چه كسي كاسب نيست؟ ما هم كاسب شويم
تا وقتي كه درك درستي از ماهيت روابط خارجي پيدا نكنيم، همچنان بايد چشم انتظار ديدن روابطي مبتني بر اخلاق و مروت با كشورهاي ديگر باشيم؛ روابطي كه هيچگاه شاهد آن نخواهيم بود. يك زمان بود كه برخي سياستمداران دولت پيشين در اين تفكر خام بودند كه با گرايش به سوي كشورهاي شرقي ميتوانند غرب را دور بزنند و مشكلات خود را حل كنند، غافل از اينكه دوران دوقطبي پايان يافته بود و كشورهاي شرقي نيز در سطح وسيعي با كشورهاي غربي تعاملات اقتصادي دارند و هيچگاه حاضر نميشوند اين تعاملات گسترده خود را به خاطر كشورهاي ديگر به خطر بيندازند. دليل اين رفتار نيز روشن است. كشورهاي جهان از جمله دولتهاي شرقي عاشق چشم و ابروي كشورهاي ديگر نيستند و وظيفه خود را تنها منحصر به تامين منافع كشورشان ميدانند و از هر فرصتي براي اين هدف استفاده خواهند كرد و اين وظيفهاي است كه ما نيز بايد آن را انجام دهيم. به همين دليل وقتي كه ايران تحريم شد، اين گمان نادرست شكل گرفت كه ميتوانند با كشورهاي شرقي و به طور مشخص چين روابط ويژهاي برقرار كنند و يك لحظه هم فكر نكردند كه اگر چين براي اين كار آمادگي داشت، پيش از آن 4 بار به قطعنامههاي شوراي امنيت عليه ايران راي مثبت نميداد. چين رفتار عاقلانهاي داشته است، زيرا چينيها نميدانند چرا بايد طرف ايران را عليه ايالات متحده و اروپا بگيرند؟ اين كار را در روابط با كرهشمالي انجام ميدهند، البته آن هم تا حدودي و فقط به دلايل منافع خودشان، ولي چرا بايد براي كشورهاي ديگر در فاصله 4000 كيلومتري خود چنين كاري را انجام دهند، مگر ما حاضريم چنين خطايي را مرتكب شويم؟ به همين دليل وقتي كه مقامات دولت پيشين رو به سوي چين آوردند، متوجه شدند كه چينيها بسيار كاسبكارانه عمل ميكنند، حتي ممكن است آنان بر اين رفتار كاسبكارانه خود بر ما منت هم بگذارند، چرا كه اجازه دادهاند درآمدهاي نفتي ما در آنجا ذخيره و صرف واردات از چين شود و اين يك خدمت مهم به هر دولت تحت تحريم است. بنابراين داشتن انتظار كه چين قراردادي منصفانه و مطابق با شرايط عادي با ايران ببندد، انتظاري بيهوده است، همچنان كه پس از رفع تحريمها، اگر منافع ايران اقتضا كند، حجم روابط اقتصادي خود را با چين كاهش و با اروپا افزايش خواهد داد و رفتار چين را در دوره تحريم فراموش خواهد كرد، آنان هم به طور مشابه دنبال منافع خود هستند.
چند روز پيش رييس كل اسبق بانك مركزي ضمن اعلام اينكه او زير قرارداد با چين را امضا نكرده، چينيها را كاسب معرفي كرده است. البته اگر اين قرارداد غيرمنصفانه بوده و حتي با توجه به آن شرايط راههاي ديگري هم براي تامين نيازهاي كشور وجود داشته كه نيازي به اين قرارداد نبوده، ايشان كار خوبي كردهاند كه آن را امضا نكردهاند، ولي اينكه چينيها را كاسب بدانيم و به اين طريق و به نوعي آنان را تحقير كنيم، سخن درستي نيست، زيرا ما هم بايد كاسب باشيم و اگر نيستيم به خودمان انتقاد وارد است و اين نقطه منفي چينيها نيست. به علاوه كدام كشور كاسب نيست؟ روسها نيستند؟ هنديها نيستند؟ تركها نيستند؟ برزيليها نيستند؟ و... و از همه اينها مهمتر مگر غربيها كاسب نيستند؟ چرا اكنون توافق با غرب را با اين همه شرايط محدودكننده موفقيتآميز و پيروزي ميدانيم ولي توافق با چين را حتي اگر گرهي را باز كرده باشد، تخطئه ميكنيم؟ نويسنده اين يادداشت در اين مقام نيست كه بگويد آن قرارداد خوب بوده يا بد، چرا كه اصلا از محتوايش اطلاعي ندارم، بنابراين نه سلبا و نه ايجابا درباره آن نظري ندارد، در مقام دفاع از چين هم نيست، ولي اين را ميداند كه اگر نگاه به شرق دولت پيش به صورت بنيادي و اساسي اشتباه بود، نگاه به غرب نيز واجد همين منطق است و نميتوان قراردادهاي مشابه با غربيها را مطلوب توصيف كرد ولي با شرقيها را ناروا و كاسبكارانه. مشكل اين است كه به جاي پرداختن به كاسبكارانه بودن شرق و غرب يا شمال و جنوب، بهتر است، به خودمان بپردازيم و ما نيز كاسب شويم. كاسب براي منافع مردم و كشور خودمان. وقتي ما كاسب شديم، آن وقت به ديگران هم حق ميدهيم كاسبكارانه رفتار كنند. اگر ما كاسب نيستم نبايد انتظار داشته باشيم كه ديگران هم مطابق درك نادرست ما رفتار كنند و دست از كاسبكاري بردارند. مشكل از ماست و نه چينيها و هنديها. مساله اين است كه زورگويي غربيها را عادي ميدانيم ولي كاسبكاري شرقيها را نه. ميخواهيم ضعف خودمان را با حمايتهاي اخلاقي ديگران جبران كنيم و آن را بپوشانيم. اين كار درست نيست.