بخوانيم براي ايران تا ابد
ماهرخ ابراهيمپور
امروز (دیروز) روز پاياني نمايشگاه زودتر از معمول از خانه بيرون آمدم. روز شنبه است و مسيري كه انتخاب كردهام از ترافيك خبري نيست. به مصلي ميرسم و با نگاهي جستوجوگر اطراف را ورانداز ميكنم. همه جا تميز است، حياط مصلي شسته و آبپاشي شده است. حوضهاي بزرگ و آبي تميز و آراسته ما را به يك روز خاص دعوت ميكنند. به سمت شبستان ميروم؛ جمعه در غرفه نيمه تاريك دايرهالمعارف نشسته بودم، از برخي غرفهها صداي جمع و جور كردن وسايل اضافه ميآيد و بعضي غرفهها همچنان سوت و كور است. به سمت نيم طبقه شبستان ميروم، پلهها تميز است و هنوز دوستان اهل رسانه نيامدهاند تا باران سيگار همه جا را دودآلود كند. يك چاي ميريزم و به طبقه پايين ميروم ،علي بهراميان، مرد متواضع و خوش اخلاق معاون علمي مركز دايرهالمعارف بزرگ اسلامي را ديدم لبخند به لب دارد و با روي خوش در حال نگاه كردن به كتابهاي انجمن آثار و مفاخر فرهنگي است. كناري ميايستم تا كتابها را ببيند و بعد با او گپ بزنم. متوجه ميشود و با لبخند به سمتم ميآيد و من از نمايشگاه ميپرسم و او سري تكان ميدهد. چند نفر به غرفه ميآيند و مشغول صحبت با بهراميان ميشوند و من به سمت ديگري ميروم. سري به غرفه نيلوفر، مرواريد، ثالث و نگارستان انديشه ميزنم. غرفه نگارستان انديشه در نمايشگاه حضور فعالي دارد و هر روز ميزبان يكي از اهالي تاريخ، سياست، ادبيات و فلسفه است. فكر ميكنم تقريبا يكي، دو ساعت در شبستان چرخيدهام و چند كتاب هم در ذهنم جاي دادم تا خريداري كنم ازجمله كتاب «باورهاي عاميانه مردم ايران» تاليف زندهياد حسن ذوالفقاري و كتاب «كم خواندههاي سعدي» به كوشش و تصحيح بهاءالدين خرمشاهي و «برآمدن رضاخان» اثر سيروس غني. براي نوشتن گزارشي درباره كتابهاي سوريه در نمايشگاه به خبرگزاري برميگردم و در بخش ويژه حسن حضرتي، استاد تاريخ دانشگاه تهران را ميبينم. او چهره مطرحي در حوزه تاريخ است و تلاش زيادي براي كاربردي كردن تاريخ دارد و افزايش سواد دانشجويان تاريخ در خواندن سند و تصحيح متون تاريخي. او به تازگي نشري هم راهاندازي كرده است و از سال آينده در نمايشگاه به عنوان ناشر هم حضور خواهد داشت. با او درباره تلاشهاي يكي از استادان تاريخ صحبت ميكنم و از او مشورت ميخواهم. با روي باز استقبال ميكند و نكاتي را متذكر ميشود. دوستان رسانه در حال گرفتن سلفي هستند و در بخش ديگري كيك نمايشگاه بريده شده و بحث عكس با كيك نمايشگاه هم گرم است. به دوستانم نگاه ميكنم كه طي 11 روز از صبح تا شب در نمايشگاه در حال تهيه خبر و گزارش و گفتوگو بودند. صداي آهنگ «ايران، اي سراي اميد» با صداي استاد آواز محمدرضا شجريان مرا غرق حس خوبي ميكند به قولي چه خوب است كه حسنختام ما با صدايي چنين مخملين و با ياد ايران باشد و خواندن براي ايران.