روايت « اعتماد » از آدمهايي كه براي برپا كردن سقفي بر سر جنگديدهها برخاستند
و ناگهان آوار جنگ
بنفشه سامگيس
يكي از اتفاقات بعد از جنگ 12روزه، موج همدليهايي بود نه از جنس توزيع نان و آب و اسكان رايگان يا معاينه بدون مزد . بعد از جنگ 12روزه، آدمهايي دست به كار شدند تا سقف و چارچوب خانه تهرانيهاي جنگ ديده را امن كنند آن هم در زماني كه هرگوشه از شهر كه نگاه ميكردي، آوار سياه و دودزده و آغشته به خون، تلنبار شده بود و همسايههايش، ماتم زده، نميدانستند در پناه كدام سقف و كدام ديوار شب را به صبح برسانند .
سجاد يكي از همين آدمهاست؛ هنرمندي آشنا به كار با ابزار صنعتي كه خانه و كارگاهي دورتر از تهران دارد و از جنگ 12 روزه، نه آسيب ديد و نه خانهاش لرزيد و نه در وپنجرهاش شكست و خبر شروع جنگ را هم در شبكههاي اجتماعي ديد و شنيد ولي جنگ كه تمام شد، چند جمله در صفحه اينستاگرامش نوشت: « اگر به خاطر جنگ صدمهاي به خونهتون وارد شده و نياز به كمك براي تعميرات و بازسازي دارين، زير اين پست كامنت كنين تا در توانمون بياييم خدمتتون . »
سجاد يك هنرمند تجربي است كه هر چه ميداند با ذوق و سليقه خودش ياد گرفته و تا 23 خرداد امسال هم يك ويرانه و آوار نديده بود ولي بعد از پيامي كه در صفحه اينستاگرامش منتشر كرد، چند نفر درخواست كمك كردند و سجاد، كيف و كوله پر از ابزارش را برداشت و از جاده تهران، رسيد به حوالي ميدان آرژانتين و اينجا بود كه براي اولينبار، آوار را ديد؛ آوار جنگ را .
« من تا حالا خرابي نديده بودم . خانه خرابه و متروكه ديده بودم ولي خرابي جنگ نديده بودم و حتي آوار زلزله هم نديده بودم . شايد همين ناآشنايي با آوار جنگ، دليلي شد كه به فكر كمك به مردم بيفتم . وقتي هم كه پيام كمكرساني در صفحه اينستاگرامم منتشر كردم، چند درخواست و جواب دريافت كردم و رفتم كه ببينم جنگ، چه به سر مردم آورده . من توان كمك مالي نداشتم . فقط يك كيف پر از ابزار داشتم و با همين كيف ابزار رفتم و به مردم گفتم من آمادهام براي كمك به شما و براي اينكه خانه ويرانتان را بازسازي كنم . »
سجاد، از مرمت ساختماني در يكي از خيابانهاي شمال تهران شروع كرد؛ ساختماني كه سقف و ديوارهاي كاذبش در اثر موج انفجار شكسته بود و فروريخته بود و سجاد با همان تجربه اندوخته از بازسازي خانه و كارگاه خودش، ديوار جديد ساخت و تكه پارههاي سقف ساختمان را به هم وصل كرد تا فضا براي زندگي امن شود.
«تصويري كه از ويرانههاي جنگ در تهران ديدم، براي من خرابي بعد از يك توفان شديد را تداعي كرد؛ خرابي و ويراني بعد از توفاني كه از يك طرف ميوزد و همهچيز را منهدم ميكند و پشت سرش، مرگ و آوار به جا ميماند . و من از اين تصاويري كه ديدم، واقعا ترسيدم . تماشاي اين آوار، بهانهاي بود براي لمس واقعيت جنگ و لمس ترس جنگ و لمس آوار جنگ . بعد از تماشاي اين ويرانيها، نگاهم به جهان عوض شد . »
سجاد، از روز 23 خرداد و به مدت 12 روز، درهاي كارگاهش را باز گذاشت و از آدمها دعوت كرد به كارگاهش بيايند و كنار هم بنشينند و كنار هم، چاي بخورند و از رنج جنگ بگويند و ترسهايشان را با هم قسمت كنند تا اينطوري، جنگ را شكست بدهند .
« احساس ميكردم كار اصلي جنگ، همين است كه آدمها را و يك ملت را و يك جامعه را تنها كند و روي تنهايي آدمها نور بتاباند و به آدمها بگويد، ببين چقدر تنهايي . مرگ هم در تنهايي اتفاق ميافتد . نميتوانيم مرگ را با كسي شريك شويم . من با دعوت آدمها به يك پياله چاي، ميخواستم در كنار هم، جنگ را شكست دهيم، شاد باشيم و با همان ترسي كه در وجودمان از جنگ داريم، زندگي را بيشتر در آغوش بكشيم . به همين دليل هم بود كه در طول جنگ 12 روزه، از خانه و شهرم خارج نشدم. من بايد ميماندم چون خانه و كارگاهم، پناه امن آدمها بود .»
گروه معماران ايراني، يكي ديگر از همين داوطلبان بودند كه از اولين روزهاي بعد از پايان جنگ، با انتشار پيامي در صفحه اينستاگرام، اعلام كردند: «همميهنان عزيزي كه بر اثر حملات نظامي، ساختمان محل سكونتشان از بين رفته، اگر شرايط ترميم يا ساخت مجدد را نداريد، تيمهاي داوطلب ما شامل تيم طراحي و اجرا به صورت رايگان محل سكونت شما را ميسازند.»
هدف اين پيام، هموطناني در تمام استانهاي جنگديده بودند. اين پيام بيش از 3500 ارسال، بيش از 5600 بازديدكننده و 551 جواب داشت؛ جوابهايي با احوال و از زاويههاي مختلف؛ مردمي كه ناراضي از آوار جلوي چشمشان، بازسازي و برپا كردن خانه و كاشانه مردم را وظيفه دولت ميدانستند: «... واقعا اين وظيفه مردم نيست. وظيفه دولتهاست كه توي اين اتفاقات، خسارتها رو جبران كنن .... چرا هيچوقت نميتونيم حقوق اوليهمون رو كه از بديهيترين وظايف دولتها توي شرايط بحرانيه مطالبه كنيم؟»
بعضيها، اين پيام را باور نكرده بودند و در واكنش، يك علامت سوال گذاشته بودند يا پرسيده بودند: «اين پيام الكيه يا واقعي؟ ... اگه واقعيه استوري كنيم...»
تعداد زيادي از جوابها، تقدير و تشكر بابت اين همياري داوطلبانه بود: «... چقدر انسانيت در بين شماها كه دانشآموختهايد موج ميزند، سرتون سلامت .... برقرار باشيد ..... چقدر خوندن كامنت دلمو گرم كرد ... چقدر خوب كه هستين .... درود بر دستان پر مهر شما. مطمئنا آنچه در حق هموطنان آسيبديده محبت روا ميداريد، فراوانترش به زندگي شما باز خواهد گشت كه كارماي جهان همين است. موفق باشيد عزيزان .... ميليونها درود به شما براي روح مليگرايي و ميهنپرستي و نگاه زيباتون به ايران و ايراني .... دمتون گرم ... سلامتي با مراما .... اين همدلي رو فراموش نميكنيم...»
تعدادي از هموطنان هم با تخصصهاي مرتبطي مثل عكاس و ناظر داراي حق امضا و معمار و طراح نور و نقاش ساختمان كه فكر ميكردند مهارتشان ممكن است گرهي از بيخانماني يك هموطن باز كند، در جواب اين فراخوان نوشته بودند: «ما هم براي كمك هستيم.»
و ..... در كنار همه اين پيامها، مردمي هم درخواست كمك داشتند؛ مردمي از خيابانهاي شمالي و مركزي و جنوبي شهر تهران؛ مردمي كه يا خانه خودشان ويران شده بود يا از آوارگي اقوام دور و نزديكشان در نقاط مختلف تهران باخبر بودند و ميخواستند از اين گروه متخصص براي بازسازي و مرمت و با خانمان شدن كمك بگيرند ....
محمدرضا حقگو، يكي از اعضاي گروه «معماران ايراني» است و ميگويد كه بعد از جنگ 12 روزه و همزمان با تعهد دولت به مرمت خانههاي فرو ريخته و نيمه ويران مردم، سيلي از پيامهاي درخواست بازسازي را از اهالي تهران دريافت كرده و بيشترين درخواست هم بابت تعميرات اوليه يا تامين محل سكونت جديد بوده است.
« از مردمي كه براي ما پيام ميفرستادند و درخواست كمك داشتند، خواستيم كه عكسي از محل سكونتشان بفرستند و اين عكسها را بررسي ميكرديم كه ميزان تخريب را ببينيم چون توان مالي و حتي دانش فني ما محدود بود. براي مواردي كه تخريب و ويراني ساختمان، خيلي زياد بود، به دوستان گفتيم كه به كدام نهاد دولتي مراجعه و ثبتنام كنند. ما در بازسازي و مرمت خانههايي كه خسارت جزيي ناشي از موج انفجار داشتند، كمك كرديم. تيمهاي متخصص و دوستاني كه با ما همكاري ميكردند، هزينه گچكاري و مرمت تركخوردگي ديوارها، تعمير چارچوب و قاب در و پنجرهها، تامين و نصب درها و شيشهها و پرداخت مزد كارگر را تقبل كردند.»
گروه معماران ايراني، در روزهاي بعد از جنگ 12 روزه، به حدود 300 نفر از هموطناني كمك كردند كه خانههايشان بر اثر خسارات ناشي از موج انفجار دچار آسيب شده بود و نياز به بازسازي داشت و با تعمير و تعويض چارچوب در و پنجره و شيشه يا مرمت تركخوردگيهاي ديوارها، خانه به يك فضاي قابل سكونت تبديل ميشد ....
حقگو تا پيش از جنگ 12 روزه، با نمونهاي از تخريب و آوار ناشي از سيل و زلزله مواجه نشده بود ولي خانههاي آسيبديده و تخريب شده بر اثر انفجار ناشي از نشت گاز يا ريزش به دليل گودبرداريهاي غيراستاندارد را ديده بود و ميگويد كه با فرض شباهت تخريب ناشي از نشت و انفجار گاز و حملات جنگي، ويراني و آوار ناشي از زلزله و سيل، قطعا هيچ شبيه به ويرانيهاي ناشي از انفجار نيست.
«زيرساخت ساختمانها، فلزي يا بتوني است و البته تخريب در هر كدام از زيرساختها هم باتوجه به عامل مخرب، متفاوت است. باتوجه به اينكه عامل تخريب در جنگ 12 روزه، اصابت موشك و پرتابه و پهپاد بوده، موشك يا عامل انفجاري، از هر نقطه كه وارد شده، شكافي ايجاد كرده و هر آنچه در مسير اصابت بوده را از بين برده علاوه بر اينكه تشعشعات و تركشها و موج انفجار هم، به ساختمانهاي همجوار آسيبزده. ما از ساختمانهايي در تهران بازديد كرديم كه هدف اصابت نبود ولي در جوار هدف اصلي قرار داشت و شدت موج انفجار، يك طرف اين ساختمان را به طور كامل ويران كرده بود. در زلزله با چنين ويراني و تخريبي مواجه نيستيم. لرزش زلزله باعث از بين رفتن استحكام بنا و ريزش تدريجي ساختمان ميشود ولي حملات موشكي و پرتابهاي در جنگ 12 روزه، بسيار فاجعهبارتر از ويرانيهاي زمينلرزه بود چون نه تنها خانهاي كه هدف اصلي حملات دشمن بود، بلكه اماكن مسكوني اطراف اين خانه هم از بين رفته بود. در زمين لرزه و جز در موارد نادر، با انفجار و آتشسوزي مواجه نيستيم. زمين لرزه، فقط تخريب ميكند و آوار خشك بهجا ميگذارد ولي در جنگ 12 روزه، تمام نقاط هدف اصابت، منفجر شد و آتشسوزي به راه افتاد كه حتما چنين حوادثي، خسارات بيشتري به دنبال دارد. ما از ساختمانهايي در شهر تهران بازديد كرديم كه هدف اصلي اصابت موشك و پرتابه بود و اسكلت بتوني داشت اما به دليل قدرت مخرب موشك و پرتابه، به طور كامل ويران شده بود. ساختمان همجوار همين اهداف اصلي هم با وجود آنكه اسكلت فلزي داشت، چنان از آتشسوزي ناشي از انفجار آسيب ديده بود كه ستونهايش كج و شل شده بود.»
اما موج انفجار چيست و چرا به چنين ويراني و تخريب گستردهاي منجر ميشود؟ اين اصطلاح، اگر هم تا 23 خرداد امسال براي بسياري از هموطنان، يك واژه ناشناخته بود، در طول جنگ 12 روزه چنان شايع و تكرار شد كه حتي كودكان خردسالي كه از جنگ شهرها به نقاط امن گريخته بودند، در جنگ بازي با همسالهايشان، مجروحان خيالي بر اثر موج انفجار را جابهجا ميكردند.
حقگو علاوه بر اينكه تاييد ميكند به واسطه گذشت بيش از سه دهه از پايان جنگ 8 ساله ايران و عراق، طبيعي است كه اغلب مردم ايران و به خصوص نسلهاي بعد از دهه 1360، از موج انفجار و شوك ناشي از آن، چيزي ندانند، در توضيح علمي و فني موج انفجار ميگويد: «هر انفجار، علاوه بر تركشهاي سلاح انفجاري، موجي دارد كه باعث پرتاب قطعات بسيار سنگين به اطراف شده و ويراني و تخريب در حد ريزش و شكستن شيشه و قاب و چارچوب پنجره و در به بار ميآورد.»
حقگو پيش از انتشار اين پيام در صفحه مجازي گروه معماران ايراني ، ويرانههاي هدف حملات اسراييل در محله سعادتآباد و چهارراه كامرانيه و خيابان پاسداران را به چشم ديد و ميگويد اين آوار، به هر فرد مطلع و حتي ناآشنا به دانش معماري و عمران هم پيام ميداد كه از اين ويرانه، آدم زنده بيرون نميآيد و بنا به همين مشاهدات از آوار جنگ 12 روزه در شهر تهران، ادعاي اسراييل درباره «نقطهزني» را رد ميكند و ميگويد: «من اين ادعا را قبول ندارم. آنچه من ديدم، محلزني بود. گستردگي آواري كه در برخي مناطق تهران ديدم، به خوبي نشان ميداد كه حتي اگر يك واحد مسكوني در اين كوچه يا خيابان يا مجتمع، هدف اصلي بوده، ولي براي ساكنان طبقات بالا و پايين و همجوار اين هدف اصلي و حتي تا 2 يا 4 پلاك دورتر از اين هدف اصلي هم متاسفانه آسيبهاي جاني شديدي به بار آورده بود و مشاهده آوار بهجا مانده نشان ميدهد كه در هر انفجار در شهر تهران، با تخريب و تلفات زيادي مواجه شديم. همين امروز كه آوار جنگ تقريبا جمعآوري شده، شاهديم كه خانههاي بهجا مانده در حوالي ساختمانهاي هدف اصابت موشك و پرتابههاي اسراييل، ديگر قابل سكونت نيست چون موج انفجار براي خانههاي همجوار اهداف اصلي چنان سنگين بوده كه اين خانهها، ويرانهاي بيش نيست و بايد از نو ساخته شود. علاوه بر اين ويرانهها، خانههايي كه 4 يا 5 پلاك دورتر از اهداف اصلي بودند هم، از آسيبهاي موج انفجار در امان نبودند و همگي، شكستگي پنجره و شيشه و زه و چارچوب در و تركهاي عميق در ديوارها و سقفها داشتند كه اين خانهها هم با چنين ميزان خسارت، بايد بازسازي شوند.»