گوشهاي از انديشههاي استاد نوايي
مرتضي ميرحسيني
معلم و پژوهشگر تاريخ بود و هميشه ميگفت اگر پيشداوري و تعصب داشته باشيد، آن وقت حتي با دسترسي و خواندن مجموعهاي از اسناد و زيرورو كردن انبوه كتابها به حقيقت نميرسيد و واضحترين شواهد و بهترين گزارشها هم به دردتان نميخورد و كمكتان نميكند. عبدالحسين نوايي تابستان 1302 در تهران متولد شد و اولين مدرك دانشگاهياش را از دانشسراي عالي گرفت. پس از آن به فرانسه رفت و تا دكترا در سوربن تحصيل كرد. سالهاي طولاني در سطح اول دانشگاهي كشور تدريس كرد و جز دهها كتاب و صدها مقالهاي كه طول دوران كارياش نوشت، چندين و چند متن مهم تاريخي را هم تصحيحكرد. به لحاظ سني به نسل بعد از حسن پيرنيا و عباس اقبال تعلق داشت و با عبدالحسين زرينكوب همدوره بود. ميگفت تفكر در فضاي آزاد رشد ميكند و نميتوان تفكري را كه در قوطي تنگنظري محصور شده، تفكري دانست كه نتايج درخشان به بار آورد؛ اگر ميخواهيم انديشه شكوفا و بالنده شود بايد به پژوهشگران ميدان داد و نفس تفكر و سوال را محترم شمرد. او درباره عقبماندگي كشور هم استدلالهاي محكمي داشت؛ اينكه ظلم دولتها و بيخبري شاهان موجب ركود و انحطاط كشور ما بوده است و حكومتهاي سختگير و نادان مجال رشد را از ملت ما گرفته بودند. اگر گفتههايش را به تاريخ كه او استاد مسلم آن بود، محدود كنيم ميگفت اختناق شديد و تنگنظري حاكمان مانع درست نوشتن ميشد. در نظامهاي استبدادي هر كس هم بتواند باقي بماند و دوام بياورد بايد در راستاي منافع طبقه حاكم بنويسد كه در نتيجه خواهناخواه محدود ميشود و ميلغزد و از بيطرفي و انصاف عدول ميكند. حتي امانت در حد محدود هم نميتواند وجود داشته باشد. مثلا در دوره نادرشاه، ميرزا مهديخان استرآبادي چگونه ميتوانست اشتباهات بزرگ و سنگدلي و افراطكاريهاي ارباب خودش را كامل ثبت كند و تاريخ را تا حد ممكن به همان شكلي كه واقعا بوده و اتفاق افتاده است، بنويسد؟ حتما نميتوانست. البته استرآبادي و بسياري ديگر از مورخان قديمي ما كه آثاري از آنان باقي مانده است، سعي خود را در نگارش تاريخ و ثبت وقايع كردهاند، اما محيط محدود حيات آنها، انديشه و فكرشان را محدود كرده و اولويتشان هميشه قبل از هر چيز، مصالح و منافع همان حاكم و دم و دستگاهش بود.