فغاني ترامپ و بازي رسانهاي
علي ميرزامحمدي
داوري عليرضا فغاني در بازي ۲۲ تير چلسي انگليس و پاريسنژرمن فرانسه در فينال جام ۲۰۲۵ باشگاههاي فوتبال جهان در ورزشگاه متلايف نيوجرسي و حضور ترامپ در مراسم اهداي مدال، حرف و حديثهاي جديدي را پيش كشيده است. در اين ميان پرسشهاي مختلفي مطرح ميشود؛ از آن جمله آيا اين انتخاب اتفاقي است يا سناريويي زيركانه از طرف امريكاست؛ اين مساله را چگونه ميتوان در پساجنگ ۱۲ روزه و روابط بين ايران و امريكا تبيين كرد. پرسش ديگر به چگونگي واكنشهاي فغاني در رابطه با ترامپ مربوط ميشود؛ اينكه آيا فغاني ميتوانست واكنشهايي غير از آنچه رخ داد با ترامپ داشت. ترديدي وجود ندارد كه اين رويداد سناريوي سياسي طراحيشده از سوي كاخ سفيد و با هماهنگي وزارت خارجه، دستگاه امنيتي و تيم رسانهاي ترامپ انجام يافته است. هر چند فغاني، نماينده رسمي نظام جمهوري اسلامي نيست، اما ايراني است و انتخاب يك داور ايراني، براي اين تعامل، كاملا هوشمندانه است. اين حركت را شايد بتوان بازسازي تصوير «اقتدار نرم» امريكا در فضاي افكار عمومي جهانيان دانست. در شرايط پساجنگ، ترامپ نياز به بازسازي چهرهاي «صلحساز، پرنفوذ و منطقي» دارد؛ نمايش اهداي مدال به يك ايراني ميتواند نماد صلحطلبي او در رسانهها باشد، بدون اينكه از مواضع سختگيرانهاش عقبنشيني كند. اين حركت را نميتوان به معناي تغيير سياست امريكا دانست، بلكه اين حركت بيشتر در سطح رسانهاي و ديپلماسي عمومي قابل طرح است، نه تغيير مواضع هستهاي، تحريمي يا امنيتي امريكا. با اين همه اين حركت ميتواند حاوي پيامهايي باشد. ازجمله تمايز بين حاكميت و مردم ايران؛ به اين معنا كه امريكا ميتواند با ملت ايران در تعامل باشد، حتي اگر با دولتش دشمن باشد. از طرف ديگر، امريكا چالش تقابل/تعامل با ايران را علاوه بر جنگ، در بازي رسانهاي نيز تداوم ميبخشد؛ به اين معنا كه با «لبخند به چهرههاي غيررسمي ايراني» پيامي مبهم و سيال از صلح و تعامل را در دل خاك امريكا به نمايش ميگذارد. واقعيت آن است كه در بازتاب رسانهاي اين مسابقه، وزنه رسانهاي فغاني به عنوان يك ايراني كمتر از دو تيم ديگر نبود؛ به ويژه براي تماشاگران ميليوني در سراسر دنيا كه از تنشهاي اخير بين ايران و امريكا اطلاع دارند.
او در شرايط پيچيدهاي قرار گرفته بود كه ميان وظيفه حرفهاياش به عنوان داور بينالمللي و هويت ملياش به عنوان يك ايراني و توقعات افكار عمومي (داخل و خارج) گير افتاده بود. با اين وجود، به نظر ميرسد او در بحران تصميمگيري لحظهاي، حرفهاي عمل كرد و تحت تاثير فوران احساسات، حركتي اضافه انجام نداد. بررسي زبان بدن او در لحظات اهداي مدال و همراهي فيزيكي با ترامپ، نشاندهنده بيطرفي و عدم اشتياق و دستپاچگي اوست. بايد منصف بود. انصراف يا ترك مراسم و عدم واكنش مناسب، هزينه سنگين حرفهاي براي خود او و حتي كشورمان به همراه داشت. اين حركتها، سياسي و تقابل علني با ميزبان تعبير ميشد و احتمال اخراج از ساختار داوري فيفا را به همراه داشت. حتي دست ندادن نيز ميتوانست به سوژه منفي رسانهها تبديل شود.
با اين همه انتظار ميرود برخوردهاي متفاوتي با اين جريان در داخل كشور شكل بگيرد. كشور ما در پساجنگ، دوران خاصي را طي ميكند و از فريبكاري، بدعهدي و خباثت ترامپ بسيار لطمه ديده است. در اين وضعيت برخي جريانهاي سياسي، ممكن است فغاني را متهم به سازش، عدم حفظ غرور ملي و خوشخدمتي به غرب كنند؛ يا برخي حتي احتمال «محروميت رسانهاي يا ممنوعالفعاليت شدن» او را مطرح كنند. اما در اين ميان برخي با درك شرايط، از او به عنوان نماد «ديپلماسي ورزشي» دفاع خواهند كرد كه به عنوان «نماينده ايران در صحنه بينالمللي» زيركانه در تله سياستزدگي گرفتار نشده است. اما افكار عمومي، حالتي مردد و دوگانه خواهد داشت. برخي از قاب دو نفره شكل گرفته از ترامپ و فغاني، نفرت خواهند داشت اما فغاني را شخصا مقصر نخواهند دانست؛ برخي هم داوري او را «افتخارآميز» تلقي كرده و معتقد به درخشش ايرانيان در همه عرصهها خواهند بود.
فغاني در جايگاه بسيار حساسي قرار دارد؛ اگر سكوت كند يا رفتار خود را «حرفهاي، بدون گرايش سياسي» معرفي كند، ميتواند وضعيت را مديريت كند. به نظر ميرسد او در اظهارنظرهاي رسانهاي خود بايد دقت كند و اين رخداد را در چارچوب «فوتبال فراتر از سياست» تعريف كند. او در اين مورد، بهتر است با يك مشاور رسانهاي مشورت كند تا بازتاب اظهاراتش در سطح داخلي و خارجي به زيان او و كشور نباشد. هم در فضاي بينالمللي اعتبارش را حفظ كند، هم از موجهاي داخلي عبور كند. هر چند سكوت در اين شرايط بهترين گزينه است.جامعهشناس