يك خبر، سه چهره / درباره حركتهاي اجتماعي هنرمندان و موفقيت تازه «سين هشتم، سرپناه»
رخشان بنياعتماد، چراغ اول «سين هشتم، سرپناه» را براي ساخت سرپناه براي بيسرپناهان، با اهداي جوايز سينمايياش، كمي قبل از عيد روشن كرد. بعد از بنياعتماد رضا كيانيان هم جوايز خود را براي حراج گذاشت و در فاصله كمتر از سه ماه، فهرست بلندبالايي از هنرمندان و جوايز سينماييشان براي كمك به بيسرپناهها، جمع شد. در تازهترين خبر مربوط به اين حركت اجتماعي و خيرخواهانه، يك فضانورد مشهور روسي به دعوت يك روزنامهنگار ايراني به فهرست اهالي «سينهشتم،سرپناه» پيوسته؛ اتفاقي كه باعث شده تا حسين پاكدل به نمايندگي از حاضران در «سين هشتم» نامهاي براي الكساندر الكساندرف بنويسد. يادداشتهايي كه ميخوانيد، صحبتهاي رضا كيانيان و نگار اسكندرفر درباره حركتهاي اجتماعي هنرمندان با «اعتماد» و نامه پاكدل به فضانورد روسي است.
چراغ راهنما براي جامعه
رضا كيانيان
زلزله بويين زهرا كه آمد، مرحوم تختي رفت بازار. كلاهش را برداشت و از سربازار تا ته بازار رفت و براي زلزلهزدهها كمك جمع كرد. بازاريها تختي را ميشناختند و ميدانستند كمكها حتما به دست زلزلهزدهها ميرسد. اعتماد به تختي، راه كمك به زلزلهزدهها شد؛ راهي كه هنوز هم ادامه دارد و در جامعه بياعتماد ما، همچنان توسط هنرمندان پيگيري ميشود. مردم از خبرهاي اختلاس و اتفاقهايي مثل بانكملي خستهاند. به سختي اعتماد ميكنند و اين بياعتمادي به ضرر نيازمندان جامعه شده. اما وقتي هنرمندان براي كمك به نيازمندها آستين بالا ميزنند، به دليل شناخت، اعتماد و محرميت هنرمندان در ميان مردم، اين حركتها موفق ميشود و نيازمندان به سرپناه ميرسند. مردم با هنرمندان ارتباط عاطفي دارند و هنرمندان شبيه آدرسي براي توجه به اتفاقها و وقايع براي آنها هستند. هنرمندان پل واسط ميان مردم و نيازمندان و نيازمندان و مديران هستند. با ورود هنرمندان به حركتهاي خيريه، هم نگاه مردم جلب ميشود و براي كمك پيشقدم ميشوند و هم مديران كه خود جزو مردم هستند، براي حل مشكلات و كمك آستين بالا ميزنند. براي همين است كه ما همچنان به حضور هنرمندان در اتفاقهاي اجتماعي نيازمنديم. هنرمندان بايد اين حركتها را ادامه بدهند تا هم زكات بخشي از آن همه مهر و محبت و دوستي كه مردم به آنها ميدهند را با همين حركتهاي خيريه بدهند و هم چراغ راهنما و آدرسي براي جامعه باشند. اين حركتها بايد به همين روش ادامه پيدا كند، درست شبيه بقيه كشورهاي دنيا كه چهرههاي مهم آنها در كارهاي خير پيشقدم ميشوند و نقش اجتماعي مثبت و درست خود را ايفا ميكنند.
