درباره بد اخلاقيهايي كه اينروزها در كوچه و خيابان ميبينيم
بايد تغيير كنيم
محمد مهدي فرقاني
شهر پر از بداخلاقي و پرخاشگري است. البته نسبت به گذشته فضا شايد كمي بهتر شده باشد و تعدادي از مردم متوجه برخورد تند و خشن خود نسبت به بقيه افراد جامعه شده باشند، اما براي كنترل كامل اين رفتارهاي ناهنجار اجتماعي بايد بررسي و كارشناسي بيشتري شود. بداخلاقي نيازي به معرفي ندارد، همين رفتارهاي تند و خشني كه بعضي روزها در كوچه و خيابانهاي شهر ميبينيم، نشان از بداخلاقي در جامعه دارد. پرخاشگري و بد اخلاقي به مثابه يك بيماري در مردم شهر نفوذ ميكند و انتقال مييابد. اين شبهبيماري به درمان سريع و كنترل جدي نياز دارد. ناهنجاريها فرهنگي شبيه يك بيماري مسري است و وقتي مردم يك جامعه دچار بياعتمادي، بداخلاقي و رفتارهايي از اين دست ميشوند، به زودي اين رفتارها در ميان همه گسترش پيدا ميكند و شبيه يك ويروس و بيماري منتشر ميشود.
ما در حوزههاي مختلف فردي، اجتماعي و مالي مردم؛ بداخلاقي، تندگويي و خشم مردم را به وضوح ميبينيم. مثلا وقتي در مراودات روزمرهاي كه در يك تاكسي اتفاق ميافتد، اگر باب گفتوگو درباره يك موضوع چالشي باز شود، نظرات مسافران با خشم و تندي به هم انتقال پيدا ميكند. شبيه همين رفتار را حين خريد از يك فروشگاه يا موقع مراجعه به يك دفتر خدماتي هم به وضوح ميتوان ديد. حالا با ديدن اين موارد در شهر بايد نتيجه گرفت كه عدهاي از مردم جامعه منفعتجو و پرخاشگر شدهاند و اين رفتارها از كجا به متن جامعه رسيده.
اين خصوصيت رفتاري پيش از اين در فرهنگ ايراني وجود نداشت و به تازگي سر و كله آن پيدا شده؛ در قديم مردم به مهرباني و خوشخلقي معروف بودند و پدربزرگها و مادربزرگها خاطرههاي زيادي از خوبيهاي همسايهها، هممحليها و همشهريان خود داشتند و مثلا تعريف ميكردند كه در گذشته اهالي يك محل با همراهي يك معتمد به نيازمندان آن محل رسيدگي ميكردند يا هميشه، همه حلال مشكلات همديگر بودند. خوبي، در گذشته يك رفتار عادي در جامعه ايراني بود كه شخصي منفعت ديگري را بر منفعت خودش ترجيح ميداد. حتي براي مطمئن شدن ازفرهنگ خوشخلقي قديميها ميتوان به بعضي از آداب و رسوم گذشتگان سر زد؛ مثلا اينكه افراد براي ورود يا خروج از مكاني به يكديگر تعارف ميكردند، نشانه همين خوشخلقي واهميت به نفع ديگري بود. اما حالا مردم ديگر مثل گذشته، رفتارهاي دوستانه با يكديگر ندارند و هركسي در جامعه به فكر خودش است؛ حالا مردم وقتي در خيابان رانندگي ميكنند، حق يكديگر را محترم نميشمارند و مدام در حال پيشي گرفتن از ديگري هستند.
بهطور كلي عوامل مختلفي باعث شكلگيري اين رفتارهاي اجتماعي در ايران است. شرايط اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي مردم دست به دست هم داده كه اين مشكلات رفتاري در جامعه بروز كند. البته قسمتي از اين مشكلات هم ازبخشهاي ديگر به مردم سرايت كرده؛ مثلا وقتي فساد اقتصادي در سطح گسترده در كشور توسط مردم مشاهده ميشود، آنها هم به فكر سوءاستفادههاي كوچك و بزرگ ميافتند، قطعا رفتارهاي اجتماعي سطوح بالاتر روي رفتارهاي اجتماعي مردم هم اثر ميگذارد، سوءاستفادههايي كه روي مسائل اقتصادي و مراودات شغلي مردم سايه انداخته، همه را درگير كرده.
اين روزها پاي صحبت هر شخصي بنشيني در كنار گلهمنديهاي مالي كه دارد، از نارو و نارفيقي همكار يا همسايهاش هم شكايت دارد و ناله ميكند و از بياعتمادي ميگويد و رفتارهاي ناشايست شهروندان ديگر كه زندگي اجتماعي را براي او سخت كرده، در حالي كه حواسش نيست كه خودش هم جزوي از همين شهروندان است و ميتواند براي حل ناهنجاريها آستين بالا بزند و در گروهي قرار بگيرد كه سلامت اجتماعي را دغدغه ميداند و براي رسيدن به آن تلاش ميكند. اگر شهروندان ايراني به اين نتيجه برسند كه جز خودشان، هيچكس مسوول مشكلات اجتماعي نظير شلوغي خيابانها، كثيفي شهر، پرخاشگري، دعوا، نزاع و تمام ناهنجاريهايي از اين دست نيست و اينكه هر شهروندي خودش بايد براي رسيدن به شهري آرماني و سالم قدم بردارد، مشكلات زيادي در جامعه ايراني از بين ميرود.
واقعيت اين است كه اين مسائل ديگر به مديريت و دولت مرتبط نيست و مردم از مديران نقشپررنگتري در حل آنها دارند. در كنار تمام اين بداخلاقي و پرخاشگري، مشكل ديگري هم در جامعه ديده ميشود كه نگرانكننده است؛ تجملگرايي در جامعه ايراني رشد زيادي كرده و روز به روز هم بيشتر ميشود. تجملگرايي عامل چشم و هم چشمي مردم ميشود و تبعات بدي دارد. مثلا كساني كه قادر به كسب آنچه ديگري دارد، نيستند، به فكر سوءاستفاده و منفعتطلبي ميافتند و رفتارهاي نادرستي از آنها
سر ميزند.
اين روزها دروغگويي، تهمت، پرخاشگري، درگيري و دعوا را به وضوح در جامعه ميبينيم. در حالي كه اين رفتارها پيش از اين كمتر بود يا حداقل آشكار نبود. اما به تازگي بخشي از زيست اجتماعي مردم با همين بياخلاقيها آميخته شده. رفتارهايي مثل ترجيح منافع عمومي بر منفعت فردي قابليت كنترل دارد و نياز به كار كارشناسي و فرهنگي جديتر وطولاني مدتتري دارد.