علي حيدري
نمايشگاه «گربسان» با محوريت گربه و رابطه آن با انسان، از 3 تا 9 خرداد ۱۴۰۴ در كاخ هنر تهران ميزبان علاقهمندان بود و با استقبال خوبي ازسوي مخاطبان روبهرو شد. «رابطه انسان و گربه»؛ اين عبارت را بايد ايده محوري و اصلي نمايشگاه «گربسان» بدانيم. گربهها ازجمله موجودات مرموزي هستند كه بسيار به شعر و ادبيات و هنرهاي تجسمي راه يافتهاند. بسياري از شاعران متاثر از گربههاي خود شعر نوشتهاند و از آنها ميتوان به تي. اس. اليوت، پابلو نرودا، شارل بودلر، كارل سندبرگ، ازرا پاوند، خورخه لوئيس بورخس، ژاك پره ور، چارلز بوكفسكي اشاره كرد. گربه در زندگي و آثار نويسندگاني چون الكساندر دوما، ادگار آلن پو، چارلز ديكنز، مارك تواين، آنتوان چخوف، هرمان هسه، ميخاييل بولگاكف، آلدوس هاكسلي، ارنست همينگوي، دوريس لسينگ، هاروكي موراكامي، جورج ارول و... هم حضور دارد و حتي گاهي گربه سوژه اصلي اثر به آنهاست. شايد بتوان به يكي از سرآمدان اين هنرمندان، پابلو پيكاسو، لئوناردو داوينچي، ادوارد مانه، لويي وين، هانري اميل بنوا ماتيس و واندا گك اشاره كرد و در سرزمين خودمان نيز همواره گربه از سوي نويسندگان و هنرمندان مورد توجه بوده، كتاب موش و گربه عبيد زاكاني خود به تنهايي دليلي بر اين مدعاست.
از اين رو ايمون رضايي باتوجه به ارتباط تنگاتنگ گربهها با آن انسانها تصميم گرفته تا پروژه نمايشگاهي و كارگاهي گربسان را برگزار كند، به اين مناسبت با او گفتوگو كرديم.
ايده اوليه برپايي نمايشگاه «گربسان» چگونه به ذهن شما رسيد؟
ايده اين نمايشگاه از علاقه شخصي من به بررسي روابط انسان و حيوانات خانگي نشات گرفت. ما در استيتمنت نمايشگاه به صراحت اشاره كرديم كه ميخواهيم تجربه همزيستي انسان و گربه را از منظرهاي مختلفي مانند تحمل، نگرش و تامل بررسي كنيم. هدف اصلي ما اين بود كه مخاطبان را دعوت كنيم به يكي از روزمرهترين عناصر زندگيشان مانند گربه كه شايد براي بسياري امري عادي و پيش پا افتاده شده است، با ديدگاهي جديد و عميقتر بنگرند. گربه در زندگي بخشي از افراد جامعه حضور پررنگي دارد؛ به عنوان حيوان خانگي، در ادبيات، سينما، هنرهاي تجسمي و حتي در تعاملات اجتماعي. ما ميخواستيم اين حضور همهجانبه را به گونهاي هنرمندانه به تصوير بكشيم كه براي مخاطب قابل لمس، قابل درك و قابل تجربه باشد. من در كارگاههاي خلاقيتي كه برگزار ميكنم همواره به هنرجويان تمرين ازخود گفتن، از خود شنيدن و از خود ساختن است، پيشنهاد ميكنم و خودم هم تمام پروژههاي شخصيام را هميشه مطابق با همين روش پيش بردهام، چون معتقدم زندگي زيسته هر كدام از ما سراسر ايدههاي درخشان است كه فقط بايد درك و شنيده و البته اجرايي شود. من متوجه شدم پنج سال پيش كه دچار فوبياي شديدي نسبت به گربهها بودم، اما سالها بعد كه به طور اتفاقي سرپرست ۲ گربه شدم، اين تجربه بسيار برايم پر از درس و ايدههاي جديد بود.
باتوجه به اينكه اين اولين دوره از نمايشگاه بود، بازخورد مخاطبان چگونه بود و آيا انتظارات شما برآورده شد؟
استقبال از نمايشگاه به طرز غيرمنتظرهاي فوقالعاده بود! جالب اينجا بود كه ما تبليغات گستردهاي انجام نداديم، اما شاهد گردش دهان به دهان اخبار نمايشگاه بوديم. مردم نه تنها خودشان به نمايشگاه ميآمدند، بلكه دوستان و آشنايانشان را هم همراه ميآوردند. يك خاطره جالب دارم؛ روزي در يك كافه نشسته بودم و كاملا تصادفي شنيدم كه گروهي غريبه با اشتياق در مورد نمايشگاه ما صحبت ميكنند. اين براي من بسيار ارزشمند بود. نكته تاثيرگذار ديگر حضور افرادي بود كه پس از، ازدست دادن گربههاي خانگيشان به گالري آمده بودند و ميگفتند اين نمايشگاه به آنها آرامش خاصي داده است. اين دقيقا همان ارتباط عاطفي عميقي بود كه اميدوار بوديم ايجاد شود.
چرا گربه را به عنوان سوژه اصلي اين پروژه هنري انتخاب كرديد؟ آيا نگران واكنشهاي سطحي يا عدم استقبال نبوديد؟
شايد در نگاه اول، انتخاب گربه به عنوان سوژه يك نمايشگاه هنري براي برخي غيرجدي يا سطحي به نظر برسد، اما وقتي مخاطبان آثار را ميديدند، به سرعت متوجه ميشدند كه اينطور نيست. جالب است بدانيد برخي بازديدكنندگان در ابتدا فكر ميكردند ما قرار است گربههاي زنده را به نمايش بگذاريم!
اما پس از ديدن آثار، متوجه عمق نگاه هنرمندان ميشدند. براي من به عنوان كيوريتور، هنر يعني پرداختن به پرسشهايي درباره همان ناديدنيهاي تكرارشونده روزمره؛ چيزهايي كه آنقدر در اطرافمان تكرار شدهاند كه ديگر آنها را نميبينيم. گربه دقيقا چنين ويژگياي دارد. ما هر روز گربهها را ميبينيم، اما كمتر به نقش و تاثيرشان در زندگيمان فكر ميكنيم.
رويكرد هنرمندان حاضر در اين پروژه به چه شكل بود؟
بيشتر آثار، تصويرسازي و كارهاي ديجيتال هستند. علاوه بر آن، مجسمههايي از جنس پاپيهماشه و يك اثر عكاسي به نمايش گذاشتيم. پس از انتشار فراخوان بيش از ۴۰۰ اثر دريافت و ۳۰ اثر را انتخاب كرديم. البته ظرفيت پذيرش تمام آثار را نداشتيم ولي تلاش كرديم كه تنوع ديدگاهها و سبكها حفظ شود و هر هنرمند با اثرش بتواند سهمي در اين تجربه داشته باشد.
به نظر شما چه بخشهايي از نمايشگاه ميتوانست كاملتر باشد يا چه ابعادي از موضوع را نتوانستيد پوشش دهيد؟
معتقدم اين پروژه ظرفيت بسيار بيشتري براي توسعه دارد. يكي از نكاتي كه در ارزيابيهاي پس از نمايشگاه به آن رسيديم، اين بود كه ميتوانستيم رويكرد بينارشتهاي قويتري داشته باشيم. براي مثال، اگر بخشهايي از سينما، ادبيات، تئاتر يا هنرهاي اجرايي را هم در نمايشگاه دخيل ميكرديم، احتمالا نتيجه غنيتري حاصل ميشد. من شخصا اميدوارم در دورههاي بعدي بتوانيم اين ابعاد را هم پوشش دهيم و نمايشگاه را از نظر محتوايي و رسانهاي گسترش دهيم. در حال حاضر تيم ما در حال جمعبندي تجربيات اين دوره و برنامهريزي براي برگزاري دوره بعد است.
چرا اين رويداد با اقبال مخاطبان روبهرو شد؟
موضوع نمايشگاه به زندگي روزمره مردم گره خورده بود. تقريبا همه يا گربه دارند يا با گربهها تعامل داشتهاند. رويكرد ما كاملا هنري و حرفهاي بود، نه صرفا احساساتي. تنوع آثار و رسانهها باعث شد طيف گستردهاي از مخاطبان جذب نمايشگاه شوند. از همه جالبتر اين بود كه مردم احساس ميكردند اين نمايشگاه درباره بخشي از زندگي خودشان است، نه يك موضوع انتزاعي و دور از زندگي.