آيكونهاي احمد شاملو رسيد
نگار مفيد
اينجا، در دنياي مجازي همه اتفاقها به شكلي سادهانگارانه فرم و محتوا ميگيرند. پيچيدهترين نظريههاي روشنفكري به شعرهاي عاشقانه منتهي ميشود و نابترين شعرهاي عاشقانه به داستانهاي پاورقي مجلات عامهپسند ميرسد. نوعي سادهانگاري روزمره كه ميتواند پيچيدهترين نگاه و تفكر را به يك سادگي ملموس بكشاند. نرمافزارها هم آمدهاند تا اين مسير را تسهيل و تسريع كنند انگار. با هر جملهاي كه در گروههاي مجازي رد و بدل ميشود، اين غلبه احساس بر تفكر دوباره جان ميگيرد و نقلقولهايي از چهرههاي هميشگي در روند اين تكرارهاي روزمره دست به دست ميشود. اين تكرارپذيري و تكرار خواهي مثل يك اهرم قرار است فشار را از روي ذهن و جسم روزمره بردارد و آب خنكي باشد در گرماي طاقتفرساي ميانه تابستان.
حالا آنچه تمام اين مقدمه نسبتا طولاني را معنادار ميكند، مفهومي شبيه به آيكونهاست؛ جايي كه حتي سادهسازي مفهومي تا سادهسازي تصويري پيش ميرود و اتفاق تازهاي هم نيست. «چتبازان» حرفهاي از روزهاي خيلي دور اين آيكونهاي ساده را به جاي اخم و خنده و گريه استفاده ميكردند و قرار بر اين بوده و هست تا صحبت در فضاي مجازي بدون لحن و احساس را اندكي آسان كنند. اما نرمافزارها پا را فراتر گذاشتهاند و ديگر نه خود آيكونها به سادگي روزهاي اول است و نه استفاده از آنها. تنها چيزي كه اين روزها در دنياي آيكونها سادهتر شده جابهجا شدن نقششان و آسان كردن زندگي ما است. حالا ديگر آيكونها به عنوان انتقالدهنده معنا رفتار ميكنند و نه انتقالدهنده احساس. جملات جدي و ماندگار تبديل به آيكون ثبت شده ميشوند تا نيازي به تفكر مجدد روي هيچ حرف و جمله و سخني نباشد. آيكونهايي كه كل كل ميكنند به بازار آمدهاند، آيكونهايي با عكس قلب و چهره اميدوار، چهرههاي خندان با فرمهاي متفاوت و ارتباطي تصويري با كاربر آن سوي خط برقرار ميكنند كه قرار است نيازي به تفكر مجدد نداشته باشد.
اين روزها اين آيكونها هستند كه اصل انتقال حس و معنا را به صورت همزمان روي دوش ميكشند و با سرعتي شگفتانگيز به اين مسير ادامه ميدهند. ديگر هم صرفا به زبان غيرايراني نيستند و با بالارفتن تعداد كاربران فارسيزبان در شبكههاي اجتماعي نسخههاي فارسي آيكونها نيز با همان سرعت پيش ميرود. تازهترين نمونهاي كه به بازار آمده، تكبيتهاي پرتكرار شعرهاي احمد شاملو است. مثلا اگر بخواهي در تلگرام به كسي ابراز ناراحتي كني، ميتواني به جاي آيكون ساده اشك، دست ببري روي عكسها و به جاي هر آيكوني، شعر آيكون شده شاملو را بفرستي كه ميگويد: « و مرا در كنار خود از ياد ميبري.»
اگر بخواهي به يك نفر كه آن سوي خط ايستاده با كمترين دردسر نشان دهي كه از چشمهايت قلب ميبارد برايش، ميتواني بفرستي: «بسودهترين كلام است دوستداشتن.»
ميتواني به جاي هر انتقال احساس و معنايي، به جاي آنكه حرف بزني يا مجبور باشي روي يك سوژه داغ بحث دو نفرهاي داشته باشي، ميتواني آيكوني را بفرستي كه ميگويد: «و جز اينم هنري نيست كه آشيان تو باشم.»
و اين، پايان ماجرا نيست، مسير سادهانديشيدن مدتهاست در تمام جهان آغاز شده و حالا تا برخورد مكانيكي و ماشينوار تا حسهايمان هم پيش رفته است. ديگر نيازي نيست سالها و ساعتها وقت بگذاري تا به آن كس كه دوستش داري از عشق بگويي و سريع در پيچ كوچه بعدي خودت را گم و گور كني، ميتواني ديدهنشدنهاي مداوم را ادامه بدهي و نگاهي بيندازي به فهرست آيكونهاي موجود و به سادگي يك كليك بگويي: «من به نخستين نگاه تو آغاز شدم.»
يك سادهسازي تفسيرناپذير، بدون نياز به دانستن پس و پيش يك شعر ناب عاشقانه، يك سوءاستفاده علني از ادبيات به نفع جريان زندگي روزمره. تا جايي كه احتمالا هيچ آدمي، ديگر هيچگاه نيازي به دانستن زندگي و زندگينامه و كليات اشعار احمد شاملو نخواهد داشت.