اتحاد براي فعاليتهاي اجتماعي
نگار اسكندرفر
رسالت اجتماعي يك هنرمند، اتفاقي الزامي براي زندگي حرفهاي او نيست و براي فعاليتهاي اجتماعي هنرمندان، هيچ بايد و نبايدي وجود ندارد. اما ما در زمانهاي زندگي ميكنيم كه همهچيز در حال تغيير است. ما شبيه به گذشته ديگر زندگي محلي و سنتي پدر و مادرهايمان را نداريم؛ معتمدين محل، در گذشته، نقش مناسب الگو را براي اهالي محل و مردم بازي ميكردند و مردم با اعتقاد و اطمينان به آنها، در كارهاي خير شركت ميكردند. حالا اما نقشها عوض شده و هنرمندان و چهرههاي شناخته شده در مناسبات اجتماعي ميتوانند نقش تعيينكننده داشته باشند. براي همين است كه حضور آنها در حركتهايي مثل «سين هشتم» يا فعاليت براي حفظ محيطزيست، تاثير مهمي دارد و بايد درست و اصولي ادامه پيدا كند. هنرمندان ميتوانند با اين حركتها تاثيرگذار باشند، مردم را به سمت توجه به جامعهاي كه در آن زندگي ميكنند بكشانند و براي حركتهاي اجتماعي و خيرخواهانه تشويق كنند. در جامعه ما همچنان حركتهاي خيرخواهانه و نيكوكاري به شكل سنتي و آميخته شده با فرهنگمان وجود دارد. آدمها هنوز حواسشان به آدمهاي اطرافشان هست و هنوز براي كمك به خيريههاي بزرگ و شناختهشدهاي مثل «كهريزك» و «محك»، آستين بالا ميزنند. اما ما همچنان نياز به شناخت و اعتماد به خيريهها و سازمانهاي اجتماعي داريم كه كوچك هستند و هنوز نتوانستند تبليغات زيادي داشته باشند و مردم از آنها خبر ندارند. اگر هنرمندان، در يك تصميم دستهجمعي و درست، براي حركتهاي اجتماعي خود نهادي يكپارچه داشته باشند و حركتهاي اجتماعي خود را سازماندهي كنند، ميزان تاثيرگذاري اين حركتها در سطح جامعه خيلي بيشتر از توجه قشري خاص از اهالي علاقهمند به فرهنگ و هنر ميشود. حركتهاي اجتماعي هنرمندان تا امروز خوب و موافق بوده اما تنها توانسته توجه قشر خاصي را به دست بياورد و هنوز در ميان تمامي مردم، فراگير نشده است. يك گروه شكل گرفته از هنرمندان با فعاليتهاي خيرخواهانه، باعث ميشود تا هم تداوم اين فعاليتها و يكپارچگي آنها از بين نرود و هم مردم شبيه همان الگوي حضور معتمد محل بدانند كه سازماني ديگر به جمع سازمانهاي خيرين پيوسته كه ميتوانند به سراغ آن بروند و براي كمك به مردم نيازمند جامعه آستين بالا بزنند.
فروغي براي گذر از نقاط تاريك
حسين پاكدل
دانشمند محترم، عاليجناب الكساندر الكساندرف، ابتكار عمل شما نشان داد حركت شريف «سين هشتم سرپناه» كه به همت والاي هنرمندان نامآشناي اين سرزمين آغاز شده كوچكترين بركتش نزديك كردن قلبها و نگاهها به هم است. در انديشه همنوع بودن و ديدن و حس كردن انسانهاي ديگر فارغ از تمامي تفاوتهاست و همانطور كه حضرت شما فرمودهايد اين خصيصه بارز فرهنگي و رفتاري ماست كه اميد داريم با اين حركت نمودي تازه و با طراوت پيدا كند. دوستان و همراهاني كه تاكنون با اين حركت بزرگ همراه بودهاند هركدام به سهم خود فروغي از انوار وجودشان را به سمت نقاط تاريكي كه همنوعان ما در آن زيستي نامناسب دارند تابانده تا همه ما متوجه وضعيت آنان باشيم و براي حل اين معضل كه از اتفاق به نسبت هر كلانشهر ديگر و ميزان جمعيت شهري كمتر است- با اعتباري كه در ميان آحاد افراد جامعه دارند كمر همت ببندند. حال كه جناب شما با اهداي هدايا و يادگارهاي ارزشمند و منحصر به فرد خود با اين جمع فرهيخته همراه شدهايد با مباهات حضور گرمتان را پاس داشته و دستان پرمهرتان را صميمانه ميفشاريم. حركت خالصانه و صادقانه شما با اين درجه اعتبار علمي و شهرت بينالمللي در امر فضانوردي، بهطور قطع دانشمندان و فرهيختگان كشور ما را بيش از پيش با اين رويداد سازنده همراه ميكند. با اميد ديدار شما در روز جشني كه آخرين بيسرپناه كشورمان را در پناه امن خود بگيريم.