دنياي اين روزها منهاي توافق
توان نفس در شهر نيست
تهمينه ميلاني
سالهاي سال است كه ميبينيم باغها و خانههاي قديمي را خراب ميكنند و جاي آن پاساژ و برجهاي بلند ميسازند. تراكم ساخت و ساز در شهر رعايت نميشود و كوچههاي تنگ و باريك گرفتار ساختمانهاي بلندمرتبه ميشوند كه به قصد فروش و كسب درآمد بيشتر بساز و بفروشها، از بين ميروند. سالهاي سال است كه گرفتار اين اتفاق و روند ناخوشايند شدهايم و انگار هم هيچكس نميخواهد كاري كند و چشم مسوولان روي اين اتفاقات بسته است؛ همين چند وقت پيش در خيابان خزر كه يك خيابان باريك و تنها گذرگاه ارتباطي خيابان بخش مهمي از الهيه، شريعتي و بزرگراههاست، ساختوساز ساختماني كه گفته ميشود متعلق به شركت «لكسوس» است شروع شد. اهالي محل در خيابان خزر كه صددرصد مسكوني است همه براي شكايت و جلوگيري از اين ساخت و ساز متحد شدند و شكايت كردند، اما شكايت به نتيجه نرسيد و كسي پاسخگو نبود. اين يكي از نمونههاي ساخت و ساز بيرويه در منطقه الهيه است و دهها ساختمان اداري و تجاري بدون توجه به كشش ترافيك منطقه در حال ساختو ساز يا بهرهبرداري است. من با توسعه و پيشرفت مخالف نيستم اما اين توسعه و پيشرفت بايد قانونمند و عادلانه باشد. سالهاست كه اين روند ناعادلانه و بيقانون را ميبينيم و ميدانيم كه اين ساخت و سازها، ادامه پيدا ميكند و معلوم نيست چه به سر شهر و مردمانش ميآيد. مردماني كه حق طبيعي آنها زنده بودن و نفسكشيدن است و اين ساخت و سازهاي بيرويه كه اغلب با تخريب باغها و خانههاي قديمي همراه است، اين حق طبيعي و اوليه را از آنها ميگيرد. باغهاي ما با درختان تناورش براي تبديل شدن به پاساژ و برج خراب ميشوند و خانههاي قديم كه ميراث فرهنگي ما هستند، از بين ميروند. اگر امروز به غرب تهران برويد، ميبينيد كه تمام نهادها و سازمانها در اطراف درياچه چيتگر مشغول ساخت و ساز شهركها و ساختمانهاي بلندمرتبه هستند. هنوز اين شهركها تمام نشده، اما روزي كه تمام شوند و اسكان انجام شود، مسلما تاثيرات نابخردانه چنين ساخت و سازهايي به بهانه خانههاي ارزانقيمت براي جوانان، براي غرب تهران و در ادامه كل شهر مشهود ميشود و شلوغي اين منطقه كه در حال حاضر نيز پرجمعيت است، بيشتر خود را نشان خواهد داد. در حالحاضر جمعيت تهران زياد است و با اين ساخت و سازها و دعوت مردم نقاط ديگر به تهراني كه نميتواند پاسخگوي جمعيتش باشد و هيچ نوع آمادگي براي مصايب طبيعي چون زلزله و سيل هم ندارد، باعث ميشود سرنوشت شهر و مردم در خطر باشد. ساخت و سازها بدون هيچ برنامهريزي و نگاه كارشناسي به شهر و معماري شهر، شهر را زشت، شلوغ و سرسامآور كرده. شهردار تهران هم با تمام فعاليتهاي خوبش در زمينه فضاهاي شهري، متاسفانه كاري با ساخت و سازهاي بيرويه ندارد و از كنار آن راحت ميگذرد تا رانت اين جريان به جيب مردماني برود كه نه نگران مردم هستند و نه شهر. هيچكس حواسش نيست كه رانتخواري فقط دزدي از بانك يا يك وزارتخانه و... نيست. رانتخواري ميتواند همين امكان استفاده از شهر و ساختمانهايش كه حق همه مردم است، بدون آيندهنگري و در نظر گرفتن مصالح مردم شهر باشد؛ مردمي كه حق طبيعي آنهاست كه زندگي كنند. تا وقتي كه شرايط اينچنين است و تا وقتي كه حق نفس رعايت نميشود، ديگر حرف زدن از فرهنگ و هنر چه فايدهاي دارد؛ مردم زماني به فرهنگ و هنر و زندگي خوب فكر ميكنند كه توان نفس داشته باشند. توان نفس با همين شلوغيها و تخريبها از بين ميرود و حالا درست است كه دولت حسن روحاني در اين دوسال گذشته، درگيريها و مشغلههاي بسياري داشته، اما حالا ديگر وقتش است كه نگاهي به اين شرايط بيندازد و به مردماني فكر كند كه تمام پروندههاي هستهاي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كه در حال رفع و رجوع آنهاست، به حيات آن مردمان متصل است و به فرياد مردمي برسد كه گوشي براي شنيدن فرياد آنها نيست.