• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4762 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۱۶ مهر

چنان دان كه نادان‌تري آن زمان

ابراهيم عمران

مسعود فراستي در برنامه «كتاب باز» شبكه چهار ابياتي از حكيم فردوسي بزرگ خواند كه ايرادهاي فراواني بدان وارد شد. ايشان در قسمت بعدي همين برنامه عذرخواهي كرد و افزود نبايد وارد چنين ميداني مي‌شد... خب شايد براي جامعه خودمحور و كمتر جوابگوي ايراني ما؛ چنين كرداري دنيايي از ستايش و حمد به همراه داشته باشد كه فردي مشهور دست‌كم در حوزه نقد سينما، به اشتباهش پي برد و عذر تقصير به پيشگاه مخاطب آورد. ولي مي‌توان جدا از موافقان و مخالفان چنين ديدگاهي از دريچه‌هاي ديگري هم به اين موضوع نگريست. پرواضح است قدرت فراگير اينستاگرام و توييتر و تلگرام سبب‌ساز چنين پيامدهايي شد و آشكارتر است اگر چنين فضايي وجود نمي‌داشت؛ كمتر فردي فراست اين را داشت كه به پوزش‌خواهي دست يازد. صحبت اما به فرديت‌مان برمي‌گردد و پرسش آن است كه چرا به راحتي در هر حوزه‌اي وارد مي‌شويم و خويشتن را دارا و ياراي آن مي‌بينيم كه عرض اندامي نشان دهيم. حال فارغ از پيامدهاي اين كردارمان كه اگر نيك فرجام بوديم كه فبها و اگر ناخوش سرانجام هم فبها؟! آيا منتقد ثابت تلويزيون، خود نمي‌دانست كه توان خوانش شاهنامه ندارد؟ آيا تا به حال در جمعي خوانده بود و پرسش مهم‌تر آنكه مجري برنامه هم آگاه بود به غلط خواندن ايشان؟ كه اين نيز دردي است بزرگ‌تر كه مجري و ناظر پخش نيز در اين حوزه ناواردتر يا اينكه هر دو در وادي درست‌خواني خويشتن غرق بوده‌اند؟ حال اين نگره را درباره ساير پديده‌هاي جمعي‌مان بنگريم. فرض كنيم فردي خود را لايق پست‌هاي مديريتي و مياني و حتي سطوح بالاتري بداند و وارد حيطه‌هايي شود كه هيچ آشنايي بدان‌ها ندارد و معجزه‌اي بيافريند كه هيچ ساحري نتواند باطلش كند؛ آنگاه جوابگوي اين همه ساختارِ معيوب تشكيل‌شده كيست؟ فراستي و خواندن بد و اجراي بدترش از شاهنامه (در همين جا ذكر شود بيشتر ما هم توان خواندن نداريم) شايد به خاطر جايگاه ناموري‌اش اين‌گونه خبر ساز شد وگرنه در همين مدارس و دانشگاه‌هاي ما، بسيارند از اين كم‌سواداني كه شاهنامه كه هيچ، حتي بيت اول ديوان حافظ را نيز نمي‌توانند درست بخوانند. از دل اين ماجرا نكته‌هايي برمي‌آيد كه مهم‌ترينش سفره باز براي برخي‌هاست؛ برخي‌هايي كه به راحتي بر هر مسندي چنگ مي‌زنند و به سختي پايين مي‌آيند. شايد منتقد تند‌خو در نقد فيلم اين بار صداقتي رو كرده باشد كه زياد هم نادرست نيست اين گزاره ولي ‌اي كاش چنين درستي‌ها و صدق گفتار در وجود مديران رده‌هاي مختلف بروكراسي ما هم پديد آيد و با صداي بلند نه‌تنها عذرخواه باشند بلكه ميز و ارابه قدرت اجرايي را ترك كنند و كار را به اهلش در هر جايگاهي بسپارند. بدخواني و عذرخواهي فردي چون فراستي هرچند شايد براي خودش سخت باشد كه چرا تن به خواندن كتابي داد كه فقط دوستش دارد و فرم خواندن آن را بلد نيست و به قول خودش «ما قبل بداست» خواندنش ولي بارقه اميدي را گشود كه نمي‌توان غلط خواند و غلط انجام داد و غلط هم ماند؛ حال در جايگاهي و صدايي بر نخيزد و گوينده‌هاي هميشگي، خويشتن را كاربلد دانند كه به قول صاحب شاهنامه: هر آن گه كه گويي كه دانا شدم/ به هر دانشي بر توانا شدم/ چنان دان كه نادان‌تري آن زمان/ مشو بر تن خويش بر بد گمان/

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون