• 1404 يکشنبه 28 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6046 -
  • 1404 يکشنبه 28 ارديبهشت

ترجمه مقاله ژنرال اُسكيبِف، سردار روس در باب لشكركشي به ‌هندوستان در كتاب « كرّاسه المعي» دوره ناصرالدين شاه قاجار در بخش خطي مجلس

منفعت انگليسي فراموشي عدالت، انسانيت و ترحم بر دشمن مغلوب است

مريم مهدوي اصل

اشاره – امروز در قسمت ششم، به ادامه انتشار سلسله گزارشي از ترجمه مقاله ژنرال اُسكيبِف [احتمالا نام صحيح آن «ميخاييل اسكوبلف» باشد]، سردار روس در باب لشكركشي به هندوستان، كه در بخش فهرست‌نويسي كتاب‌ خطي «كرّاسه‌المعي» غلامحسين افضل‌الملك المعي در مجلس (دوره ناصرالدين شاه)، از آن با عنوان «رساله در بيان اقدامات دولت روس براي تملك و تصرفات آسياي مركزي» نام برده شده، و واژه « كرّاسه » در فرهنگ فارسي معين به معناي «كتاب و دفتر» است، مي‌پردازيم. همانطوركه درنخستين شماره‌ نوشتيم كه درحاشيه صفحه نخست اين گزارش با قلمي ديگر نوشته شده است: «مقاله ژنرال اُسكيبِف سردار روس است درباب لشكركشي بهندوستان كه مترجم دولتي ترجمه كرده و آقاي صنيع‌الدوله= اعتمادالسلطنه وزير در زير آن شرحي از خود نگاشته و كتابچه كرده بناصرالدين شاه داده است و دراين‌جا ثبت مي‌شود. درحواشي اين اوراق جناب آقاي ميرزا محمدحسين ذكاء‌الملك فروغي [پدر محمدعلي فروغي] رييس دارالترجمه بخط خود عبارت را تصحيح نموده و بعضي چيزها نوشته است غلامحسين افضل الملك مستوفي جامع اين كرّاسه، بنابراين، امروز آنچه در متن و در قلاب باعنوان حاشيه‌نويسي نوشته شده، به قلم ذكاءالملك فروغي است كه تقديم مخاطبين گرامي روزنامه اعتماد مي‌شود. آرشيو اسناد ملي و ديپلماسي ايران و جهان، هرچند به‌شدت دهشتناك است و گزنده و تلخ، اما نمي‌توان بدون شناخت و آگاهي از آن، زندگي پيش‌روي فرزندان ايران را ساخت.

 

حالا بنگارش و تحقيق دوره سيم ميپردازيم

وقتي‌كه جنگ روس و عثماني درگرفت يعني در سنه هزار و هشتصد و هفتاد و شش [۱۲۹۳هجري] وضع عسكريه روسها در آسياي مركزي از قرار ذيل بود

ارونبورغ كه آخر نقطه خط سنت پطرزبوغ و سيبري است محل عزيمت افواج وارده از طرف اروپا محسوب مي‌شد و تاشكند كه جاي اجتماع آنها قرار داده شده بود چهارماه راه و مسافت تا ارنبورغ داشت از بخارا تا هرات قشون ميبايست از دشتهاي لم‌يزرع و از سلسله بزرگ كوه هندوكش كه سنگر غيرممكن ‌العبور صعب‌الملك است گذر نمايند برعكس انگليسها مي‌توانند بواسطه كانال سوئز درظرف يكماه از پُرتسموُت تا هند افواج امدادي خود را برسانند بالجمله با اين وضع و اصول بود كه ژنرال كفمان افواج خود را در تركستان جمع مي‌كرد در صورتيكه در فرنك عساكر روس از بالخان عبور مينمود و در چند قدمي اسلامبول مظفر و منصور رحل اقامت ميانداخت

در همان وقتيكه ژنرال كفمان افواج خود را جمع مي‌كرد دو كارگذار ديپلوماتيك يعني استوليه‌تُف و كردكف بطرف كابل و هرات روانه مي‌شدند و معلوم است كه ماموريت آنها چه بود و همه‌كس ميداند كه سه سال قبل از آنوقت فرمانفرماي هند ماموري نزد امير افغانستان فرستاد و حمايت دولت انگليس را باو تكليف نمود و امير شيرعليخان آن تكليف را رّد نمود

دولت انگليس افغانستانرا [افغانستان را] هميشه در جلو حمله محتمل‌الوقوع بر هند بمنزله سنگري طبيعي فرض نموده است الكساندر بُورِنس كه در عصر خود بيش از همه‌كس از امور آسيايي باخبر و مطلع بوده در سنه هزار و هشتصد و سي شش [۱۲۵۲هجري] در موقع اغتشاش و انقلابي در افغانستان رودآده [رويداده] بود گفته است اگر ما بتوانيم در ميان افراد خانواده باروكسي اتحادي برقرار نماييم و نگذاريم اين مملكت بچندين ولايت كوچك منقسم شود و اين انقسام اسباب دسايس و آشوب و انقلاب دايمي شود مملكت افغانستانرا [افغانستان را] سنگري خواهيم كرد كه بتواند حافظ متملكات ما باشد و برقراركردن اتحاد فيمابين خانواده امارت افغانستان بعقيده من كار سهلي خواهد بود (انتهي)

در سنه هزار و هشتصد و سي هشت ميلادي[۱۲۵۴ هجري] دولت انگليس قشون بانطرف [به آن طرف] رود سند فرستاد كه شجاع‌الملك را بر سرير امارت افغانستان برقرار و مستقل سازد و در همانوقت عساكر ايران هرات را در بند محاصره داشتند و انگليسها چون دولت ايرانرا [ايران را] با روس متحد فرض مي‌كردند نهايت خائف بودند كه اين شهر به دست لشكر شهيار ايران مفتوح شود و بهمين جهه بيكنفر صاحبمنصب [صاحب منصب] انگليس حكم شد كه داخل قلعه هرات شود و امر حفظ و حراست و استحكام آن را بر عهده گيرد

(حاشيه‌نويسي: همانطوركه دولت عليه ايران در آن زمان محل خوف و رجاي دولتين انگليس و روس بود كه هر دو دولت ملاحظات از ايران داشتند (و افسوس كه فايده از اينوضع برده نشد) حالا طرفين دولت چين را مشابه آنوقت ايران طرف ملاحظه خود قرارداده‌اند و بوعد و نويد و الفت و خصوصيت دوستي آن دولت را طلب مي‌كند چنانكه انگليس مشغول است درينوقت [در اين وقت] چينيها را بر ضد روس واميدارد تا شورش مسلمانان كاشغر و [كلجه] را بگردن روسها ثابت نمايد و روس را با چين دراندازد و خود از طرف هندوستان آسوده شود و از طرف ديگر روس در پكن محرك است كه مملكت [پريان يا پرمان] جزو چين است و انگليسها بناحق متصرف شده‌اند چين را واداشته [ناخوانا] مي‌كند دول فرنك اگر احتياجي بمشرق زمين دارند در نهايت تملق هستند هروقت رفع احتياج آنها شد آبدا [ابداً] هيچ ملاحظه ندارند) مستر مكنيل سفير انگليس مقيم دربار ايران در سنه هزار و هشتصد و سي و هشت[۱۲۵۴ هجري] بدولت متبوعه خود نوشته بود اگر هرات بدولت ايران تسليم شود دولت روس بدون شريك و رقيبي مختار كل امورپلتيكي و تجارتي آسياي مركزي خواهد شد زيرا كه انگليس انطرف [آن طرف] رود هند خواهد ماند و خيوه و بخارا در صورت حمله روس بآن [به آن] دولت تسليم مي‌شود و افغانستان نيز به دست روس ميافتد . با وجود پيش‌بيني و مآل‌انديشي مستر مكنيل و با وصف مدافعه كه هرات نمود عقيده مسترمشاراليه صورت وقوع بهمرسانيد حالا آسياي مركزي درتحت تصرف و قبضه اختيار دولت روس است و دولت ايران با آن دولت متحد ميباشد و حالت افغانستان مشكوك فيه است يعني معلوم نيست در صورت وقوع جنگي هواخواه روس شود يا بطرف انگليس ميل نمايد

دراين مقام مناسب است كه ما شرحي از لشكركشي اول انگليس بافغانستان بنگاريم چه آنجنگ [آن جنگ] كمال مشابهت را بمحاربه سنه هزار و هشتصد و هفتاد و هشت[۱۲۹۶ هجري] دارد بنابراين گوئيم دولت انگليس بهانه و عنوان اينكه عاملين و جواسيس روس در افغانستان و كابل و قندهار و بخارا مشغول كارند بوزارتخانه سنت‌پطرزبورغ بعضي شكايتها اظهار نمود دولت روس منكر اينمعني [اين معني] شده گفت از جانب دولت روي جاسوسي بانصفحات [به آن صفحات] نرفته است بعد از اين اظهار وزارتخانه روس دسته قشوني از انگليس از رود سند عبورنمود ما درصدد شرح اين جنگ و تسخير قندهار و كابل و شورش مسلمانان و قصديكه [قصدي كه] نسبت بانگليسها نمودند و پرچمهاي اينطايفه [اين طايفه] كه اسباب خونريزي زياد شد و آخر‌الامر قشون انگليس در تنگه خيبر معدوم گرديد برنمياييم و همينقدر اشاره را كافي ميدانيم اما گوييم كه درسال هزار و هشتصد و چهل و يك [۱۲۵۷ هجري] انگليسها انتقام اين شكست فاحش را كشيدند و قندهار را متصرف شدند و تمام قلاع معتبره افاغنه را كوبيده با خاك يكسان نمودند

در سنه هزار و هشتصد و هفتاد و سه [۱۲۹۰ هجري] امير شيرعليخان از پيشرفت روسها در تركستان خائف و متوحش گرديد از طرف ديگر احتمال دارد كه دولت ايران حمله بر افغانستان نمايد چه براي دولت مشاراليها ممكن بوده كه باز دعاوي قديمه خود را [حاشيه‌نويسي: در تملك هرات] تجديد نمايد لهذا واهمه بر او مستولي شده [ناخوانا] بفرمانفرماي هند گرديد و خواهش نمود كه دولت انگليس افغانستانرا [افغانستان را] در تحت حمايت خود قرار دهد فرمانفرماي هندوستان در جواب اين خواهش مقالات رنجش‌آور بزبان آورد و درخواست او را ردّ كرد در آنوقت چيزي نمانده بود كه امير افغانستان متوسل بدولت روس گردد چون سه سال از اين واقعه گذشت بواسطه اتفاقاتيكه در شبه جزيره بالخان [حاشيه‌نويسي: كه مقصود منازعه روس و عثماني باشد] روي‌داد و تداركاتيكه دولت روس در تركستان مي‌ديد پلتيك فرمانفرماي هند طوري تغير كرده كه خود سبقت جسته بامير افغانستان اظهار داشت كه دولت انگليس حاضر است كه افغانستانرا درتحت حمايت خود قراردهد اما ايندفعه امير همراهي نكرد و از طرف ديگر افواج ژنرال كفمان [حاشيه‌نويسي: سردار كل عساكر روس در تركستان] با كمال تهديد پيش ميرفتند و در همانوقتيكه [همان وقتي كه] اميرشيرعليخان تكليف فرمانفرماي هند را رد مي‌كرد سفيري از دولت روس در دربار امارت افغانستان پذيرفته مي‌شد و براي دولت انگليس كه در خيال بهانه‌جويي بود چه بهانه بهتر از پذيرفتن سفير روس به دست ميآمد كه با افغانستان بجنگ پردازد فرمانفرماي هند بامير افغانستان خبر داد كه لرد چامبرلين را نزد او ميفرستد كه درباب حركات امير توضيحات بخواهد و ماژر كاوانياريرا قبل از لرد مشاراليه بافغانستان روانه كرد اما كارگذاران حكومت اين مملكت ماژر مشاراليه را در علي‌مسجد دستگير نموده مجبوركردند كه بهندوستان مراجعت نمايد بعد از اينواقعه دولت انگليس اولتيماتومي [حاشيه‌نويسي: تهديدنامه] بامير افغانستان فرستاد و شكايت كرد كه امير يكنفر كارگذار دولت روس را پذيرفته است اولتيماتوم انگليس بيجواب ماند قشون انگليس از رود سند عبور نموده وارد افغانستان شد. جنگ افغانستان دوسال تمام طول كشيد و مي‌توان آن را بسه دوره قسمت كرد:

دوره اول در سنه هزار و هشتصد و هفتاد نه [۱۲۹۶ هجري] بوده و منتهي شد بفوت شيرعليخان و انعقاد عهدنامه كندمك دوره دويم شروع شد از قتل ماژر كاوانياري سفير انگليس كه مقيم كابل بوده خود انگليسها في‌الحقيقه در قتل اين سفير مشاركت داشتند چه كشته شدن ماژر كاوانياري بعلت تعديات و بيرحميهايي [بي‌رحمي‌هايي] بود كه انگليسها در دوره اول جنگ نسبت بافغانها نموده بودند و اينواقعه شبيه بود بسانحه سال هزار و هشتصد و چهل و يك [۱۲۵۷هجري] . محاربات مختلفه كه قشون انگليس با سپاه افغان در دوره دويم جنگ نمود و محض انتقام قتل هموطن ايشان بوده في‌الواقع بقتل‌عام شباهت داشت و اين اول دفعه نبوده كه انگليسها نهايت بيرحمي را ظاهر ساخته‌اند بلكه نظاير آن بكرات از ايشان ديده شده و بارها ببهانه تسكين و اطفاي نايره عصيان بقتل‌عام پرداخته‌اند و اين عادت انگليسهاست [انگليس‌هاست] در صورتيكه اينقدر قساوت‌قلب فايده ندارد بالجمله دراين دوره جنگ ژنرال ربرت سردار كل انگليس حكم كرد كه از كشتار هيچ فروگذار ننمايد و عفو و ترحم را بركنار گذارند ژنرال روس سبولف مورخ تاريخ جنگ انگليس و افغان گويد انگليسها قومي هستند كه چون پاي منفعت آنها درميان‌ايد عدالت و انسانيت و ترحم بر دشمن مغلوب را فراموش مينمايند. باري در جنگ دوره دويم كه انگليسها با افاغنه كردند كار بجايي كشيد و بيرحمي و شناعت بدرجه رسيد كه بعضي از روزنامهاي خود انگليس بمذمت و ملامت پرداختند و گفتند ژنرال رپرت بعضي اسراي جنگ را در ميدان محاربه چراسياه با كمال قساوت قلب زنده زنده سوزانيده و اين گناه عظيمي است نيز يكنفر انگليس موسوم به فردريك هاريسون در همان زمان در يكي از روزنامجات معتبر نوشته بوده عساكر انگليس بيش از هر قشوني بخفه كردن و گلوله‌باران كردن و سياست اسراي جنگ ميپردازد.

واضح است كه اين قسم مقالات خالي از كذب و اغراق نيست ولي معين است كه انگليسها چه‌قدر مستعد اعمال شنيعه ميباشند و روسها هم اين‌ قسم بيرحميها كرده‌اند و از اين جمله بر ميآيد كه جنگ با ملل شرقي غير از جنگ اروپايي است [حاشيه‌نويسي: چراكه فرنگيها مشرق زمينها را جز بني‌بشر تصور نمي‌كنند بنا بعقيده باطني آنها اهالي آسيا يا كليه وحشي يا نصفه وحشي ميباشند درحالتيكه خودشان يقيناً از تمدن جز اسمي ندارند] خلاصه جنگ دوره دويم منتهي باين شد كه عبدالرحمن خان كه در قديم مدعي امارت افغانستان بوده و روسها ازو طرفداري مي‌كردند بتوسط انگليس بآرزوي خود نايل و بامارت افغانستان برقرارگرديد.

جنگ دوره سيم مخصوصاً برضد يعقوب‌خان رقيب اميرعبدالرحمن‌خان بوده و يعقوب‌خان در اول ماه سپتامبر سنه هزار و هشتصد و هشتاد [اواخر تابستان ۱۲۹۷ هجري] بكلي مغلوب گرديد و در اين دوره بود كه انگليسها بعد از جنگ سخت ميوند و خونريزي زياد شكست خوردند بالجمله بعد از اتمام جنگ چنين بنظر ميآمد كه انگليسها ممالك افغانستانرا تخليه و رها نخواهند كرد و از اين تصرف خود صرف‌نظر نخواهند نموده ولي خلاف اين خيال ظاهر گرديده قشون انگليس عقب نشست و تمام نواحي قندهار را كه با زحمت و مشقت زياد گرفته بودند رها كردند و فقط كته را كه در جنوب افغانستانست [افغانستان است] با تنگه مايي كه بدشتهاي رود سند منتهي مي‌شود در تحت تملك خود نگاهداشتند ليكن حالا دولت انگليس كمال تاسف را دارند كه ممالك افغانستان را تخليه كرده و چه‌قدر وضع دولت انگليس بهتر از حالا بوده اگر هراترا [هرات را] متصرف شده مثل تنگه‌هاي رباط مستحكم ساخته قشون ساخلوي زيادي در آنجا قرار ميداد در زمانيكه انگليسها با افاغنه مشغول زد و خورد بودند سردار روس ژنرال لوماكين كه از سال هزار و هشتصد و هفتاد و يك [۱۲۸۸هجري] با طايفه تكه در كشمكش و معارضه بودند مصمم شد كه جنگ بزرگي با طايفه مزبوره نموده ضربت سختي بر آنها وارد آورد ژنرال مشاراليه كراسنودسك را كه در ساحل شرقي بحرخزر واقع است منشأ و مبداء اقدامات خود قرار داده بطرف جنوب شرقي پيش ميرفت و بسمت آخال راه مي‌پيمود قشون طايفه تكه در كك‌تبّه در عقب سنگري متحصن شده منتظر قشون روس بوده روسها چون بمحل جنگ رسيدند با بهترين افواج قفقاز كه در تحت فرمان صاحبمنصبهاي [صاحب‌ منصب‌هاي] بسيار قابل بودند بر آنها حمله نمودند اما بسياري از آنها كشته شدند طايفه تكه عساكر روس را عقب نشانده خسارت كلي بانها [به آنها] وآرد آوردند.

اين شكست ممكن بود مآل و نتيجه بدي براي دولت روس داشته باشد زيراكه [حاشيه‌نويسي: امناي دولت ايران مخصوصاً در آنوقت] مي‌توانستند اين شكست را دست‌آويز نمايند و شوكت قشون دولت روس را در نظر اهالي اين نواحي پست نمايند و نازل سازند و بتمام طوايف باديه‌نشين كه تا آنوقت معتاد باطاعت و تمكين خارجه نبودند چنين بفهمانند كه روسها اگرچه بسهولت اهالي خيوه و قرقيزها را منقاد نمودند اما در مقابل سوار جرّار تكه كاري نتوانستند از پيش ببرند و مخصوصاً چون طايفه تكه از پيش درنظر ساير طوايف تركمن دلير و رشيد و بيباك آمده و رعب آنها در دل‌ها جا گرفته طوايف يموت و سالور و ساروق و جعفربيكي و اتابيك و ككلان منتظر اختتام جنگ بودند و حاضر كه فتح و ظفر هر طرف را نصيب شود خود را در ظلّ اقتدار او كشند.

طايفه تكه كه بواسطه فتوحات سابقه خود جري شده بودند تا نزديك چكشلر واقع در ساحل درياي خزر راندند و در حوالي شهر كراسنوودئك اموال طايفه يموت را بغارت بردند قرقيزها از ترس مرتعش بودند قوافل روس جرأت نداشتند بسمت رود جيحون يا درياچه آرال يا بحرخزر روند خلاصه وضع امور نهايت صعب و مشكل گرديده لازم بود حتي‌المقدور زودتر بعلاج آن پردازند [حاشيه‌نويسي: آنوقت از دولت ايران اميدوار بودند و دلگرمي بآنها داده مي‌شد يقيناً] اگر طايفه تكه لشكر روس را تعاقب مي‌كرد و در نزديكي سواحل بحرخزر دوباره شكستي بآنها ميدآد طولي نميكشيد كه سواران تكه در حوالي اورنبورغ و تاشكند و سمرقند تاخت‌وتاز و غارت مينمودند و با طوايف باديه‌نشين متحد شده بر اسبهاي بادپيمايي كه دارند سوار گرديده جنگ سختي با روسها مي‌كردند و اين اوقات از وقتهايي بوده كه روسها از بدو تصرف و مداخله خود در آسياي مركزي نظير آن را در سختي نديده بودند و چاره‌كار آنها يك چيز از دو چيز بوده و بس يا ميبايست سواحل شرقي بحرخزر و راه عسكريه جديد‌الاحداث طرف جنوبي آن را بكلي رها كنند و يك‌باره صرف‌نظر از آن نمايند يا جنگ سخت خونريزي با طوايف تراكمه نموده بنياد آنها را براندازند روسها از اين دو شقّ دويمي را اختيار كردند و بعد از آنكه ژنرال لوماكين دو دفعه اقدام نموده و كاري از پيش نبرد دولت روس ژنرال اسكبلف را برياست قشون و تدمير تراكمه مامور و منصوب كرد و چون ژنرال مشاراليه طرف وثوق و اعتماد كامل امپراتور روس بوده باو اختيار كلي دادند طايفه تكه اردوهاي آخال خود را كه از قزل‌آروات تا كك‌تبه زده بودند همه را در كك‌تبّه جمع كرده چادرهاي خود را نزديك بهم‌زده و [دور يا اردوي] خود ديوراي خاكي كشيدند و روساي اين جمعيت كه چهل هزار نفر بودند مخدوم قليخان و تكمه سردار رياست امر دفاع را بعهده خود گرفتند.

تكمّه سردار سابقاً بدولت روس اظهار اطاعت كرده بوده اما بعدها بواسطه بعضي رفتارهاي ژنرال لوماكين متغير شده از اردوي روس خارج و باز بهم‌جنسان خود ملحق گرديده بتراكمه ياد ميداد كه به سرعت ابنيه دفاعيه و استحكامات بهمان وضعهايي كه درميان روسها ديده بوده بسازند. ادامه دارد...

منبع: كتابخانه خطي مجلس روزنامه‌نگار پژوهشگر

 


رعايت اخلاق و اصل امانتداري در زبان، متن و نثر اسناد ملي

ذبيح‌الله صفا، رييس دانشكده ادبيات و نايب‌رييس كميسيون ملي يونسكو در ايران، در جلد اول كتاب «ايرانشهر» ۱۳۴۲ش. در مقاله «ادب»، نوشته است: «تاسيس فرهنگستان ايران در سال ۱۳۱۵ش. اگرچه عمر فعاليت آن چندان زياد نبود در غني ساختن زبان فارسي جديد بي‌اثر نشد، زيرا به دانشمندان و اهل قلم طرز وضع اصطلاحات مختلف علمي را با استفاده از سرمايه‌هاي قديم زبان فارسي آموخت. در اين‌ مدت بر اثر استقبال بسيار زياد ايرانيان از مطبوعات روزانه و هفتگي و.... همچنين نفوذ دو جنگ بين‌الملل اول و دوم در ايران و افكار و عقايد و نظريه‌هاي مختلفي كه همراه خود داشت و نبردهاي فكري كه بين دسته‌هاي مختلف سياسي و اجتماعي ايران آغاز شده و... در پرمايه‌كردن زبان فارسي و آمادگي نثر به نحوي كه امروز احساس مي‌كنيم بي‌اثر نبوده است....»
برپايه اين تعريف، به برخي از تغييرات در نوشتن واژه‌ها و ترجمه‌ آنها از عربي و انگليسي و... دركتاب «فرهنگستان ايران- واژه‌هاي نو تا پايان سال ۱۳۱۹ش.»، اشاره مي‌شود كه عبارتند از: «وزارت حفظ‌الصحه = وزارت بهداشت»، «طهران = تهران»، «امپراطوري = امپراتوري»، «مطبعه = چاپخانه»، «وزارت معارف = وزارت فرهنگ»، «محاربه = نبرد»، «رييس‌الوزراء = نخست‌وزير»، «انطباعات = نگارش»، «تحت‌الحمايه = درپناه»، «اروپ = اروپا». درعين‌حال، درحالي كه مشاهده مي‌شود در نثر و متن مجموعه اسناد حكومتي دوره قاجار، هيچ علامت‌ ويراستاري نطقه، ويرگول و... وجود ندارد، بلكه نگارش واژه‌ها نيز بر اصل «سرهم‌نويسي» بوده، مانند: «اندولت = آن دولت» و «لهستانرا = لهستان را» كه اكنون در مطبوعات ايران اصل بر «جدانويسي» است. و البته موارد ديگري در دستور زبان فارسي كه نياز به پژوهش‌هاي «زبانشناسي» دارد.
در نتيجه، برپايه اخلاق و رعايت اصل امانتداري در زبان، متن و نثر اسناد ملي، روزنامه «اعتماد» وظيفه دارد ازهرگونه ويراستاري متن اسناد تاريخي، از كتيبه‌هاي امپراتوري هخامنشيان گرفته تا اسناد تاريخي حكومت‌هاي قاجار، پهلوي و جمهوري اسلامي ايران، جدا خودداري ‌كند تا درنهايت به لحن، متن و نثر اسناد ملي ايران آسيب وارد نشود.
منبع: كتابخانه ايرانشناسي مجلس

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون