• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3253 -
  • ۱۳۹۴ سه شنبه ۵ خرداد

تكليف جمهوري اسلامي در مقابل داعش روشن است

سيد حسين موسوي

جريان داعش با بالابردن پرچم شيعه ستيزي، غيرمستقيم به جمهوري اسلامي ايران نيز پيام خصمانه ارسال مي‌كند؛ اما درواقع بيش از آنكه اين گروه به عنوان تهديدي عليه ايران باشد، حاكميت‌هاي فعلي جهان عرب را هدف‌گيري كرده است، دليل امر هم روشن است؛ گروه داعش و امثال آن كوچك‌تر از آن هستند كه قادر به قامت افرازي در مقابل كشورمان باشند؛ جمهوري اسلامي ايران  اهداف روشن و اعلام شده‌اي در منطقه دارد و از ثبات حكومت‌هاي قانوني و مشروع و جنبش‌هاي حق‌طلبانه حمايت مي‌كند. بديهي است جريان داعش به مثابه يك گروه تروريست خود را با چنين اهدافي در تقابل خواهد يافت.
داعش يك جريان افراطي است كه برآمده از سازمان القاعده است و تجارب طولاني القاعده را در فعاليت‌هاي تروريستي با خود به همراه دارد، اصولا جداشدن گروه داعش از القاعده نوعي اختلاف نظر در مشي سياسي آن دو گروه است كه شباهت با اختلاف مشي القاعده و طالبان دارد، بدين معني كه داعش برخلاف القاعده كه جهاني مي‌انديشد، به چنگ انداختن بر سرزمين در كشورهاي مسلمان منطقه باور دارد كه مترادف تجزيه كشورهاست، اتفاقي كه در سوريه و عراق افتاده است، تجزيه اين دو كشور و همچنين تلاش براي تجزيه ليبي و نيز اشغال صحراي سينا در مصر حاكي از مشي متفاوت اين گروه از جريان القاعده است كه با سوء تعبير از آيات قرآني مربوط به «تمكن في الارض» صورت مي‌گيرد كه به موجب آن، در فقه اهل سنت است كه هر گاه گروهي از مسلمانان براي ايجاد خلافت سرزميني را به چنگ آوردند، ديگر مسلمانان بايد با آنان بيعت كنند. بنابراين اقدام به تصرف استان‌هاي سوريه و عراق و انضمام اين استان‌ها به يكديگر براي ايجاد خلافت و بازگرداندن دوران امپراتوري عباسي صورت مي‌گيرد؛ و به همين خاطر جامه سياه مي‌پوشند و مهر پيامبر اكرم (ع) را در پرچم خود استفاده مي‌كنند؛ پرواضح است كه رفتارهاي شكلي و كليشه‌اي جنبش‌ها هر چند به نام اسلام صورت گيرد دليل حقانيت آنان نيستبلكه رفتار آنان در افكار عمومي ملاك قضاوت است كه فاصله زيادي با آموزه‌هاي راستين اسلام دارد. همچنانكه گفته شد داعش انشعابي از القاعده است كه در تاكتيك و مشي سياسي با آن گروه متفاوت است، اما در استراتژي دو گروه همراستا محسوب مي‌شوند. همچنين رابطه داعش با جبهه النصره در سوريه نيز نوعي رقابت درون يك خانواده تروريستي است كه با توجه به آنكه داعش افراطي‌تر محسوب مي‌شود، معمولا به كوتاه آمدن و تجاهل النصره نسبت به زياده‌خواهي‌هاي داعش در سوريه منجر مي‌شود. بديهي است كه داعش محصول يك شرايط خاص تاريخي است كه در جهان عرب جريان دارد، بدين معنا كه راه‌هاي مسالمت آميز براي چرخش قدرت در جهان عرب مسدود است و لذا گرايش به اقدام مسلحانه نزديك‌ترين گزينه محسوب مي‌شود، اما موج سواري داعش در دو كشور عراق و سوريه بر افكار عمومي اهل سنت ناشي از يك وضعيت تاريخي است. در دو كشور سوريه و عراق كه سال‌ها توسط حزب بعث اداره مي‌شده‌اند، پديده‌اي تقريباً نامتوازن جريان داشته است؛ مشهور است كه يك اقليت علوي در سوريه اكثريت سني را مديريت مي‌كرده و در عراق نيز يك اقليت سني، اكثريت شيعي را مديريت مي‌كرده است.

