• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4844 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۳۰ دي

به بهانه خداحافظي بهترين گلزن منچستر و تيم ملي انگليس

پارادوكس روني

سامان سعادت

اين به نوعي يك پايان بي‌نقص و كامل بود. بيانيه‌اي كوتاه و هوشيارانه در وب‌سايت دربي‌كانتي. مدير جديد تيم منصوب شده و باشگاه با حضور او براي قهرماني تلاش مي‌كند. اين قرارداد بعد از طي يك دوره آزمايشي سرپرستي به مدت دو و نيم سال امضا مي‌شود. ليام روزنيور نيز دستيار او خواهد بود. در ادامه و در پاراگراف هفتم به شكلي كه انگار اتفاقي جزيي رخ داده آمده است،گلزن برتر تاريخ انگليس و منچستريونايتد تصميم گرفته  به عنوان يك فوتباليست  بازنشسته  شود. 

وين روني! اين نام را به خاطر مي‌آوريد؟ شايد اينكه نام او براي شما ابهام‌برانگيز است به اين واقعيت برگردد كه در برخي از سطوح وين روني در دهه گذشته بازنشسته شده بود. او در سال ۲۰۱۷ با يك  خداحافظي احساسي از منچستريونايتد دور شد.  او سال بعد خداحافظي خود را از ليگ برتر اعلام كرد. اين نخستين بازنشستگي بين‌المللي او بود. بعد يك بازگشت يكباره رخ داد و پس از آن يك بازنشستگي ديگر و اكنون هم پرده نهايي. بحث در مورد ميراث او و جايگاهش همچنين ادامه خواهد داشت. درست هم هست. بايد بتوان روني را به خاطر دستاوردهايش در زمان بازي تحسين كرد و از اينكه مي‌توانست كارهاي بزرگ‌تري به انجام برساند متعجب ماند.  5 عنوان قهرماني ليگ برتر و يك قهرماني در ليگ قهرمانان. اين را جان اوشي هم به دست آورده است. پس اين مساله بحث را به تنهايي حل و فصل نمي‌كند. ركورد گلزني او كه شامل ۲۵۳ گل براي يونايتد و ۵۳ گل براي تيم ملي انگليس مي‌شود نيز روزي شكسته خواهد شد. 
وقتي گرد و غبارها فرو بنشينند چه چيزي روني را فراتر از ليست و جام‌هاي فلزي در تاريخ  فوتبال ماندگار مي‌كند؟ اين شايد پارادوكس اساسي روني باشد. اينكه بازيكني با چنين هيجان و احساساتي بالاخره  براساس آمار و ارقام و مستندات مورد قضاوت قرار مي‌گيرد. به اين ترتيب بازيكني كه به نظر مي‌رسيد براي ايجاد لحظات فراموش نشدني كه مي‌توانستند معرف دوران خود باشند، ساخته شده بود تعداد كمي از آنها را به وجود آورد. لحظه‌هاي تعيين‌كننده روني كدامند؟ نمايش‌هاي بزرگ در فينال‌ها؟ اهداف بزرگ و واقعي؟ فينال ۲۰۰۵ استانبول؟ ويلا پارك ۱۹۹۹؟ يورو ۹۶؟ دست  خدا؟ هيچ‌كدام از اينها متعلق به روني نيست. بله يك ضربه آكروباتيك عالي در سال ۲۰۱۱ مقابل سيتي در دربي منچستر رخ داد. همچنين يك تعقيب و گريز هيجان‌انگيز در تيم دي‌سي يونايتد در ليگ امريكا در سال ۲۰۱۸. دو گل چشم‌نواز از فاصله‌اي بسيار دور هم بود. اما اينها هيچ‌كدام لحظه تعيين‌كننده روني نيستند. اين لحظه درست در آغاز دوران او رقم خورد. آن صحنه گل تماشايي او با پيراهن اورتون مقابل آرسنال در سال ۲۰۰۲ به عنوان يك كودك ۱۶ ساله. 
حتي تماشاي دوباره آن صحنه هم به معناي فهميدن اين نكته است كه حافظه آدم چه حقه‌هايي سوار مي‌كند. اين ضربه نه يك شوت شانسي بلكه دقيقا با كنترل و نهايت دقت زده شد. توپي كه به گوشه بالاي دروازه رفت. دروازه‌بان به بدنش پيچ و تاب داد اما خيلي دير شده بود. بعد از وازا كه قهرمان بزرگ كميك استريپ‌هاي انگلستان بود، يك قهرمان در عصر جديد متولد شده بود. 
و بدين ترتيب اولين دوره روني آغاز شد. دوره شيدايي. راه يك نوجوان. او با انتقالي كلان به يونايتد رفت. در يك تورنمنت مهم يعني يورو ۹۴ و بعد از آن در جام جهاني ۲۰۰۶ حاضر شد. اين پايان دوران اوليه بود. در دوره دوم روني به عنوان يك ستاره ملي تثبيت شد. اما در حالي كه فوتبال انگلستان انتظار داشت، روني در مسابقات بين‌المللي به تنهايي پيروزي به ارمغان بياورد، وقتي نتوانست معجزه مورد نياز هواداران را رقم بزند مورد سرزنش قرار گرفت. در همان دوران و در سطح باشگاهي او در حال تبديل شدن به يك بازيكن متفاوت بود. 
ظهور كريستيانو رونالدو در يونايتد باعث شد، الكس فرگوسن از او در يك نقش جديد بازي بگيرد. او در بين فصول ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹ سي‌وهشت گل به ثمر رساند. او مدام بهترين جايگاه‌هاي نفر دوم را از آن خود مي‌كرد اما با نگاه به گذشته مي‌شد احساس كرد كه جهش بزرگي انجام نشده بلكه كم‌كم شروع دوراني كه از آن به عنوان افول ياد مي‌شود، آغاز شده است. 
در عصر سوم عقب‌نشيني طولاني او و جنگ براي رسيدن  به تركيب ثابت تا پيش از بازنشستگي فرگوسن در سال ۲۰۱۳ آغاز شد. اما در آن زمان بود كه همه ما فهميديم روني هرگز به قولي كه در سال‌هاي اول فوتبالش داده، عمل نمي‌كند. سرمربيان پياپي يونايتد و تيم ملي انگليس مدام در مورد چگونگي تركيب بازيكنان و استفاده از روني آزمون و خطا مي‌كردند. 
در پايان كار ارتباط او با بازي و نگرشش همچنان خوب بود. اما آيا واقعا به تيم كمك مي‌كرد كه برنده شود؟ دربي‌كانتي از اين روند يك نتيجه‌گيري منطقي كرد. اينكه روني در سال‌هاي آخر فوتبالش به عنوان يك هافبك نابغه عمل كرده بود و پاس‌هاي فوق‌العاده به بازيكنان ديگر مي‌داد، مي‌تواند يك مربي خوب هم باشد. پس او را به عنوان سرمربي برگزيد. 
سرگرمي جالبي است كه  فكر كنيم اگر روني اسپانيايي يا آلماني متولد شده بود چگونه زندگي مي‌كرد؟ آيا او به قهرماني جمعي‌تر، مفيدتر و كسي كه سال‌هايي طولاني‌تر در سطح اول مي‌ماند، تبديل مي‌شد؟ با وجود تمام صحبت‌هاي مربوط به ضعف‌هاي او، روني تا انتها يك بازيكن خارق‌العاده براي ديدن باقي ماند. بازيكني با شهود قوي، صراحت و غيرت بالا، كسي كه عشق پاكش به فوتبال در هر لمس توپش مشهود بود. 
بعيد به نظر مي‌رسد او به اندازه دوران فوتبالش مربي فوق‌العاده‌اي شود. نه از اين نظر كه او براي مربي‌گري چيزي كم دارد بلكه بر اساس احتمالات. اينكه به ازاي هر يك كرايوف 12 تا فن‌باستن وجود دارد و به ازاي هر يك بكن‌بائر 12 تا مارادونا. نابغه‌ها به ندرت مي‌توانند از خودشان كپي كنند. نام و شهرت روني شايد اين شانس را براي او ايجاد كرده  باشد كه يك شغل سرمربي‌گري به دست آورد. اما از اينجا به بعد او مجبور خواهد شد تنها با عقلش زنده بماند. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها