رمزگشايي از روند خلع سلاح پ.ك.ك و ...
جعفر حقپناه
در فاصله چهار تا پنج ماههاي كه از اعلام رسمي عبدالله اوجالان براي خلع سلاح نيروهاي پ.ك.ك از زندان امرالي ميگذرد تا روزهاي اخير كه گامي نمادين در همين راستا برداشته شد، شاهد تحول ويژهاي در صحنه ميداني نبوديم. تنها نكته قابلتوجه در روزهاي گذشته، احياي مذاكرات پنهاني در همين چارچوب بود؛ مذاكراتي كه جان تازهاي به روند خلع سلاح بخشيد و به صورت نمادين، برخي رهبران و نيروهاي پ.ك.ك اعلام كردند سلاح را كنار گذاشتهاند. همزمان، رجب طيب اردوغان، رييسجمهور تركيه، در يك سخنراني رسمي اين رويداد را تاريخي خواند و تاكيد كرد كه تركيه وارد دوره پس از ترور و وحشت شده است دورهاي كه بهزعم او، بازگشتناپذير است و هيچ فاصلهاي ميان كرد، ترك و عرب در داخل كشور باقي نمانده است. اين سخنان در داخل تركيه با استقبال قابلتوجهي روبهرو شد، هر چند اين استقبال عمدتا ازسوي نخبگان و رسانههاي نزديك به دولت صورت گرفت. رسانههاي حاكميتي تركيه توجه ويژهاي به آن نشان دادند، اما هنوز واكنش معنادار و مستقلي ازسوي نخبگان، احزاب يا گروههاي اصلي كردي مشاهده نشده است. در واقع، دولت تركيه تلاش ميكند اين پروژه را به عنوان يك دستاورد تاريخي جا بيندازد و آن را به نام خود ثبت كند؛ امري كه با شناختي كه از حزب عدالت و توسعه و شخص اردوغان داريم، دور از انتظار نيست.
او استاد نمايشهاي قدرت است و به خوبي ميداند چگونه يك اتفاق را به فرصت رسانهاي و امتياز سياسي بدل كند. در همين چارچوب، مراسم اخير خلع سلاح نمادين به سرعت بُعدي بينالمللي به خود گرفت؛ بهگونهاي كه نمايندگاني از دولت تركيه، اقليم كردستان عراق و دولت مركزي عراق نيز در آن حضور داشتند. اعلام شد كه هماهنگيهايي در سطح ائتلافهاي منطقهاي نيز صورت گرفته است. اين مساله نشان ميدهد كه فعلا اهميت سياسي و رسانهاي اين اقدام بر جنبههاي اجرايي و عملي آن پيشي گرفته است.
نفس اعلام تمايل و حسننيت دو طرف براي كنار گذاشتن سلاح و حركت به سمت پروژه آشتي و مصالحه، فينفسه گامي مثبت و مهم تلقي ميشود. هر دو طرف تلاش دارند پيشدستي كرده و خود را آغازگر روند صلح معرفي كنند.
با اين حال، واقعيت اين است كه پيادهسازي اين روند، در عمل، بسيار پيچيده و زمانبر خواهد بود. هزاران جنگجوي حزب كارگران كردستان همچنان در ارتفاعات قنديل در شمال عراق و در مناطقي از خاك سوريه مستقر هستند. مقرهاي آنان هنوز پابرجاست و تخليه نشدهاند. ملاحظات فني و محاسبات امنيتي متعددي در اين مسير وجود دارد. بياعتمادي متقابل ميان طرفين همچنان بالاست و پرسشهاي اساسي درباره اولويتبندي گامهاي بعدي، همچون اينكه چه كسي بايد نخستين حركت عملي را انجام دهد، بيپاسخ ماندهاند.
ازسوي دولت تركيه نيز تاكنون اقدامي مشخص درخصوص برداشتن گامهاي قانوني و قضايي بعدي مشاهده نشده است؛ ازجمله اقداماتي كه ميتواند زمينه بازگشت جنگجويان پ.ك.ك به زندگي عادي، شهرهاي محل زندگي و فرآيند ادغام مجدد در جامعه را فراهم آورد. اين وضعيت البته قابلدرك است، چراكه با پروندهاي چهلوپنجساله، پيچيده و متراكم روبهرو هستيم كه نه تنها به سادگي حل نميشود، بلكه بايد انتظار داشت كه روند آن، اگر آغاز شود، طولاني و پرچالش باشد.
يكي از نكات قابلتوجه در تحولات اخير مربوط به خلع سلاح نمادين نيروهاي حزب كارگران كردستان (پ.ك.ك) اين است كه دو طرف، هم دولت تركيه و هم جريانهاي كردي، هر يك در تلاشاند اين رخداد را به نام خود ثبت و آن را به عنوان يك دستاورد بزرگ به جامعه داخلي و فضاي منطقهاي معرفي كنند. از منظر دولت اردوغان، اين فرآيند نهتنها كاربردي داخلي براي تحكيم جايگاه حزب عدالت و توسعه دارد، بلكه ميتواند بهمثابه برگ برندهاي در انتخابات آتي و در تعاملات سياسي با رقبا، به ويژه احزاب كردي، مورد بهرهبرداري قرار گيرد.
در سطح منطقهاي نيز اردوغان به خوبي آگاه است كه مساله كردها، ديگر صرفا يك چالش داخلي نيست، بلكه ماهيتي منطقهاي پيدا كرده و حل و فصل آن ميتواند براي تركيه اعتباري ژئوپليتيكي به همراه داشته باشد. در مقابل، جريانهاي كردي نيز ميكوشند خود را در اين روند به عنوان طرفدار صلح و ثبات معرفي كنند. به نظر ميرسد نوعي پروژه «ماندلاسازي» از عبدالله اوجالان در حال شكلگيري است؛ الگويي كه خود او نيز در نوشتهها و بيانيههايش به آن اشاراتي داشته و شباهتهايي را القا كرده است.
در پرتو تحولات منطقهاي اخير، چند نكته اساسي در تحليل اين فرآيند قابل طرح است:
اول آنكه، دولت در خاورميانه همچنان بازيگر كليدي باقي مانده است. برخلاف تصور برخي، نظم منطقهاي هنوز دولتمحور است و به همين جهت، بازيگران غيردولتي همچون گروههاي قومي يا مذهبي، هرچند نقشآفرين، اما در مدار و چارچوب منافع و بازي قدرت دولتها تعريف ميشوند. بنابراين، حزب كارگران كردستان نيز ناگزير است مدار بازي خود را در قالب جديد و در تعامل با ساختارهاي دولتي بازتعريف كند.
دوم، تركيه با توجه به موقعيت جغرافيايي، قدرت نظامي، ظرفيت اقتصادي و انسجام نسبي ساختار سياسياش، اكنون در جايگاهي قرار دارد كه ميتواند در سطوح بالاتر منطقهاي، نقشي تعيينكننده ايفا كند.
اين كشور طي سالهاي اخير، با وجود اشتباهات و آزمونوخطاهاي متعدد، به نوعي بالانس همزمان با قدرتهاي رقيب جهاني از امريكا تا روسيه و چين و همچنين با بازيگران منطقهاي همچون ايران و اسراييل رسيده است. چنين موقعيتي، قدرت مانور تركيه را براي حل مسائل داخلي، ازجمله مساله كرد، افزايش داده است.
سوم، منطقه خاورميانه وارد فاز جديدي از تحولات امنيتي شده است. تجربههاي تلخ ناشي از ظهور و خشونت داعش، موجب تضعيف ظرفيت كنشگري نظامي گروههاي غيردولتي در قالب گذشته شده است. گروههاي قومي و مذهبي كه در دهههاي گذشته عموما به عنوان ابزار موازنهسازي دولتها بهكار گرفته ميشدند، اكنون تا حد زيادي كاركرد نظامي خود را از دست دادهاند.
بهعبارت ديگر، منطقه در حال عبور از يك فاز تاريخي است كه در آن، نقش گروههاي نيابتي در عرصه نظامي به حداقل ميرسد. پس از رويداد
۷ اكتبر و پيامدهاي آن، اين روند شمول منطقهاي پيدا كرده و بهوضوح قابل مشاهده است.
چهارم، ترتيبات امنيتي جديدي در حال شكلگيري است كه براساس سلسلهمراتب قدرت دولتها پايهگذاري ميشود. در اين سلسله مراتب، تركيه به دليل مولفههاي ياد شده، جايگاه بالادستي پيدا كرده و اين امكان را دارد كه برخي مسائل ديرينه داخلي، مانند مساله كرد را در پرتو شرايط منطقهاي جديد مديريت و حتي حلوفصل كند. اين نكته مهمي است كه تحليل پرونده خلع سلاح پ.ك.ك و روند آشتي با كردها را نبايد صرفا در چارچوبي داخلي ديد، بلكه بايد آن را بخشي از يك روند كلانتر دانست كه در بستر ترتيبات امنيتي نوظهور خاورميانه در حال شكلگيري است.
در مجموع، هر چند هنوز براي سخن گفتن از يك نظم منطقهاي جديد زود است، اما نشانههاي روشني از تغيير در تركيبهاي امنيتي قابل شناسايي است. در اين تركيبها، نقش گروههاي نيابتي به حداقل ميرسد و قدرتهاي دولتي همچون تركيه در موقعيتهايي قرار ميگيرند كه ميتوانند روندهايي همچون مصالحه با اقليتها را به عنوان الگو به نمايش بگذارند.
مساله كردها همچنان داراي ابعاد منطقهاي قابلتوجهي است كه ريشه در ذات اين مساله دارد و نميتوان انتظار داشت اين ويژگي بهزودي تغيير كند. با اين حال، رويكردهاي طرفين بيش از پيش به سمت تنظيم و انطباق با تركيبات جديد منطقهاي گرايش يافته است. در اين فرآيند، موضوع هويت و فرهنگ كردها در قالب بازنماييهاي نوين مطرح ميشود و گفتمانهاي حقوقي و عدالتخواهانه همراه با نُرمهاي جهاني مبتني بر حقوق بشر، به عنوان چارچوبهاي اصلي براي پيشبرد مطالبات مطرح ميشوند.
امروز ديگر صحنه مبارزه صرفا ميدانهاي عملياتي و اقدامات پارتيزاني نيست، بلكه عمدتا در فضاي رسانهاي و سياستهاي داخلي و منطقهاي شكل ميگيرد. از اين رو، گروههاي كردي تلاش ميكنند با بهرهگيري از اين فضا، هويت و مطالبات خود را پيگيري كنند؛ ضمن آنكه گفتمانهاي جهاني حقوق بشر نيز ميتواند به عنوان حاميان اين جريان در عرصه بينالمللي عمل نمايند.
باتوجه به اين تحولات، ميتوان انتظار داشت روند صلح و آشتي ميان طرفين با فراز و فرودهايي همچنان ادامه يابد و اين پروسه به صورت برگشتناپذيري در جريان باشد. البته، نميتوان با قطعيت و خوشبيني مطلق درباره زمانبندي يا روند پيشرفت آن سخن گفت؛ چراكه مساله كرد، زخم كهنهاي تاريخي است كه به درماني زمانبر نياز دارد.
درخصوص كردهاي سوريه نيز، همانگونه كه پيشتر اشاره شد، اين موضوع جلوهگري بخشي از مساله كرد منطقهاي است و نشاندهنده نفوذپذيري و دستكاري قدرتهاي منطقهاي در اين پرونده است. اين موضوع يكي از گرههايي است كه ميتواند روند مذاكرات را با چالشهاي جدي مواجه كرده و مسير مصالحه را دچار دستانداز نمايد.
علاوه بر اين، ما با مانعي بزرگ به نام اسراييل در روند ايجاد ترتيبات امنيتي منطقهاي مواجه هستيم. خصلت سلطهگري و هژمونطلبي اين بازيگر، به ويژه پس از جنگ دوازده روزه اخير عليه تماميت ارضي كشورمان، اختلالات بيشتري را در مسير امنيت منطقه ايجاد كرده است. مساله كردهاي سوريه نيز به طور كامل تحت تاثير اين شرايط قرار دارد.
اين موضوع اهميت دارد كه مساله كردهاي سوريه و ديگر گروههاي قومي و مذهبي منطقه، ارتباط نزديكي با امنيت اسراييل و منافع امريكا به عنوان بازيگران فرامنطقهاي دارند. اين تاثيرات برون سيستمي، خارج از چارچوبهاي مرسوم منطقهاي، نقش مهمي در شكلگيري و تحولات امنيتي خاورميانه ايفا ميكند و اغلب نتايج منفي و پيچيدهاي به دنبال دارد. رقابت ژئوپليتيك و هويتي ميان اسراييل و تركيه يكي از عوامل شكلدهنده و موثر بر پويشهاي منطقهاي خواهد بود.
كارشناس مسائل تركيه