امضاي جعلي
حسن لطفي
همين ابتداي نوشته بگويم طرف كساني كه اين روزها به نرگس آبيار، بهنوش طباطبايي و انتشارات خوارزمي حمله ميكنند نيستم. البته اين را ننوشتم تا بگويم كار خوبي كردهاند. نكردهاند. البته اگر قصدشان حمايت از جايگاه رماني باشد كه در رديف يكي از پرفروشترين آثار داستاني ايران است. رمان با عمر و جايگاهي كه دارد موقعيتش تثبيت شده است. با نرگس و بهنوش و لادن و الناز و... وزنش (منظورم وزن معنوي و اعتباري است) زياد نميشود. اما گمانم كساني كه به اين ايده رسيدند و كارگرداني كه در اين جشن امضا بازيگر شد قصدشان نه تخريب خودشان بود و نه تخريب رمان و.... فضاسازي و پيش تبليغي براي سريالي بود كه بر اساس اين اثر ساخته شده است. اين هم كه امري طبيعي است. پس.... عجله نكنيد نميخواهم روي اين امضا (كتاب باشد يا كارت پستال فرقي نميكند) بمانم. برايم نكته ديگري مهم است. منطقي كه انگار به خودش حق ميدهد با نگاه خودش وقايع را دنبال كند و بگويد و بنويسد چه اقدامي خوب است و چه عملي بد است. چند خط بالاتر از جايگاه سووشون نوشتم و گفتم در جايگاه رفيعي قرار دارد. اما حالا ميخواهم از طيف وسيعتري حرف بزنم كه سووشون را جداي از آن جايگاه خواندهاند يا ميخواهند دنبال كنند. حالا تكليف چه ميشود. حتي ميخواهند از آن استفاده ابزاري بكنند. يا نه به بهانه مطرح كردن خودشان به سراغ آن رفتهاند و.... اينكه كارشان غلط يا درست است را چه كسي بايد اعلام كند. پي جواب سوالم نيستم. راستش با برخوردهاي مختلفي كه ميشود بيشتر از اينكه دلم قرص شود كه ادبيات داستاني وزين هوادارني دارد و چه و چه وچه، بيشتر نگران اين ميشوم كه تو چه بگو، چگونه رفتار كن و من درست ميگويم تو غلط پا درازتر از آن است كه فقط در گليم سياست و ايدئولوژي و.... بماند، پايش توي هنر و زندگي هم دراز است. بگذريم و با اين باور ختم كنم كه من براي خريد هيچ كتابي نيازمند بهنوش و نرگس و بهاره و الناز نيستم اما از هر كسي كه باعث شود كتابي را بخرند و پولي را وارد چرخه اقتصاد نشر كنند، متشكرم.