شكي كه رويا افشار به آن دامن زد
ماهرخ ابراهيمپور
خيلي قابل تصور نبود كه يك كارگردان با لبخند مرا دعوت به تماشاي نمايش «شك (يك تمثيل)» نوشته جان پاتريك شنلي، ترجمه محمد منعم كند. شايد در ذهنم تصور ميكردم نمايش چندان جالب نباشد، اما در عين حال بعيد بود كه بهنام تشكر با آن صدا و رويا افشار در هر كاري ايفاي نقش كنند. در صندليهاي مياني سالن نشستم و به همراه يكي از دوستان اهل ادبيات و تئاتر در تماشا فرو رفتم. كمي كه رفت و آمد و ديالوگهاي پدر فلين، كشيش پرانرژي و فعال (بهنام تشكر) در گوش ذهنم نشست و آن فضاي شكانگيزي كه خواهر آلويسيوس، راهبه پير (رويا افشار) شكل داد مرا به ميانه ماجرا انداخت. متوجه شدم چند سال پيش فيلم ترديد ( Doubt )به كارگرداني جان پاتريك شنلي را ديده بودم، فيلمي با بازي مريل استريپ در نقش خواهر آلويسيوس و فيليپ سيمور هافمن در نقش پدر فلين بود. يادم هست آن موقع تصورم بر اين بود كه حق با خواهر آلويسيوس بود و حالا كه به تماشاي نمايش شك نشستم وقتي ديالوگ پرتنش پدر فلين و خواهر آلويسيوس را تماشا كردم ديگر مطمئن نيستم كه حق با كدام است؟ پدر فلين نمايش كوروش سليماني با تن صدايي كه داشت اما نتوانست رگههاي ترديد و شكي كه خواهر آلويسيوس به آن دامن زد، برطرف كند و عاقبت عقب كشيد، شايد يك درصد از ترس خراش بر چهره كشيش محبوبي بود كه براي آينده روياهاي بلندبالايي داشت، اما در اين ميان خواهر آلويسيوس با تردستي و زيركي سماجتواري توانست كشيش جوياي نام را مغلوب كند. در اين ميان نبايد نقش كوتاه مادر كودك سياهپوست را دستكم گرفت كه با حضور در مدرسه و ابتدا با ديالوگ تضرع آميزش قصد دفاع و برائت از هر گونه برچسب به پسرش را داشت و در پايان از خواهر آلويسيوس خواست كه دست از سر كودكش بردارد، حتي اگر جرمي اتفاق افتاده باشد. صحنهاي كه پدر فلين و خواهر آلويسيوس مهر برنده را بر ماجرا ميزند، صحنه پرتنش و خاصي است و بازي رويا افشار ديدني. او با رفتاري كه از يك راهبه شكاك و خشكه مذهب از خود نشان داد ابتدا تماشاگر را از خود ميراند و در ادامه با شك به دنبال خود ميكشاند، شايد اين زن خشكه مذهب راست بگويد و پدر فلين واقعا گناهكار است! نمايش تمام شد و من بر صندلي نشستم، با شك سالن سمندريان تماشاخانه ايرانشهر را ترك ميكنم و در جواب لبخند بدرقه كوروش سليماني لبخند ميزنم و به دوستم كه به اندازه من در نمايش سير نكرده، ميگويم شكبرانگيز بود، آن هم درست در وقتي كه پاپ مرد و ما به تماشاي اين نمايش پرشك نشستيم.