 


اعتراضات در سوريه كه بيانگر خواست اهل سنت آن كشور براي مداخله در حكومت بود، بستر مناسبي را براي شكل‌گيري گروه‌هاي مسلح كه به نيابت از اهل سنت وارد عمل شدند فراهم كرد، اما در عراق وضعيت تفاوت مي‌كند، اكثريت شيعي در عراق توانسته است حقوق خود را به دست آورد و به سلطه ديرپاي حكومت صدام كه به نيابت از اهل سنت عمل مي‌كرد پايان دهد، اهل سنت عراق با پشتيباني جهان عرب خواهان سهم بيشتري در حكومت بودند و اين موضوع نيز بهانه لازم را براي جنگ نيابتي داعش براي احقاق حقوق اهل سنت فراهم كرد،  در حالي كه جريان‌هاي معارض اهل سنت در سوريه و در عراق به سرعت پي بردند كه داعش نمي‌تواند نماينده آنان باشد و بازگشت به روش‌هاي سياسي تنها راه‌حل مشكلات آنان است، اگرچه در عراق تا حدود زيادي اين مشكل في‌مابين شيعيان، اهل سنت و كردها حل شد، اما دير شده بود و داعش بر موصل و برخي استان‌هاي سني‌نشين با اقدام نظامي مسلط شده بود، در سوريه نيز به نظر مي‌رسد كه گروه‌هاي معارض معتدل سوري كم‌كم به اين نتيجه رسيده باشند كه راهي جز بازگشت به ميز مذاكرات وجود ندارد.
داعش يك پروژه منطقه‌اي و بين‌المللي است و حاميان قدرتمندي در جهان عرب و در منطقه دارد، من معتقدم كه هدف عمده اين گروه مخدوش كردن مرزهاي جهان عرب و تجزيه و تضعيف حاكميت‌هاي عربي است كه در نهايت امنيت رژيم اسراييل را ارتقا دهد و فرصتي را براي دخالت گسترده‌تر قدرت‌هاي بزرگ در جهان عرب مهيا كند.
به نظر مي‌رسد حمايت علني از داعش در شرايط كنوني نظام بين‌المللي از هيچ كشوري پذيرفته نيست زيرا اين گروه با اقدامات بي‌رحمانه و غيرانساني خود جايي براي دفاع علني از خود براي كشورهاي ذينفع در منطقه بازنگذاشته است. اما متاسفانه حمايت‌هاي تسليحاتي، مالي و پشتيباني از اين گروه از سوي برخي كشورهاي منطقه مانع از تضعيف آنان شده است. ممكن است حمايت از اين گروه در كوتاه‌مدت براي كشورهايي نظير عربستان، تركيه و قطر در ايجاد ناامني در عراق و سوريه و ديگر كشورهاي عربي نظير ليبي يا حتي مصر موثر باشد، اما همكاري اين كشورها با گروه‌هاي تروريستي نظير القاعده و داعش در ميان مدت، دير يا زود بي‌ثباتي را براي آنان به ارمغان خواهد آورد.
جمهوري اسلامي ايران در ارتباط با اين گروه تروريستي با وجود برخي شايعات كه عمدتا از سوي محافل صهيونيستي مبني بر ارتباط ترويج مي‌شد همواره موضع قاطعي در نفي اقدامات آنان داشته و در عالي‌ترين سطح رهبري كشور اين گروه به عنوان يك گروه تروريستي كه حاميان صهيونيست دارد تلقي شده است، همچنين مصداقيت اسلامي آنان نيز حتي به عنوان يك جريان سلفي- سني زير سوال بوده است، گروهي كه در قشر و پوسته اسلام نمايي كرده، اما عميقا ضد اسلام رفتار مي‌كند. افزون بر آن جمهوري اسلامي ايران با حمايت قاطع از دولت كنوني عراق براي بسط حاكميت و ثبات اين دولت همكاري‌هاي گسترده‌اي را در همه ابعاد و در قالب توافقات دو جانبه صورت داده است.
امريكا در صحنه خاورميانه دچار سردرگمي است، شايد گفته شود چگونه ممكن است چنين چيزي براي يك ابرقدرت روي دهد، بله، امكان‌پذير است. دولت اوباما وارث پيامدهاي چندين جنگ در منطقه از جمله در افغانستان و عراق است، قاعدتا اين دولت اكنون بيش از آنكه علاقه‌مند به آغازگري جنگ‌هاي ديگر باشد، خواستار ايجاد ثبات در افغانستان و به ويژه در عراق است، عراق به عنوان يكي از سكانداران نفت منطقه فرصت‌هاي بسيار خوبي را براي سرمايه‌گذاري فراهم مي‌كند، افزون بر آن چرخه نفت و عرضه و تقاضاي نفت در جهان بايد داراي ثبات و نظم باشد، دولت كنوني عراق نيز مشكلي با امريكا ندارد. بديهي است ايجاد ثبات در عراق يك هدفگذاري عقلاني و اقتصادي براي امريكاست، اما از سوي ديگر امريكا متعهد به افزايش امنيت رژيم اسراييل نيز هست و لذا ناگزير است كه از ماجراجويي‌هاي رژيم صهيونيستي نيز حمايت كند، لذا بي‌ثباتي و تجزيه كشورهاي قدرتمند خاورميانه ظاهرا به كاهش تهديدات امنيتي عليه اسراييل مي‌انجامد، به همين خاطر اسراييل بيشترين سود را از ناامني‌هاي منطقه‌اي خواهد برد و امريكا ناگزير است نسبت به اين ناامني‌ها تجاهل كند و احيانا نيز دفاع كند، به همين دليل است كه امريكا در ميان ثبات و بي‌ثباتي كشورهاي منطقه و به ويژه در ميان دوستان خاورميانه‌اي خود دايماً تاب مي‌خورد.
سياست منطقه‌اي جمهوري اسلامي ايران تكليف روشني دارد، ايران به جد از ثبات كشورهاي دوست نظير عراق، افغانستان و سوريه حمايت مي‌كند. دولت اوباما قاعدتا با ثبات بخشي منطقه‌اي جمهوري اسلامي ايران گويا همسويي برداشت مي‌كند، كه اين همسويي نانوشته از سوي برخي محافل تحليلگر به همكاري تعبير مي‌شود، اما در واقع امر چنين نيست، بلكه طبيعت اقدام سياسي چنين است كه هر گاه كشوري نظير ايران ابتكار عمل منطقه‌اي را به دست مي‌گيرد، آرايش نيرويي ايجاد شده و برخي با آن همسو و برخي مخالف مي‌شوند، نه همسويي‌ها به معني همكاري است و نه مخالفت‌ها به معناي خصومت.
بديهي است هر كشوري حق دارد در سياست خارجي خود اعم از بين‌المللي، منطقه‌اي يا در روابط دوجانبه، شركا و دوستان خود را انتخاب كند، دولت آقاي عبادي نيز درصدد گسترش روابط خود همزمان با دولت امريكا و جمهوري اسلامي ايران است، حتي ايشان بي‌تمايل به ارتباط بهتر با عربستان نيز نيست. اما اينكه چگونه دولت عراق سياست توازن را در روابط خارجي در پيش گيرد، اساساً به واقعيت‌هاي صحنه و ميزان حضور و نفوذ كشورها باز مي‌گردد. طبيعي است جمهوري اسلامي ايران يك هم‌پيمان طبيعي با كشور عراق است و تار و پود اين روابط درهم تنيدگي بسيار دارد.
گروه داعش به دليل ماهيت شبه نظامي خود بيش از هر چيز از امكان غافلگيري استفاده مي‌كند، زيرا يك گروه چابك، آموزش ديده و با تجربه است، اگر حمايت‌هاي پيدا و پنهان كشورهاي منطقه را نيز به آن بيفزاييم، بديهي است كه نبايد با اين گروه ساده‌انديشانه برخورد كرد؛ در حال حاضر گروه داعش مرزهاي سوريه و عراق را ازميان برداشته و در استان‌هاي همجوار اين دو كشور از تحرك زيادي برخوردار است، و اگر در جايي شكست مي‌خورد، در جاي ديگري اين غده سر باز مي‌كند. به نظر مي‌رسد در صورتي كه توجه داعش به سوي دمشق جلب شود، از حمايت‌هاي بين‌المللي و منطقه‌اي علني‌تري برخوردار مي‌شود، اما ظاهرا داعش در حال حاضر كشور عراق و بغداد را نشانه رفته است. شايد هم به همين دليل باشد كه امريكايي‌ها مادامي كه داعش اهدافي را در عراق درنظر دارد، آنان را تروريست مي‌داند، اما آنگاه در سوريه اقدامي انجام دهند، به آنان جايزه مي‌دهد. در هر حال دولت سوريه در جنگ و گريز با تروريست‌ها و نيز مخالفان خود تا اطلاع ثانوي دست بالا را دارد.
نبردهاي داخلي در سوريه به حد اشباع رسيده است، روشن است كه گزينه نظامي راه به جايي نخواهد برد، در ميان معارضان معتدل سوري تمايل به راه‌حل سياسي افزايش يافته است، اما منافع قدرت‌هاي بزرگ و برخي از كشورهاي عربي نظير عربستان مانع از شكل‌گيري اقدام سياسي شده است. ظاهراً مشكل امريكا با آينده سياسي سوريه در گرو اختلاف نظر اين كشور با روسيه باشد.  جمهوري اسلامي بارها اعلام كرده است ميان مذاكرات هسته‌اي و گفت‌وگو با امريكا در اين زمينه با بحث درباره مسائل منطقه‌اي هيچ ارتباطي ايجاد نمي‌كند. پنهان نيست كه امريكايي‌ها بسيار مايلند كه گفت‌وگوهاي دوجانبه خود با ايران را گسترش داده و مسائل منطقه‌اي را نيز به ميدان مذاكره بكشانند، بديهي است جمهوري اسلامي ايران در اصول سياست منطقه‌اي تمايلي به مذاكره بر سر مسائلي نظير خيزش انقلابي و اسلامي مردم منطقه نداشته باشد، لذا همواره اين گفت‌وگوها قاطعانه رد شده است. اگر چه همچنان كه ذكر شد امريكايي‌ها اصرار زيادي دارند كه در مسائل منطقه‌اي نظير يمن با مقامات وزارت خارجه كشورمان باب گفت‌وگو را بگشايند. البته اين به معناي فاصله‌گيري امريكا از شركاي منطقه‌اي‌اش نيست، بلكه شايد در جهت حفظ منافع آنان باشد، لذا اغلب اين سخنان گمانه‌زني است.
همچنانكه ذكر شد مذاكرات هسته‌اي ارتباطي با مسائل منطقه‌اي مورد علاقه ايران ندارد، به نظر مي‌رسد سياست منطقه‌اي جمهوري اسلامي ايران در دفاع از حاكميت‌هاي مشروع و جنبش‌هاي اصيل اسلامي و بهبود سرنوشت مردم مسلمان پس از توافق احتمالي هسته‌اي نيز همچنان ادامه خواهد يافت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون