درباره حماسيترين فينال تاريخ رولان گاروس
نبوغ آلكاراز ماشينِ بينقص سينر را از كار انداخت
تلاش جادويي مرد شماره يك جهان، در ست پنجم با نمايش خيرهكننده آلكاراز از هم پاشيد؛ اين تئاتري در پاريس بود و آغاز يك رقابت براي تاريخ. به گزارش« اعتماد» و به نقل از گاردين، در پايان، ديگر خواستن توانستن است، بيرحمانه به نظر ميرسيد. فقط كافي بود نگاهي به وضعيت آن دو مرد بيندازيد: آشفته و ژوليده، كشيدهشده به جايي آكنده از ديوانگي و بيرحمي، فرسودگي ذهني و فرسايش جسمي. در طرف مقابل شما پنج ساعت و نيم گذشته را روي كاناپهتان نشسته بوديد، در حال خوردن تنقلات و تماشاي يكي از بهترين نمايشهاي ورزشي عمرتان. ميخواستيد اين تجربه براي سرگرميتان بيشتر هم طول بكشد؟ بيشتر از اين ميخواستيد؟ و البته، تنها پاسخ واقعي همين است: بله. لطفا بله. در مورد منطقه گرگ و ميش رولان گاروس حرف ميزنيم. دو ست براي هر بازيكن، شش گيم براي هر كدام: سايهها گرسنه، سروصدا حيواني و هر لحظه هيجاني همراه با نوعي بيماري. در پايان، تحسين با ترحم در هم آميخته بود. ترحم براي تيمها و خانوادههايشان كه در اين تشنجها گير افتاده بودند، و با هر لحظهاي كه ميگذشت، فشار خونشان بالا ميرفت. ترحم براي توپهاي تنيس كه بيوقفه و بيرحمانه به ديوارهاي شب پاريس كوبيده ميشدند. ترحم براي آندره آغاسي تماشاگر. و در نهايت يك فرياد و يك شانه بالا انداختن براي سينر. البته اين ترحم براي باختن در يكي از بزرگترين مسابقاتي كه تاكنون روي خاك قرمز پاريس برگزار شده، برايش هيچ تسلايي نخواهد بود. نه او و نه كارلوس آلكاراز، پيش از اين در فينالهاي گرانداسلم شكست نخورده بودند. سينر هرگز بيش از چهار ساعت در يك مسابقه بازي نكرده بود. آلكاراز هم هيچگاه بعد از شكست در دو ست ابتدايي كامبك نزده بود. آنچه رخ داد، مسابقهاي بود كه آنها را - و ما را - و شايد خود ورزش تنيس را به جايي تازه و سرگيجهآور برد. شايد تصوير گوياي اين اتفاق، مربوط به يك ساعت و نيم پيش از پايان بازي باشد، زماني كه آلكاراز در خط پايه ايستاده بود و سه امتياز قهرماني را مقابلش داشت. براي چهار ست طولاني و پرفراز و نشيب، او همهچيز را به كار گرفت تا مرد شماره يك جهان را مغلوب كند. سعي كرد توپها را بلندتر بزند، پايينتر و تختتر. سعي كرد ريتم بازي را به هم بزند، با ضربات تميز و سريع جريان بازي را به نفع خود برگرداند، روي سرويس سينر جلو بكشد. او تمام اجزاي بازياش را به ميدان آورد، اما همچنان داشت بازي كسي ديگر را انجام ميداد. زيرا تماشاي سينر در بهترين حالتش، مثل تماشاي يك بيل مكانيكي هيدروليكي است كه با دقتي بينقص در حال تخريب يك پل است. تكنيكها و دستورات در او تا حد كمال تمرين شدهاند. قدرتي عظيم در او نهفته است كه تقريبا بدون تلاش به نظر ميرسد. هر حركت زمانبندي و كاليبره شده، هر ابزار دقيقا براي همان كار ساخته شده است و وقتي سينر در آستانه پيروزي ايستاده بود، به نظر ميرسيد كار تمام شده است. اما البته بعضي كارها را نميشود با ماشين انجام داد و با وجود تمام ايرادها و نواقصي كه در بازي آلكاراز ديده ميشود، او چيزي انساني به زمين ميآورد: نوعي نبوغ ذاتي، اين حس كه هرقدر هم تحليلش كني، هرقدر هم به نيتش پي ببري، باز هم نميتواني مطمئن باشي، چون هيچ دو موقعيتي دقيقا يكسان نيستند. تنيس، بازي مهارتهاي تكرارشونده است، اما همچنين بازي لحظاتي است كه فقط در همان زمان وجود دارند، بازي اراده انساني، احساس انساني و انتخاب انساني. پس آن سه اشتباهي كه سينر در امتياز قهرماني مرتكب شد، خطاهاي بياجباري بودند، اما تماما انساني. محصولِ اين لحظه و رقيبي به اسم آلكاراز و البته ميدانيم كه سينر هم ماشين نيست و اين در ست پنجم به طرز دردناكي آشكار شد. در اينجا حاشيهها از هم گسيخته شد. توپهاي سهمگين و پرطنين او كه قبلا فقط از روي تور عبور ميكردند، حالا به آن گير ميكردند. در اينجا به سمت مربياش فرياد ميزد. حتي يك تصميم داوري سرنوشتساز در گيم دهم هم به ضررش بود، توپي كه بيش از يك اينچ بيرون افتاده بود ولي «داخل» اعلام شد.
به دلايل واضحي، سينر هرگز مانند آلكاراز مورد عشق افراطي تماشاگران قرار نخواهد گرفت: چون نسبت به تنيسور اسپانيايي درونگراتر است. او كمتر خودش را بروز ميدهد. با اين وجود، در او ويژگياي تحسينبرانگيز وجود دارد كه در ست پنجم كاملا مشهود بود؛ تلاش تا آخرين قطره جان، زماني كه آلكاراز او را با ضربات كوتاه پياپي اذيت ميكرد، سينر با نااميدي، اما مصرانه دنبالشان ميدويد. او بارها ناكام ماند، مردي كه تمام وجودش را وقف ماموريتش كرده بود، حتي اگر آخرين قطره توانش را از بدنش ميكشيد. و البته اين همان جوهري است كه ورزش بزرگ را ميسازد، نمايش بزرگ را ميسازد، رقابتهاي بزرگ را ميسازد. شايد اين همان مسابقهاي بود كه واقعا عصر «سه نفر بزرگ» را دفن كرد. حتي اگر نواك جوكوويچ هنوز با آخرين نفسهايش در حال تلاش باشد. اين دو نفر، در حال حاضر شش گرانداسلم اخير را بين خود تقسيم كردهاند. تنها بازيكني كه از آگوست گذشته تاكنون توانسته سينر را در تور ATP شكست بدهد، آلكاراز است. تنها كسي كه در پاريس از او يك ست گرفته، آلكاراز بوده. طبيعتا ميل شديدي همانطور كه هميشه هست، وجود دارد براي برجسته كردن تضادهاي اين رقابت: قرار دادن سينر و آلكاراز مقابل هم مانند كشتيگيرها، قهرمان و ضدقهرمان، دو قطب كاملا متضاد. اما اين دو بازيكن بيشتر با آنچه به اشتراك دارند تعريف ميشوند: جاهطلبي مرگبار، علاقه به نمايش خيرهكننده و جستوجوي بيپايان براي كمال در زمين تنيس. آيا بيشتر از اين ميخواهيد؟ نظرتان درباره ادامه پيدا كردن اين رقابت براي يك دهه ديگر چيست؟