شرايط و فضاي مذاكرات هستهاي در دوره اخير مذاكرات هستهاي در وين را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
مذاكرات وين، يك مذاكره پر پيچ و خم و با شرايط حساس و بينظير بود و ميتوان اين مذاكرات را استثنايي در طول تاريخ ديپلماسي نه در سالهاي اخير بلكه حتي بعد از جنگ جهاني دوم دانست كه از آن زمان، نزديك به 70 سال ميگذرد كه در اين مدت، يك موضوع به اين شكل مورد توجه ديگر قدرتها و چانهزني آنها قرار نگرفته بود. در اين مذاكرات، شش قدرت جهاني در قالب گروه 1+5 كه هر كدام داراي منافع و مختصات خود هستند، حضور داشته و به رايزني مشغولند. با اين حال، دو بازيگر اصلي مذاكرات هستهاي يعني جمهوري اسلامي ايران و ايالات متحده امريكا در موردي كممانند با يكديگر اتفاق نظر دارند كه اين مساله يعني پرونده هستهاي كشورمان بايد خاتمه يابد و هر دو مايل به رسيدن به توافق هستند اما وجود اقيانوسي از بياعتمادي ميان طرفين باعث شده تا آنها نتوانند به زودي به نتيجه برسند و شايد دشوار شدن و پيچ در پيچ شدن اين رايزنيها هم يك عامل موثر در اين مساله است.
دليل تمديدهاي سهگانه در مدت مذاكرات وين هم به دليل اين بياعتمادي است؟
بياعتمادي يك عامل موثر اين موضوع است. شايد عامل ديگر را بتوان در سنگاندازيهاي افراد تندرو در داخل همه كشورهاي مذاكرهكننده برشمرد كه همه تلاشهايشان براي ايجاد موانعي براي عدم رسيدن به نتيجه و شكست مذاكرات است. با اين حال، حجم موضوعاتي كه مورد رايزني و گفتوگو قرار ميگيرد، مسائلي حساس و گسترده بود كه اين موجب ميشود تا طرفين نتوانند در همان ضربالاجل تعيين شده به نتيجه مورد نظر دست يابند و تلاش ميكنند با ادامه مذاكرات در قالب تمديد، راه را براي دستيابي به توافق مهيا سازند.
اين موضوعات مورد اختلافي دو طرف چه مسائلي بودند؟
اكثر موضوعات مورد گفتوگو در مذاكرات حل شدهاند. شايد طرف مقابل سوالات و نگرانيهايي مانند اينكه آيا آژانس ميتواند همه وظايفش را در راستيآزمايي برآورده سازد؟ مخالفتهاي كشورمان با نظارتها و خواستههاي آژانس و اجراي كامل پروتكل الحاقي را داشته باشد و از طرفي ايران نگران است كه اگر همه تعهداتش را عمل كند، آيا طرف مقابل و به خصوص امريكاييها در تكليفشان در رفع تحريمها عمل ميكنند و قطعنامههاي تحريمي لغو خواهند شد؟
برخي ميگويند كه عبور از ضربالاجل 9 جولاي توسط امريكا به اين دليل بوده است تا دولت اين كشور فضاي انتقادي را كه نسبت به هيات مذاكرهكننده امريكايي ميشد آرام كند. اين مساله به نظر شما چه ميزان به واقعيت نزديك است؟
اين مساله نيز ميتواند از احتمالات باشد. در مدت اخير مذاكرات هستهاي جمهوريخواهان و تندروهاي داخل امريكا فشارهاي زيادي به دولت اين كشور وارد كردهاند و بارها باراك اوباما و جان كري را متهم به باجدهي به كشورمان و تسليم شدن به ايران كردهاند و شايد با اين كار خواسته اند كه خود را از اتهامات مبرا سازند ولي يادمان باشد كه با اين كار زمان بررسي توافق در كنگره امريكا از 30 به 60 روز افزايش يافت و تندروهاي امريكايي در اين مدت بيترديد از راي براي سوراخ كردن مذاكرات و ايجاد اخلال در آن كوتاهي نخواهند كرد.
البته اوباما نيز تهديد كرده است كه رد شدن توافق در كنگره را وتو ميكند. آيا تندروهاي سنا ميتوانند وتوي رييسجمهوري امريكا را بشكنند؟
به نظر نميآيد كه آنها چنين توانايي را داشته باشند. اوباما به جمهوريخواهان امتيازات لازم براي قانع كردنشان داده و بعيد است كه آنها توانايي عقيم كردن وتوي اوباما را داشته باشند اما آنها سعي ميكنند تا با استفاده از ابزارهاي ديگر، دولت امريكا را قانع كنند تا از نظراتش عدول كند.
فرانسه در طول 21 ماه گذشته نقش پليس بد را در مذاكرات داشته است اما برخلاف آن سه شرط اوليه فابيوس براي توافق، كمتر شاهد سنگاندازي آنها در راه مذاكرات و دستيابي به توافق بوديم. دليل چه بود؟
به نظر ميرسد مواضع فرانسه در گروه 1+5 پذيرفته شده و سختگيري كه آنها در مسائلي نظير نظارتها و محدوديتها نشات گرفته از همين مساله باشد و براي همين است كه فرانسه خيلي خود را جلو نمياندازد.
عملكرد تيم مذاكرهكننده هستهاي كشورمان چگونه بوده است؟
تيم مذاكرهكننده ايران بسيار خوب، دقيق و مبتني بر اصول ديپلماسي و واقعيات نظام بينالملل عمل كرد. از طرفي سياست خارجي دولت آقاي روحاني مبتني بر رفع تنش و تعامل سازنده با جهان توانسته موتور محركه مذاكرات هستهاي شود و موجب شده اين مذاكرات در عاليترين سطح و شكل در جهان به ترتيبي پيش رود كه قدرتهاي جهاني در موضع برابر و احترامآميز با ايران به مذاكره بپردازند و راه را براي يك توافق عادلانه و بادوام فراهم ساخته است.
به نظر شما مهمترين دستاورد مذاكرات هستهاي ايران و گروه 1+5 چيست؟
نخستين دستاورد مذاكرات، پيروزي ديپلماسي مبتني بر تعامل و گفتوگو بر ديپلماسي تهاجمي و تنش است. متاسفانه در دولت قبل ما به جاي گفتوگو و رايزني، فقط نظراتمان را اعلام ميكرديم و در واقع، به جاي گفتوگوي دو طرفه، نظرات به شكل يكطرفه اعلام ميشد. مذاكرات هستهاي توانست سياست خارجي غيرتنشآميز را جا بيندازد و اثبات كند كه سياست تعامل سازنده ميتواند گرهها را باز كند. دومين مساله رفع تحريمها است. متاسفانه در پي بيتدبيري سالهاي گذشته، كشور ما چند قطعنامه سخت گرفت كه هماينك با زحمات بسيار، مذاكرهكنندگان ما در پي گرهگشايي در اين مساله و رفع تحريمها و لغو قطعنامههاي قبلي شوراي امنيت هستند كه اين ميتواند آثار مثبتي در عرصه اقتصادي و اجتماعي كشور داشته باشد. از طرفي موجب ميشود كه يكي از بحرانهاي بينالمللي حل شده و آرامش جاي تنش را بگيرد.
فكر ميكنيد كه مذاكرات و توافق هستهاي به چه ميزان توانسته شرايط را براي از بين بردن فضاي ايرانهراسي فراهم سازد؟
بيترديد اين مساله موثر است. ما چند قطعنامه ذيل فصل هفتم منشور سازمان ملل گرفته بوديم. هنگامي كه همين شوراي امنيت قطعنامه جديدي مبني بر به رسميت شناختن توافق هستهاي و لغو مصوبات قبلي خود داشته باشد، يعني ايران ديگر تهديد نيست.