درباره فريدا كالو و آثارش به بهانه هفتمين نشست هنرهاي تجسمي جهان
معركهترين و دشوارترينِ كارها
بابك بهاري
اعتماد: هفتمين نشست از سلسله نشستهاي هنر تجسمي جهان با پرسمان واكاوي آثار هنرمند مكزيكي «فريدا كالو» در «فرهنگان رازي» برگزار شد. نشست با جملهاي از هنرمند آغاز شد: «ميكوشم غمهايم را غرق كنم اما كثافتها ياد گرفتهاند شنا كنند.» اين واگويه از فريدا كالو درواقع فتح بابي به جهان آثار اين هنرمند شد. جهاني كه با همه تلاش در پي دوري گزيدن از رنج نامهاي شدن ميرفت.تروتسكي، هنري فورد، نرودا، مارسل دوشان، پيكاسو، موزه لوور، اندره برتون و كاندينسكي از افراد و مكانهاي سرشناسي هستند كه با خانم هنرمند سروكار داشتهاند. پس از نمايش فيلمي كوتاه براي شناساندن كالو، بابك بهاري، نقاش به آثاري كه درباره اين هنرمند و جهانش در ايران در دسترس علاقهمندان است، اشاره كرد و توضيحاتي داد. در ادامه بخشهايي از متن گفتار او را در اين نشست ميخوانيد.
كتاب نقاشي و زندگي فريدا كالو اثر كتوفون وايرر برگردان ميهن صدري، زنده باد زندگي برگردان نيكو عسگري، فريدا، هايدن هررا برگردان فروغ پورياوري، فريدا كالو براي كودكان با تصاويري رنگي و نوآورانانه براي گروه سني ب و ج، زيبا مثل ماگنوليا برگردان نيلوفر آقاابراهيمي، خانه آبي اثر منوچهر استيفا از انتشارات كتابسرا و ديگو و فريدا برگردان مريم جهرگان از آثاري است كه دراختيار خوانندگان ايراني قرار دارد. همچنين3 فيلم از زندگي و هنر فريدا كالو ساخته شده؛ مستند سال 1982، فريدا و طبيعت زنده و فريدا. ماهنامه هفت گفتوگويي با خانم سلما هايك بازيگر فيلم به چاپ رسانده است. هنر از نظر هگل به مثابه بيان محدود از نامحدود است. دو پيشامد بزرگ در زندگي كالو رخ داد. يكي برخورد با اتوبوس كه منجر به آسيب ديدگي شديد ستون فقرات و لگن، 3 بار سقط جنين و انجام بيش از 30 جراحي سنگين شد و ديگري ريورا، همسر بيوفايش كه بارها به او خيانت كرد؛ اما نقاشي جاي همه آنها را براي او گرفت. او معتقد بود همين كه من هستم كافي است؛ تنها ذهن نيست بدن هم هست؛ با همه تندرستي، جنسيت و محدوديتهايش. اما چگونه فريدا در صد و چند سال پيش در كشوري با فرهنگي بومي و هنگامي كه نقاشي سه پايه واخورده و نقاشي ديواري يكهتاز و كوته نظري كمونيستها به هنر در اوج بود، چنين شور هنرش زبانه ميكشد؟ ناگفته نماند كه فريدا و ريورا هر دو عضو حزب كمونيست بودند.كسي كه در امريكا به خاطر پوشش بومياش، خردسالها در پياش ميافتادند و از او ميپرسيدند آيا از سيرك آمده است؟ اندره برتون خداي سوررئاليسم ضمن سوررئال خواندن آثارش درباره توان و شايستگي فريدا چنين ميگويد:«فريدا تنها كسي است در تاريخ هنر كه توان شكافتن سينه و قلب و گفتن حقيقت بيولوژيكي و اينكه در آن چه احساس ميكند را دارد.» ساختارشكني فريدا با برآمد طبيعت با جان (ميوه و جانوران در كنار هم و كنشگر بودن پرندگان و ميمونهايش) و كشيدن اشياي نامربوط ادامه مييابد. نقاش زني داراي اندوخته دانش اروپايي و شناخت نماد و فرهنگ مادري سرخپوستان كه به رروي بوم و سه پايه و در اندازههاي كوچك جهان شخصي خودش را ميكشد. چنين با نمايش رنج شخصي خويش آسيب و رنج مردم و كارگرها را به رخ ميكشد و اين به نوعي همگاني كردن امر شخصي است. فريدا معتقد بود كه «نقاشي معركهترين كارهاست اما دشوارترين نيز هست. مهارت را خوب بياموزيد، هنر تنها چيزي است كه نميتوانيد آن را به كس ديگري بياموزيد.» شايد بهتر باشد هنر فريدا را رئال جادويي بخوانيم. اثر گوزن تير خورده نقاش كه ترانه و نمادهاي بومي و فرهنگ مكزيكي دارد، ذهنيت جادويي فريدا را نشانمان ميدهد. حتي در اثر ديگر او، فريداي موكوتاه كه روي صندلي نشسته با موهاي ريخته روي زمين، نمود درخشاني دارد. اين نقاشي نخستين واكنش به خيانت ريورا بود.پيكاسو نيز در نامهاي درباره شايستگيهاي كالو به ريورا چنين مينويسد: ببين نه من نه تو و نه درن هيچ كدام توان كشيدن سر زني همانند فريدا را نداريم. اساسيترين آثار هنرمند همان خودنگارههاي فريداست؛ خودنگارههايي كه در برابر خواست هر دولت براي يكسانسازي تودههاست. فردگرايياي كه از همانندسازي روي برميگرداند و به بازتاب زيست هنرمند ميپردازد. از سرشناسترين نقاشهاي اين سبك رامبرانت و ون گوگ را ميتوان نام برد كه فريدا با 54 خودنگاره تاثيرگزارش(يكسوم آثارش) از زير سايه آنها درآمده است. سايهاي كه شايد فاطمه حماميها در اين مرز و خاك پس از يادگيري مهارتهاي كشيدن هرگز از آن فراتر نرفتند و به ذهنيت آفرينش آثار هنري نرسيدند.