• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4657 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۱۰ خرداد

شهر هوش مصنوعي

ناصر فكوهي

شهر‌هاي هوش مصنوعي كه در بسياري از كشورهاي جهان از هم اكنون آغاز شده‌اند، آخرين مرحله از تحول زيستگاهي انسان‌ها به شمار مي‌آيند. پرسش، حال اين است: آيا انسان‌ها مي‌توانند به صورتي دايمي در جهاني پساكرونايي و در وحشت از اپيدمي‌هاي آينده در «فاصله اجتماعي» يا اشكالي شبيه به آن زندگي كنند؟ به عبارت ديگر، با فاصله گرفتن از يكديگر به ويژه از طريق استفاده گسترده از ابزارهاي هوش مصنوعي (شبكه‌هاي قدرتمند مجازي، هوش مصنوعي، اينترنت اشيا و غيره) آيا مي‌توانند نياز هر چه كمتري به رابطه حسي مستقيم با يكديگر داشته و بتوانند به جاي رودررويي چهره به چهره با يكديگر، از طريق شبكه وارد اين رابطه شوند؟ ارايه پاسخ مثبت يا منفي به اين پرسش بنا‌ بر اينكه چه موضعي، البته ساده‌انديشانه، درباره انقلاب اطلاعاتي و هوش مصنوعي داشته باشيم، به نظر بديهي مي‌آيد: كساني كه نسبت به اين انقلاب‌ها مشكوك هستند و در آرمان‌هايي يا «طبيعت‌گرا» براي بازگشت به طبيعتي كه وجود ندارد (و به قول فيليپ دسكولا از ابتدا هم بيشتر ابداع فرهنگي خود ما بود و نه آن چيزي كه به عنوان «جهان» داريم) معتقدند فناوري، انسان‌ها را از«انسانيت»شان خارج كرده و در نهايت تبديل به ماشين خواهد كرد و از اين‌رو «بازگشت به طبيعت» خيالين را بهترين راه مي‌دانند.برعكس، موافقان افراطي اين انقلاب‌ها معتقدند فرآيندهايي چون تراانسانگرايي (transhumanism) با ابزارهاي علمي هوش مصنوعي و بيولوژيك، در پي افزايش سن انسان تا بي‌نهايت يا تغيير كامل بدن او تا حدي هستند كه بتوان از «گذار از انسان» سخن گفت. در نتيجه بايد انسان پيشين و طبيعت گذشته را براي هميشه كنار گذاشت. گروه نخست مي‌خواهند جهان مجازي به فراموشي سپرده شود و گروه دوم در پي فراموشي جهان واقعي‌اند. اما نه طرفداران طبيعت مطلق حاضرند از فناوري‌هايي كه رفاه بزرگي را برايشان ايجاد كرده، بگذرند و نه گروه دوم، از طبيعت و بدن لذت‌بخشي كه تنها با حس‌هاي واقعي، معني دارند. گروه نخست معتقد به روابطي هر ‌چه بيشتر و نزديك‌تر ميان انسان‌ها از راه بدن و حس‌هاي مستقيم هستند و گروه دوم، درست برعكس معتقد به كوچ گسترده به شبكه، ترك هميشگي شهرهاي واقعي و زيستن در شهرهاي مجازي. اما بدون ترديد، هر دو گروه، بيشتر جهان را از خلال عينك ايدئولوژيك خود مي‌بينند تا از زاويه واقعيت‌هاي پيچيده‌اش و در حقيقت هر دو رويكرد سطحي‌نگرانه هستند.موضوع فاصله‌گذاري و تمهيدات بهداشتي ديگر نظير استفاده از ماسك و نظافت در سطح بسيار بالايي كه مي‌توان در يك كشور پيشرفته ثروتمند بدان دسترسي داشت - نسبت به يك كشور فقير جهان سومي - اگر واقع‌بين باشيم، در بهترين حالت نمي‌توانند، جز سازوكارهايي موقت براي مديريت موقت يك بيماري در ميان ميليون‌ها بيماري و مشكلات ديگر زيست‌محيطي باشند؛ مشكلاتي كه خود انسان‌ها به وجود آورده و از اين پس نيز با سبك زندگي بي‌بند‌و‌بار خود ادامه خواهند داد. البته شكي نيست كه اين تجربه بايد براي ما درسي باشد كه جهان را در قالب «سياره‌اي» و پيوستاري ببينيم و تلاش كنيم به سوي برابري در امتيازات زندگي براي همه انسان‌ها (به ويژه در مهم‌ترين نيازهاي‌شان يعني غذا، بهداشت، تربيت، مسكن و رفاه) بينديشيم و قدم‌هاي موثري ‌برداريم. اما اينها راه‌حل‌هايي نيستند كه سرمايه‌داري به‌طور عام و سرمايه‌داري متاخر مالي به‌طور خاص - كه شهر هوشمند، ثمره آن و بدون سرمايه‌گذاري‌اش قابل اجرا نيست - چندان علاقه‌اي به آنها داشته باشند، زيرا پرهزينه‌ترين و كم‌سودترين اقدامات در كوتاه و ميان‌مدت هستند. سرمايه‌داري مالي بنا بر تعريف نمي‌تواند به بلندمدت فكر كند، چون معاملات و سوداگري‌هاي مالي اغلب خود‌محورانه هستند و نمي‌توانند با اقتصاد و جامعه‌اي كه محوريتش بر اساس دگر‌دوستي و آشتي با ديگران و با طبيعت باشد، سازگار شوند. از اين‌رو، انتخاب انسان‌ها در سال‌هاي آتي و هر‌اندازه به جلو برويم با سرعت و شتاب و تراكمي بيشتر ميان دو راه متفاوت و هر چه بيشتر در تناقض است: اين دو راهي ما را وا‌مي‌دارد يا سناريويي اتوپيايي ولو بسيار مشكل و پر‌زحمت را انتخاب كنيم كه در آن بتوانيم گونه انساني را از طريق آشتي دادنش با ساير گونه‌ها و با خودش و البته با طبيعت نجات دهيم يا برعكس، راهي كه گسست با طبيعت و ساير موجودات و البته ميان خود انسان‌ها را به حداكثر ممكن خواهد رساند و در اين راه دير يا زود، گونه را دچار انقراض كامل يا سقوطي نسبي، اما سخت، همچون بازگشتي چند هزار‌ساله به پيش خواهد كشيد. آنچه امروز در جهان ديده مي‌شود و ما از دوران شكار و گردآوري تا شهر هوشمند دنبال كرديم، نشان مي‌دهد كه به احتمال زياد انسان‌ها متاسفانه در كمال ناآگاهي راه‌حل دوم را برگزيده‌اند و به جاي آنكه فكري اساسي براي چگونه زيستن پايدار در جهان بكنند به فكر يا در توهم آن هستند كه مي‌توانند با «زور» و «ثروت» تخيلي خود، در تمام معاني آن، با هر مشكلي از ويروس‌هاي بي‌نهايت كوچك‌، تا شهاب‌هاي آسماني بي‌نهايت بزرگ، دست و پنجه نرم كنند و همواره پيروز بيرون بيايند. شكي نيست كه براي چنين حدي از بلاهت، بايد در فقري بزرگ از لحاظ فرهنگي نسبت به جهان و تاريخ آن بود. تنها بدين ترتيب مي‌توان به اين ايدئولوژي داروينيسم اجتماعي باور آورد. انسان شايد خود را بسيار باهوش بپندارد، اما متاسفانه تاكنون در چنين بلاهتي بوده. با اين وجود، به عقيده بسياري از انديشمندان و متفكران روشنگر، پيروزي انسان در اين نبرد نابرابر از هيچ ضرورتي نه در ذات كيهان، نه در ذات ما و نه در بطن آنچه ما دلبخواهانه «طبيعت» ناميده‌ايم و نه حتي از ذات خود فرهنگ قابل استنتاج نيست. ايدئولوژي ويرانگرانه سرمايه‌داري با به محوريت درآوردن مسابقه برتري و نخبگي، بهتر بودن اين از آن، اين و آن از همه، با سلسله ‌مراتبي كردن جوامع، با يورش بي‌رحمانه به طبيعت و با دامن زدن به ايدئولوژي‌هايي كه اساس‌شان فرض گرفتن دشمني ديگري با خود است و اين ايدئولوژي در حال حاضر سلطه مطلقي در جهان دارد و به آن تفكر دامن مي‌زند. از اين‌رو، شهر هوش مصنوعي كه با اين ايدئولوژي شكل بگيرد، دقيقا همان چيزي يا بدتر از آن چيزي خواهد بود كه در رمان‌هاي خيالين قرن بيستم مي‌توانيم بيابيم: گذار از انسان، سركوب انسان‌ها به وسيله ماشين‌ها، از ميان رفتن احساسات و عواطف و در نهايت از ميان رفتن و بردگي انسان‌هاي زيردست  ماشين‌ها كه مقدمه‌اي براي از بين رفتن كامل آنها خواهد بود. اما درست برعكس، پرهيز از اين امر، در شهري هوشمند و دقيقا به دليل هوشمند بودن اين شهر، كاملا ممكن است: اگر ما ابعاد خرد را جايگزين ابعاد كلان كنيم؛ اگر ما اشكال پياده را جايگزين اشكال موتوريزه كنيم؛ اگر ما اشكال خلاقيت را جايگزين اشكال خودنمايي و اشكال هنر در معناي عميق واژه را جايگزين فناوري در معناي سطحي‌اش كنيم و اگر شناخت جامع و بين‌رشته‌اي را مكملي بر شناخت تخصصي و رشته‌اي كنيم و از حرص و آز براي بيشتر داشتن‌، بيشتر زيستن، بيشتر لذت بردن در خود بكاهيم و كيفيت را جايگزين كميت كنيم، جهاني بهتر كاملا ممكن خواهد بود. در اين حالت، تمام ابزارهايي كه شهر هوشمند در اختيار ما مي‌گذارد، از شبكه‌هاي اجتماعي تا موتورهاي جست‌وجو، از شهر مجازي تا چاپگرهاي سه بعدي، از تلفن‌هاي همراه قدرتمند تا كاربردي كردن اطلاعات نه براي مراقبت و تنبيه و سركوب افراد، بلكه امكان دادن به خلاقيت آنها مي‌توانيم استفاده كنيم. در اين شهر، فاصله اجتماعي مي‌تواند به كمترين ميزان ممكن برسد، زيرا خطراتي همچون ويروس‌هاي كشنده و تهديدهاي تشعشعي و تسليحاتي به حداقل ممكن خواهند رسيد و سرانجام انسان‌ها مي‌توانند پاسخي مناسب به انحراف نخستين از شيوه زيست و معيشت خود بيابند تا هم خود را نجات دهند و هم به ساير موجودات و جهان ضربه نزنند. 
استاد انسان‌شناسي دانشگاه تهران 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون