• 1404 شنبه 10 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6056 -
  • 1404 پنج‌شنبه 8 خرداد

هندوانه‌هاي ماكسيما سوار

اميد مافي

سايه‌اش بلند است در هرم آفتاب خرداد. كنار خيابان يله داده، صندوق عقب ماشينش را گشوده و هندوانه‌هاي سرخ را در ديدرس قرار داده تا بي‌مايه فطير نباشد و حال نامساعد جيبش كمي مساعد شود. هندوانه به شرط چاقو با ماكسيماي دنده اتومات. چه پارادوكس عجيبي!   مرد، كت‌ و شلوار خاك‌خورده‌اش را مرتب مي‌كند و دمادم مي‌انديشد به پولي كه بايد براي بنزين و روغن ماشين بپردازد. پولي كه از فروش همين هندوانه‌ها بايد دربيايد تا پاك از خودش، اتول خوشرنگش و روياهاي كبودش نااميد نشود.  اين يك نمايشي رئاليستي در شهري هزاررنگ و چندپاره است و سندِ كميكي از روزگار تلخ‌تر از هلاهل. روزگار خاطرات و مخاطرات حيرت‌آور.  ماشيني كه نشانگر مدرنيته است، حالا به وسيله‌اي بدل شده براي حمل هندوانه‌هاي آبدار و اين در چشم رهگذران خسته‌جان بيش و پيش شبيه يك شوخي تلخ است. هجوي ضد محو با لحني گزنده!  مردي كه ظاهرا متمول است و باطنا آهي در بساط ندارد، مجبور است دستفروشي كند تا هزينه چهارحلقه لاستيك قسطي را جور كند. هندوانه‌ها با نظم خاصي مثل توپ‌ روي زمين چيده شده‌اند. هر كدام از اين سرخ‌ها نمادي است از آرزوهاي له ‌شده يا شايد انعطاف آدميزادي كه حاضر است براي بقا، هر نقابي بزند. ماكسيما زير آفتاب مي‌درخشد، اما نگاهِ مرد شكسته و خسته است. او دارد با ماشينش و خودش قمار مي‌كند تا قسطش را بپردازد، سنگك خشخاشي سق بزند و براي بچه‌هايش فالوده شيرازي و نان خامه‌اي بخرد. مرد به آرزوهاي كوچك و بزرگ دل باخته است و شبيه سيگاري نيم‌سوخته در كافه‌اي شلوغ شده است.  اين روزها شهر پر از تصويرهايي اين چنين متناقض است. حساب‌هايي كه خالي مي‌شوند، جيب‌هايي كه آب مي‌روند، فقري كه نقاب مي‌زند و آدم‌هايي كه براي زنده‌ ماندن، نقش‌هاي عجيب بازي مي‌كنند. مرد هندوانه‌فروش يكي از آنهاست. نماد روزگاري كه در آن، حتي لوكس‌ترين اتول‌ها به وسيله‌اي براي امرار معاش بدل مي‌شوند و هندوانه‌ها به تصويري شفاف و بي‌لفاف در اين خيابان‌هاي ناصادق و اين محنت‌آباد نازيبا. ...تنهاتر از من و تو بهار، مسافري غريب است كه از پل بي‌انتهاي غروب آرام مي‌گذرد و باد، غريبي ديگر كه در پاركينگي متروك با روزنامه‌هاي باطله و توپ‌هاي خشك خار و خيال سرگرم است، اما بر شيرواني اين شهر هرگز پرنده‌اي غريب‌تر از باران نخوانده است...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون