• 1404 پنج‌شنبه 12 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6084 -
  • 1404 پنج‌شنبه 12 تير

اصلا جان فانته بخوانيم

اسدالله امرايي

عنوان يادداشت از كتاب سرشار زندگي، رماني نوشته جان فانته است كه اولين‌بار در سال ۱۹۵۲ منتشر شد. راوي اين رمان، نويسنده‌اي ايتاليايي-امريكايي است كه به همراه همسر باردارش، جويس، در لس‌آنجلس زندگي مي‌كند. همزمان با طي شدن دوره حاملگي جويس، جان بايد با حالت‌هاي عاطفي متغير او، علاقه فزاينده جويس به مسيحيت كاتوليك (كه خود جان از آن فاصله گرفته) و البته هجوم موريانه‌ها به خانه مواجه شود. اين شرايط به خاطر رابطه پرمشكل جان با پدرش، نيك، پيچيده‌تر از گذشته مي‌شود. نيك، كارگري بازنشسته است كه از گفتن نظرات تند خود درباره زندگي خانوادگي هيچ ابايي ندارد. كتاب سرشار زندگي، داستاني جذاب و به ياد ماندني است كه مخاطبان را با زندگي شخصي نويسنده آشنا مي‌كند. جان فانته روايتگر زندگي آدم‌هاي عادي در دوران ركود اقتصادي در لس‌آنجلس است كه قلمش طنز گزنده‌اي دارد. چارلز بوكوفسكي، فانته را نويسنده مورد علاقه خود مي‌دانست و درباره او‌ ‌گفته بود: «فانته خداي من بود.» سرشارِ زندگي در ميان آثار او جايگاه خاصي دارد. او در بهره بردن از اشخاص و ماجراهاي واقعي تا جايي پيش رفته كه حتي اسامي بعضي از شخصيت‌هاي اين رمان واقعي هستند. «خانه جاداري بود، چون ما آدم‌هايي بوديم با نقشه‌هاي بزرگ. اولين نقشه را هم عملي كرده بوديم، برآمدگي‌اي روي شكم زنم كه با حركتي نرم مثل دسته‌اي مار مي‌خزيد و مي‌لوليد. در ساعات آرام پيش از نيمه‌شب گوشم را گذاشتم روي آنجا و دراز كشيدم و به صداي چكه‌هايي گوش دادم كه انگار از چشمه‌اي مي‌آمد، به صداي شرشرها و مكيدن‌ها و شلپ شلوپ‌ها.
گفتم: «حتم دارم رفتارش مثل مردهاست.»
- نه لزوما.
- هيچ زني اينقدر لگد نمي‌زنه.
اما جويس با من بحث نكرد. آن چيز درونش قرار داشت و او سرد و تحقيرآميز و كاملا متبرك بود.
با اين ‌حال من اهميتي به آن برآمدگي نمي‌دادم....خانه چهار تا اتاق خواب داشت. خانه خوشگلي بود. دورش پرچين داشت. پشت‌بامش بلند و نوك‌ تيز بود. از خيابان تا در جلويي گذرگاهي از بوته‌هاي گل سرخ به چشم مي‌خورد. طاق سفالي پهني روي در جلويي بود. كوبه فلزي محكمي روي در قرار داشت. پلاكش ۳۷ بود، يعني عدد شانس من. مي‌رفتم آن ‌ور خيابان و با دهاني باز كل خانه را ورانداز مي‌كردم.»
جان فانته،‌ زاده ۸ آوريل۱۹۰۹ و درگذشته ۸ مه ۱۹۸۳ نويسنده‌اي ‌ايتاليايي-امريكايي بود. فانته در دنور به دنيا آمد. او ابتدا به چندين مدرسه كاتوليك در بولدر رفت و سپس وارد دانشگاه كلرادو شد. فانته در سال ۱۹۲۹ از كالج كناره گرفت و به منظور تمركز بيشتر بر نويسندگي، به كاليفرنياي جنوبي نقل مكان كرد. «هر لحظه از او ياد كرده بودم و سرانجام ديگر تا ابد، در كنار هم بوديم. دلتنگي‌‌ام در نهايت از بين رفته بود و همه چيزهاي زندگي‌ام، كل دارايي‌ام، آرزوهايم، دوستانم، كشورم و جهانم در پيشگاه زيبايي و شادي آن لحظه فوق‌العاده و دردناك هيچ بودند؛ پشيزي نمي‌ارزيدند.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون