بپذيريم كساني مثل ما فكر نميكنند
تكثرگرايي و احترام به مارادونا
مانند چكاندن يك قطره جوهر در يك ظرف بزرگ آب است. مانند داد زدن وسط جمعيتي مملو از سكوت. مثل برهنه بودن در يك مهماني رسمي. مثل خيلي از چيزهاي كوچكي كه به واسطه تضاد شديدش ديده ميشود. مثل احترام نگذاشتن تنها يك فوتباليست در تمام دنيا به ديهگو مارادوناي فقيد.
تا همين چند روز قبل هيچكس پائولا داپنا را نميشناخت. اين بازيكن فوتبال زنان در بازي دو تيم دپورتيوو لاكرونيا و وياخس هنگامي كه دو تيم طبق روال اين هفته قصد داشتند با يك دقيقه سكوت به احترام در گذشت مارادونا بازي را آغاز كنند، نشست روي زمين و پشتش را كرد. تصوير اين بازيكن به سرعت تمام رسانههاي دنيا را درنورديد و نامش سر زبانها افتاد. واكنشها به او آغاز شد و طبق ادعاي خودش تهديدهايي خشونتآميز هم به دستش رسيد. پائولا در گفتوگو با رسانهها دليل اين كارش را احترام به عقايد خودش عنوان كرد. او گفت: «با توجه به اينكه مارادونا در آرژانتين سابقه آزارگري عليه زنان و خشونت عليه نزديكان زنش را داشته او كه خود را فمينيست ميداند به اين نتيجه رسيده كه نبايد به چنين كسي اداي احترام كند.» پائولا در گفتوگو با روزنامه آس چاپ اسپانيا تاكيد كرد كه از اقدام خود پشيمان نيست و گفت: «مارادونا از نظر فوتبالي به نظر من مهارتها و ويژگيهاي بينظيري داشت ولي از نظر انساني كسي نبود كه مردم بخواهند مثل او باشند. براي همين يك دقيقه سكوت كردن و اداي احترام به چنين شخصي در واقع بياحترامي به شخصيت و باورهاي خودم بود و نميتوانستم چنين كاري بكنم.»
اتهاماتي كه پائولا به مارادونا وارد كرده تا كنون به اثبات نرسيده است. با اين حال او از حق مدني و مشروع خودش به عنوان يك انسان استفاده كرده است. اينكه چون همه به مارادونا علاقه دارند و به او احترام ميگذارند پس اين بازيكن هم بايد احترام بگذارد تفكر درستي نميتواند باشد. نكته جالب توجه بازتاب چنين حركتي در رسانههاي دنياست.
در يك هفته گذشته ميليونها نفر در سراسر دنيا به بزرگترين فوتباليست تاريخ اداي احترام كردند. تمام بازيهاي فوتبال به مدت چند روز با يك دقيقه سكوت آغاز شد. بازيكنان بزرگي بعد از گلزني، گلهاي خودشان را به روح مارادونا تقديم كردند. در روزهاي نخست اين واكنشها تا حدودي پوشش داده ميشد اما بعد از زياد و تكراري شدنش ديگر مورد توجه قرار نگرفت. تا اينكه حركت متفاوت پائولا اتفاق افتاد. اين حركت هم مثل تيتر روزنامه انگليسي «ديلي استار» كه روز بعد از درگذشت مارادونا منتشر شد مورد توجه قرا گرفت. ديلياستار روي عكس گل دست خداي مارادونا نوشت: «VAR كجا بود وقتي به آن نياز داشتيم؟» آن روز هم ميان انبوهي از تيترهاي ستايشگرانه از نابغه تاريخ فوتبال، اين صفحه و اين تيتر بيشتر از همه به چشم آمد و خيلي هم مورد انتقاد قرار گرفت. البته كه آنها هم از حق طبيعي خود براي ابراز ديدگاهشان استفاده كرده بودند.
برداشتهاي زيادي ميتوان از اين نمونهها داشت. بعضي ميگويند «خواهي نشوي همرنگ، رسواي جماعت شو»، برخي به شجاعت اينها تبريك گفتند كه تصميم گرفتند ديدگاه خودشان را هرچند برخلاف نظر اكثريت باشد با صداي بلند اعلام كنند، برخي پائولا و روزنامه ديلي استار را مشتي فرصتطلب دانستند كه تلاش كردند با دهنكجي به مارادونا مشهور شوند، عدهاي آنها را بيشعور دانستند و برخي هم با تهديد نشان دادند چقدر عصباني هستند. در اين ميان تنها چيزي كه ميتوان روي آن به توافق رسيد تكثرگرايي است؛ به اين معنا كه اگر شما بهترين بازيكن تاريخ فوتبال هم باشيد باز هم عدهاي ممكن است از شما انتقاد كنند. ممكن است نظرات برخي افراد با آرمانهاي شما متفاوت باشد. همانطوركه هنوز برخي هواداران فوتبال گل اول مارادونا به انگليس را تقلب ميدانند و برايش هيچ ارزشي قائل نيستند. در چنين شرايطي احتمالا بهترين كاري كه ميتوانيم انجام دهيم، اين است كه بپذيريم تكثر در ديدگاهها خيلي گستردهتر از چيزي است كه تصور ميكنيم.