• 1404 چهارشنبه 21 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6064 -
  • 1404 سه‌شنبه 20 خرداد

شيمي‌درماني و «مو»

غزل لطفي

من جزو آن دسته از بيماران هستم كه براي درمانم ابتدا شيمي‌درماني تجويز شد. از همان آغاز، به شيمي‌درماني و سرم‌هاي رنگارنگش به چشم نوشدارويي نجات‌بخش نگاه مي‌كردم كه قرار است پادزهر سمي باشد كه حضور بدون دعوت كارسينوم سروز پاپيلاري درجه پايين را كمرنگ و در نهايت خاتمه دهد. راستش آنقدر عجله داشتم درمان را شروع كنم كه اصلا فكر نمي‌كردم چند تار مو، فكرم را مشغول كند. اما حالا كه درمان شروع شده و مشغول خواندن كتاب «موهايم را دوباره خواهم بافت» به ‌قلم نازنين متين‌نيا نيز هستم، دقيقا همان روزهايي است كه دانه‌به‌دانه، موهايم را مي‌شمارم. با شروع شيمي‌درماني و در سالن درمان با افرادي مواجه شدم كه تقريبا همه طاس شده بودند و تازه آنجا متوجه شدم كه چقدر چهره‌ام عوض خواهد شد و آيا من آمادگي اين تغيير و متفاوت‌ بودن با آدم‌هاي سالم را دارم؟ پاسخي براي خودم نداشتم و به همين علت، از گروك خواستم كه يكي از عكس‌هايم را كچل كند. از ديدن چهره كچلم چنان يكه خوردم كه خيلي سريع عكس را پاك كردم. روز بعد دوباره همين كار را تكرار كردم ولي اين‌بار عكس كچلم را پاك نكردم، اصلا نگاه هم نكردم، به خودم گفتم: بعدا حتما بهش فكر مي‌كنم. در پايان اولين هفته درمان، ريزش مو نداشتم و تصميم گرفتم در جلسه بعدي از پزشك معالجم بپرسم چه زماني ريزش موهايم شروع مي‌شود. در تمام زمان ويزيت، سوالم را سبك‌وسنگين مي‌كردم و در ذهنم مي‌گفتم: واقعا ريختن موها در برابر بازگشت سلامتي، ارزش چنداني ندارد و اين سوال از پايه و بنيان غلط است، اما دلم مي‌خواست بپرسم و در نهايت هم اين‌گونه سوالم را مطرح كردم كه من يك دختر نوجوان دارم و مي‌خواهم بدانم چه زماني ريزش موهايم شروع مي‌شود تا او را براي مواجهه با چهره جديدم آماده كنم. البته كه حتما دكتر گرجي بنا بر تجربه مي‌دانست بخشي از نگراني من متوجه دخترم است، اما خودم بيش از دخترم نيازمند صحبت در اين زمينه هستم و با آرامش توضيح داد: «چند هفته براي آماده‌ كردن دخترتون فرصت داريد؛ موها در روزهايي از ماه در حال رشد و در روزهايي در حال استراحت هستند اگر در جلسه اول ريزش نداشتي يعني در سيكل استراحت هستند و مدتي زمان داري و ادامه داد: در سالن درمان، كلاه يخ هم هست كه با استفاده از آن ريزش موها كمتر مي‌شود.» نفس راحتي كشيدم و ريزش مو را به ليستي كه پيرامون آن از دوستان و تراپيستم كمك بخواهم، اضافه كردم. شب، قبل از خوابيدن دستي به موهايم كشيدم و خيالم راحت شد كه نمي‌ريزند و چند دقيقه‌اي هم در گوگل انواع كلاه‌گيس و مكانيسم كلاه يخ را سرچ كردم و بي‌خيال شدم. دو هفته بعد هم به همين ترتيب گذشت و كم‌كم داشتم به اين فكر مي‌افتادم كه شايد من جزو افرادي هستم كه اصلا ريزش مو را تجربه نخواهم كرد كه جلوي آينه، چشمم به يقه بلوزم افتاد؛ تعداد موهايي كه در آينه مي‌ديدم بيش از ريزش‌هاي روتين و معمولي بود. به‌ خودم گفتم در هر صورت روزانه تعدادي مو مي‌ريزيد و نگراني ندارد، اما در روزهاي بعد به‌طور قابل ملاحظه‌اي ريزش موهام بيشتر شد و هر روز صبح بايد بالشم را تميز مي‌كردم. هنوز روحم در برابر كچل‌ كردن مقاومت مي‌كرد و ذهنم، دخترم را بهانه مي‌آورد.

تا اينكه يك روز دخترم گفت: مامان! داري كچل ميشي!

جواب دادم: كمي ريزش مو، اثر داروهاست.

تكرار كرد: اما داري كچل ميشي!

گفتم: نه!

با گوشيش از پشت سرم عكس گرفت و نشانم داد.

گفتم: ناراحتي؟

گفت: من نه، اما خودت ظاهرا هنوز نپذيرفتي و به نظرم اگر بيماري و عوارضش و عوارض درمان رو قبول نكني، نمي‌توني با آن رو در رو بشي.

گفتم: برم كچل كنم؟

گفت: اول بايد آمادگيش رو پيدا كني…

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون