• 1404 چهارشنبه 21 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6064 -
  • 1404 سه‌شنبه 20 خرداد

يادداشتي بر نقاشي‌هاي واحد خاكدان در مجموعه «سكوت سايه‌ها»

مكاشفه در مرز فقدان

نفيسه ضرغامي

«در سكوتِ اين اتاق، صدايي مي‌شنوم كه هرگز گفته نشده و واژه‌اي كه در ناتواني زبان، خود را از ياد برده است»

مجموعه «سكوت سايه‌ها» از واحد خاكدان، نقاش معاصر ايراني، تاملي بصري و هستي‌شناسانه بر مفهوم فقدان، سكوت و خاطره است؛ مجموعه‌اي كه نه فقط وجه تصويري، بلكه با ساختاري روايي مخاطب را به‌جاي تماشا، به مشاركت در يك «مناسك» دعوت مي‌كند. خاكدان با بهره‌گيري از سنت نقاشي باروك و كلاسيك، ساختاري آييني و شمايل‌گونه به نقاشي‌هايش مي‌بخشد، اما اين بازگشت نه صرفا حسرتي است از بار گذشته، بلكه برآمده از جست‌وجويي ذهني در ميانه سكوت و فاصله‌هاي زماني است. او نه‌تنها عناصر روايي را دقيق بازنمايي مي‌كند، بلكه آنها را از بستر مصرف و عملكرد جدا ساخته و به سطحي از معنا و شهود ارتقا مي‌دهد. در «سكوت سايه‌ها»، اشيا در مرز ميان بودن و نبودن ايستاده‌اند. صندلي‌هاي خالي، نامه‌هاي بي‌نشان، ابزارهاي كهنه، نامه‌ها و عكس‌ها، همگي به ‌منزله بازمانده‌هايي از روايتي فراموش ‌شده در پس‌زمينه‌اي آييني ظاهر مي‌شوند. برخلاف تعريف مرسوم از عكس، ثبت واقعيت، خاكدان از عكس به ‌مثابه نشانه غياب بهره مي‌گيرد؛ محرابي مي‌سازد و به جاي شمايل‌هاي مقدس تصويري را مي‌نشاند؛ از كلمه به عكس، از حضور به سكوت. اما اين شمايل‌نگاري، تقليدي از باور ديني نيست؛ بلكه انعكاسي از فقدان آن است. معنا نه از طريق بيان مستقيم، بلكه در تنش ميان ايمان و ترديد و حضور و غياب شكل مي‌گيرد. سكوت، در اين آثار، تنها فقدان صدا نيست؛ سكوت، به تعبير نيچه، حامل نوعي زيبايي تراژيك است؛ شكلي از حضور كه از دل فقدان‌ زاده مي‌شود. اين نگاه به عكس، يادآور خوانشي اگزيستانسيال از مفهوم تصوير است كه در آن، حضور با غياب درمي‌آميزد و معنا در تعليقِ ترديد‌زاده مي‌شود.

خاكدان نقاشي را زمينه‌اي مناسب براي اعتراف و شكست سكوت‌هاي مانده در سايه‌ها مي‌داند. سكوت سايه‌ها بدون پيش‌ساختار داستاني قابل تصور نيست. روايت در اين آثار نه به‌ صورت خطي، بلكه تكه‌تكه، با مكث و تامل شكل مي‌گيرد. او اشيا را نه براي مصرف، بلكه به عنوان نشانه‌هاي هستي‌شناسانه، در مرز ميان بودن و نبودن مي‌نشاند. در اين ساختار، نه حادثه كه پژواك آن و اشيايي كه از آن بازمانده‌اند حضور دارند-اشيايي كه به ما مي‌نگرند.

برخلاف ديدگاه رولان بارت كه عكس را «گواهي بر بودن» مي‌داند، خاكدان عكس را بدل به «نشاني از نبودن» مي‌كند از مستند به شمايل، از واقعيت به خاطره. اين گذار صرفا از تمهيدات بصري نيست، بلكه نوعي تحول وجودي ا‌ست: عبور از ثبت واقعيت به تاملي در مرزهاي حضور. عكس‌ها، صندوقچه‌هايي هستند كه راز نجات يا هلاكت را در خود دارند. در آثار خاكدان موضوع نه‌تنها به تبيين چيستي واقعيت محدود نمي‌ماند، بلكه ترجماني است از تجربيات پسِ ذهن نقاش. هرچند كه سبك نقاشانه در سكوت سايه‌ها از ايجاز و در عين ‌حال اطنابي توصيفي بهره مي‌گيرد. هر عنصر، حضوري مستقل دارد؛ شمايل‌ها، نامه‌هاي بي‌نشان، قفل‌ها، مترسك‌ها، ابزارهاي فرسوده، در جايگاه‌هايي نيمه‌مذهبي، نيمه‌روايي، تكيه‌گاه معنا شده‌اند. حتي عروسكي با نگاه فرو افتاده، يادآور مريم مجدليه‌اي است كه در سكوت به گناهانش مي‌انديشد. نقاشي‌هاي خاكدان در پي تعالي نيستند، بلكه در جست‌وجوي حقيقت فروريخته در درون اشيا هستند. او تقدس را نه در صعود، بلكه در نزول مي‌جويد؛ در ديوارهاي ترك‌خورده، در شيئي كه ديگر كارايي ندارد، اما همچنان هست. اين نگاه، بازتابي از نوعي كيش رنج و ماندگاري است؛ حضوري كه در سكوت معنا مي‌يابد. در توصيف فضاي اين نقاشي‌ها مي‌توان به «سرزمين ويران» تي. اس. اليوت ارجاع داد، جايي كه اشيا، همچون آيات گمشده‌اي هستند كه با زبان غياب سخن مي‌گويند.

از سكوت سايه‌ها پژواك روح تشنه‌اي از نيايش‌هاي خاموش در بافت آثار خاكدان مي‌شنويم كه در مزامير آمده است: مترسك‌ها با بازوان باز، چون موعظه‌گران خاموش، در ميان گل‌هاي سرخ محراب‌ها ايستاده خود را وامي‌نهند. اشياي به‌ظاهر ساده در نقاشي‌هاي خاكدان، به شمايلي رازآلود تبديل مي‌شوند؛ از سطح عملكردي عبور مي‌كنند و به لايه‌هاي پديداري وارد مي‌شوند. قفل‌هايي كه گويي براي گشودگي خويش به تزلزل درآمده‌اند، صندلي خالي كه مانند محراب بي‌شناس است و نامه‌هايي تمبرخورده كه هرگز باز نشدند تا از اضمحلال راستي و صداقت بگويند و نه صرفا ايمان از دست‌ رفته كه همگي با نخ‌ها به هم وصل شده‌اند و ادامه همه سرنخ‌ها به يك نقطه مي‌رسند.

نقاش نه صرفا نقاش كه تاريخ‌نگاري است كه از فلسفه تاريخ تا تمثيل‌هاي ديني، از صحنه‌هاي باروكي تا شمايل‌نگاري شرقي، براي ساختن جهاني بهره مي‌برد كه در آن روايت‌ها نه به زبان، بلكه در نگاه اشيا ادامه مي‌يابند. او با پس‌نگري به گذشته رازهاي مگو را در بايگاني اشيا رمزگذاري مي‌كند. واحد خاكدان در نقطه‌اي ميان فقدان و بازيابي مي‌ايستد. آفرينش در آثار او تدريجي و مراقبه‌وار است. هيچ چيز ناگهان رخ نمي‌دهد. هر شيء به‌دقت از بستر زمان بيرون كشيده شده، به حضوري مستقل بدل مي‌شود و در دل نقاشي، معنايي از دست ‌رفته را بازتاب مي‌دهد. اين اشيا، چون بدن‌هايي‌اند كه ديگر خدا را در خود ندارند، اما همچنان بر حضور غيابش شهادت مي‌دهند. سكوت سايه‌ها را بايد صحنه‌اي دانست؛ مكاني براي حضور، نه صرفا تماشا. مكاشفه‌اي در دل بحران روايت و معنا، جايي كه مخاطب دعوت مي‌شود به ايستادن در برابر حقيقت فقدان.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون