجه پيشين اقبال، علي‎اصغر حكمت به اتحاد اسلامي معتقد بود و منتقد سياست‎هاي اسراييل. البته اسراييلي‎ها حملات حكمت به خودشان را براي پنهان ‎داشتن تبار يهودي‎اش مي‎دانستند؛ نكته‎اي كه به صواب نبود و در ميان يهوديان ايران نيز منتقدان اسراييل كم نبودند. با كنار گذاشتن حكمت، مدتي جلال عبده سپس غلامعباس آرام متصدي وزارت خارجه شد. در زمان آرام بود كه اين رسميت انجام گرفت. واكنش‎ها در جهان عرب به اين اقدام خشم‎آلود بود. احمد بهاءالدين، روزنامه‎نگار مصري در مقاله‎اي در روزنامه الاخبار، محمدرضا شاه را با مصدق مقايسه كرد. مصدق را قهرمان ملي ناميد كه «مي‎خواست نفت ايران را از چنگال استعمار خارج كند»؛ قهرماني كه پشتيباني ملتش را به همراه داشت. در مقابل، شاه «در اثر تدابير استعمار» و كودتا به ايران بازگشت. قهرمان ملي كشورش را حبس و حسين فاطمي «قهرمان شهيد را ذبح كرد.» بهاءالدين به جز عرصه سياست، اين تقابل و شكاف را فراتر از اين بين دربار پهلوي و جامعه ايران دانست:«احساسات حقيقي ملت ايران با ما اعراب و مسائل عادلانه ماست نه با اسراييل. روابط ملت ايران با ملت عرب محكم و قديمي است و از آوارگي يك‎ ميليون عرب خشمناك مي‎شود و با شناسايي كساني كه يك ‎ميليون عرب را آواره كرده‎اند، موافقت ندارد. ملت ايران به خوبي مي‎داند كه آزادي عرب، آزادي ايران را حمايت مي‎كند و بردگي عرب موجب بردگي ايران است ولي سياست شاهنشاه ساكن كاخ مرمر از تمايلات ملت ايران سرچشمه نمي‎گيرد.»

آنچه را نويسنده الاخبار گفته بود، مي‎توان در تلگراف اعتراضي آيات سيدمحسن حكيم، شيخ‎عبدالكريم جزايري و ميرزاعبدالله شيرازي مشاهده كرد. همچنان ‎كه محمد مصدق در حمايت از ترجمه اكبر هاشمي‌رفسنجاني از كتاب «سرگذشت فلسطين» اثر اكرم زعيتر، مبلغي پول حواله كرد تا از اين كتاب خريده و به ديگران هديه كنند. اين اعتراضات و حمايت از فلسطين به‌ طور آشكار و پنهان در طول سال‎هاي سلطنت محمدرضا شاه ادامه يافت. چنانكه سلطنت پهلوي بسياري از سياست‎هاي خود در رابطه با اسراييل را علني نمي‎كرد. از همين رو همواره از پيوند اعتراضات داخلي و مخالفان با موضوع فلسطين بيم داشت. بر اين اساس وقتي شاه در سال 1354 دستور همكاري فني و علمي بين ايران و اسراييل را داد، هويدا، نخست‎وزير در اجراي اين فرمان بر محرمانه ‎بودن مذاكرات و انجام آن در سطوح پايين در حد مديركل تاكيد كرد.

 

پس از جنگ 6 روزه

با آغاز جنگ 6 ‎روزه اعراب و اسراييل در پنجم ژوئن 1967/ پانزدهم خرداد 1346 اين بيم، خود را در ايجاد ستاد اطلاعات و تبليغات به منظور برنامه‎ريزي و سياست‎گذاري نحوه انتشار اخبار اين جنگ نشان داد. هدف اين ستاد «هدايت افكار عمومي» در رابطه با اخبار جنگ بود. حضور مخالفان سياسي سلطنت پهلوي اعم از مذهبي و غيرمذهبي در عراق به عنوان يكي از محورهاي نبرد با اسراييل اين هراس را بيشتر مي‎كرد. مهم‌ترين اين مخالفان آيت‎الله خميني، رهبر جنبش مذهبيون بود. جز او، مخالفاني از گروه‌هاي چپ مانند علينقي منزوي، فرزند آقابزرگ طهراني در اين زمان در عراق فعال بودند. بنا به برخي گزارش‎ها، نيروهايي از ايران براي پيوستن به ارتش خلق عرب به عراق مي‎رفتند. همچنان‎‌كه بعدها بعضي اعضاي نهضت آزادي ايران مانند ابراهيم يزدي، محمد توسلي، مصطفي چمران، رضا رييس‎طوسي و... در اردوگاه‌هاي سازمان فلسطيني فتح آموزش نظامي ديدند. اين همدلي و همكاري در حوزه فرهنگ نيز نمود داشت.

 

آل احمد و وجدان روشنفكري ايراني

چنانچه جلال آل‎احمد، پدرخوانده روشنفكري ايران كه سال‎ها قبل در سفري به اسراييل در مدح آن كوشيده بود هنگام جنگ اعراب و اسراييل نوشت:«وجدان روشنفكر ايراني بايد از اين ناراحت باشد كه چرا نفت ايران در تانك و هواپيمايي مي‎سوزد كه برادران عرب و مسلمانش را مي‎كشد. وجدان روشنفكر ايراني بايد از اين ناراحت باشد كه چرا نفت سعودي و كويت در تانك‎ها و هلي‎كوپترهايي مي‎سوزد كه ملت فقير ويتنام را به توپ بسته‎اند. چه كسي گفته است كه وجدان روشنفكر ايراني را هم بايد مطبوعات فرنگ بسازد؟» آنچه جلال آرزو كرده بود در ميان روشنفكران ايراني در جريان بود. رضا براهني عضو كانون نويسندگان با ترجمه كتاب «عرب و اسراييل» نوشته ماكسيم رودنسون، ابراهيم يونسي مترجم و فعال چپ با ترجمه كتاب «صهيونيسم» اثر يوري ايوانف، كتاب «فلسطين آزاد مي‎شود» اثر حكيمي نويسنده مذهبي و «ناله‎ها» اشعار ح. فصيحي حساسيت نهادهاي امنيتي را برانگيخت؛ كتاب‎هايي كه توده‎ها را با واقعيت فلسطين آشنا مي‎كرد. اين كشاكش‎ها تا پايان سلطنت پهلوي ادامه يافت. از همين رو شاه با ميل به همكاري با اسراييل، جانب اعراب را نيز فرو نمي‌‌‎گذاشت. بخشي از دلايل نزديكي او به اسراييل هم در جهت مقابله با اقدامات ناسيوناليسم عربي به رهبري جمال عبدالناصر و بعدها حزب بعث عراق بود. آنچه گفته شد، گزارشي از پيوند جامعه نخبگاني ايران با موضوع فلسطين بود؛ پيوند و سابقه‎اي كه بنا به شرايط روز و نگاه سياسي نبايد مغفول و تحريف شود.

پژوهشگر تاريخ

 


مهم‌ترين واكنش اما از جانب آيت‎الله سيدابوالقاسم كاشاني بود. او در اعلاميه‎اي با عنوان «جهاد مسلمانان عليه يهوديان» از مردم دعوت كرد براي اعتراض به تشكيل دولت اسراييل در اجتماع مسجد شاه حاضر شوند؛ اجتماعي كه با حمايت بازار و نيروهاي مذهبي مانند جمعيت فداييان اسلام و برخي نيروهاي روشنفكر مذهبي همچون محمد نخشب و يارانش(خداپرستان سوسياليست) همراه شد.
جلال آل‎احمد، پدرخوانده روشنفكري ايران كه سال‎ها قبل در سفري به اسراييل در مدح آن كوشيده بود هنگام جنگ اعراب و اسراييل نوشت:«وجدان روشنفكر ايراني بايد از اين ناراحت باشد كه چرا نفت ايران در تانك و هواپيمايي مي‎سوزد كه برادران عرب و مسلمانش را مي‎كشد.وجدان روشنفكر ايراني بايد از اين ناراحت باشد كه چرا نفت سعودي و كويت در تانك‎ها و هلي‎كوپترهايي مي‎سوزد كه ملت فقير ويتنام را به توپ بسته‎اند. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون