تكملهاي بر زيست راهبردي
ابوالفضل فاتح
در يادداشت هفته گذشته، اهميت زيست راهبردي در جهان امروز بهويژه براي هر آن كه اقليت است چه كشور، چه مذهب، چه قوم و چه حزب و ...، مورد بحث قرار گرفت. البته روشن است كه اقليت بودن به معني ضعيف بودن يا ناحق بودن نيست و چه بسا اقليتي عددي، صاحب اكثريتي به مفهومي ديگر باشد. سخن از گفتوگو و همزيستي با خود و جهان پيرامون به گونهاي است كه بيش از آنكه مجذوب شده يا اسير دافعه شويم، بتوانيم زيست بلندمدت را با حفظ هويت، تضمين و جاذبه ايجاد كنيم. بهويژه آنكه وارونهنمايي، دروغپردازي و سردرگمي بر اين زمانه سايه افكنده است و نرخ ارزشهاي پذيرفته شده بينالمللي همچون جابهجايي نرخ كالا، دچار تحول ميشود از جمله حق حاكميت ملتها، اقليتها، حقوق بشر و مهاجران و كودكان است كه اسير دوگانهترين استانداردها و تحولات روزانه شده است. در دوراني زيست ميكنيم كه ملتها نظارهگر افول تئوريها و ادعاهاي بيثمرند و تمدنها آزمون بزرگي را پشت سر ميگذارند.
از محورهاي مورد بحث، ترسيم مولفههاي زيست راهبردي براي مسلمانان به ويژه شيعيان در غرب بود. روز گذشته دادههاي يك نظرسنجي از سوي موسسه مشهور «يوگاو» در بريتانيا منتشر شد كه با اين بحث ارتباط عميقي پيدا ميكند و حاوي يافتههايي هشداردهنده درباره نگرش عمومي نسبت به مسلمانان است. طبق يافتههاي اين نظرسنجي:
41 درصد از پاسخدهندگان معتقدند مهاجران مسلمان تاثير منفي بر بريتانيا دارند.
اين رقم براي ساير گروههاي ديني بسيار پايينتر است:
• هندوها: 15 درصد،
• سيكها: 14 درصد،
• يهوديان: 13 درصد،
• مسيحيان: 7 درصد.
تنها 24 درصد از مردم مهاجران مسلمان را داراي تاثير مثبت ميدانند كه كمترين ميزان در ميان همه گروههاست.
درباره سازگاري اسلام با ارزشهاي بريتانيايي:
• 53 درصد گفتهاند ناسازگار است،
• 25 درصد گفتهاند سازگار است،
• 22 درصد گفتهاند نميدانند.
اين دادهها گرچه به دلايل اين نگرش نميپردازند، اما ضربآهنگ منفي گستردهاي را عليه مسلمانان نشان ميدهند. فضايي شكل گرفته از تبليغات ضداسلامي، تنشهاي ژئوپليتيكي، ناآگاهي از مولفههاي تمدني اسلام و البته عملكرد منفي جرياناتي چون داعش و طالبان و گاه بازنمايي ناپخته يا افراطي برخي مسلمانان در فضاي عمومي. همچنين ممكن است تراكم جمعيتي بالاتر مسلمانان نسبت به ساير اقليتها، احساس تهديد و اضطراب هويتي در جامعه ميزبان ايجاد كرده باشد.
علت هر چه باشد، در برابر چنين يافتههايي، واكنشهاي احساسي يا ابراز نگراني صرف كافي نيست. مقتضي است با رويكردي تحليلي، سهم عملكردي مسلمانان و سهم عوامل بيروني در شكلگيري اين تصوير را تفكيك كرد و در مواردي كه رفتار، گفتار يا عملكرد نهادهاي اسلامي و هر فرد و هر اجتماع، از مناسك و مراسم تا شيوههاي اظهارنظر، در تقويت اين ذهنيت منفي نقش داشتهاند، با مسووليتپذيري و خردمندي بازنگري كرد.
انتظار ميرود مسلمانان، به عنوان يك اقليت، چنان زيست كنند كه حذف يا حاشيهنشيني آنان در جوامع غربي و ديگر جوامع نه ممكن باشد و نه مطلوب. اين امر مستلزم بازتعريف نقش مسلمانان در روايت ملي كشورهاست؛ نه فقط به عنوان يك اقليت، بلكه به عنوان مولفهاي تعيينكننده در ساخت آيندهاي مشترك.
اين چشمانداز نيازمند يك نقشه راه است؛ زيستي مبتني بر حفظ هويت، ارتقاي منزلت و مشاركت فعال در عرصههاي علمي، اجتماعي و سياسي. اين مسير نيازمند سرمايهگذاري در آموزش، رسانه و ديپلماسي اجتماعي و ديني است. مطلوب است كه يكايك مسلمانان از اين نقشه راه آگاه بوده و جايگاه و نقش خود را در متن آن بشناسند. اين ميتواند همه حوزههاي شخصي از ازدواج و تحصيل تا حوزههاي عمومي از اشتغال و اقتصاد و سياست را شامل شود.
البته، اين زيست برنامهمحور، منحصر به اقليت مسلمان ساكن در غرب نيست. در جهاني كه عرصهها و قدرتها و منزلتها در حال بازتعريفند، شايسته است، همه ملتها و دولتها و احزاب مسلمان، مسووليت تاريخي و اخلاقي خود را در قبال آينده اسلام بازخواني كنند و آنجا كه مسلمانان در اقليتند، اين مسووليت، ضرورت دوچندان «حكمت عملي» را يادآور ميشود. ناگفته پيداست كه براي ما شيعيان و ايران و عراق كه در منطقه و جهان در اقليتيم، اهميت موضوع مضاعف است.
قطعا حضور اجتماعي از لوازم هويت است و بعضا الزامي است. اما تفكيك «افكار خصوصي» از «افكار عمومي» و «حوزه خصوصي» از «حوزه عمومي» در امر ديني و مذهبي، ضرورتي پيشيني است و عقلانيت اقتضا دارد، آثار هر حضور و رفتار فرهنگي - مذهبي و هر سياست و شعار و هر نمايش ميداني بررسي شود. بهگونهاي كه احساس تهديد يا احساس بيگانگي در ملتهاي ديگر و جامعه ميزبان ايجاد نكند، بلكه احساس انديشه و تامل و روح مثبت خويشاوندي، انساني، اخلاقي و معنوي برانگيزد. پيش از هر اقدام، تصور شود اگر جوامع ديگر در سرزمينهاي ما، علنا دست به اقداماتي متناظر و مبتني بر فرهنگ و دين و مذهب خود بزنند، چه احساسي در مردم ايجاد خواهند كرد و انتظار ما از ايشان رعايت چه دقتهايي است.
آنجا كه نام قرآن كريم، نام پيامبر (ص)، نام علي (ع) و حسين (ع) و نام نماز و در يك كلمه، نام مسلماني به ميان ميآيد، لازم است كه نهايت ظرافتها و دقتها و حكمتها به كار بسته شود. اينگونه نيست كه بشريت و جوامع غربي به كلي از معنويت تهي شده باشند. بايد نقطه ثقل اذهان را شناخت. آنجا كه به منطق، اخلاق، عدالت، حريت و ريشههاي انساني توجه داده ميشود، احساس همدلي و همراهي بيشتر است. چنانكه در همراهي جوانان با روايت جهاني از مظلوميت و آزادگي امام حسين (ع) يا روايت مظلوميت غزه شاهد هستيم.
خوشبختانه، در نتايج نظرسنجي اخير، دادههاي اميدواركنندهاي نيز ديده ميشود: طبق اين نظرسنجي، جوانان كه روح انساني و فداكارانه قويتري داشته و جوياي حقيقتند، بسيار كمتر از سالمندان، اسلام و مسلمانان را تهديد ميدانند. اين شكاف نسلي، فرصتي براي شكلدهي به گفتماني تازه و تدريجي ميان مسلمانان و نسلهاي آينده ميزبان است. مشروط به آنكه خرد، هوشمندي، مسووليتپذيري و هماهنگي همه نهادهاي مذهبي شرط اول و آخر هر تصميم و رفتاري باشد.
جهان تشنه معنويت، انسانيت، عدالت، آزادي و حقوق برابر است و نميتوان انسانها را به دليل مذهب، مليت، رنگ و نژاد و جنسيت از اين تشنگي مستثني دانست. در قرآن كريم، نهجالبلاغه، صحيفه و ديگر مضامين ديني و سيره پيامبر(ص) و علي (ع) و خاندان مطهر ايشان، پاسخهاي مهمي به اين نياز بشريت نهفته است. لازم است به اين تشنگي بشريت، پاسخي درست ارايه دهيم و البته براي باورپذيري اين پاسخ، ابتدا بايد در سرزمينهاي خود الگوي مناسبي ارايه داده باشيم. اگر در سرزمينهاي خود آنجا كه شيعه يا سني اقليت است، حقي براي يكديگر قائل نشده باشيم يا اقليتهاي ديگر در سرزمينهايمان از حقوق مناسب برخوردار نباشند يا حتي درون جامعه و مذهب نتوانسته باشيم عنصر مدارا را محقق سازيم و انسانيت حاكم مطلق نباشد و ناهمزيستي و افراط بر ما مسلط باشد، چگونه ميتوانيم مدعي دعوت ديگر اديان و مذاهب و ملل و نحل به پيامهاي انساني و ايماني خود باشيم؟
در جهان بههمپيوسته امروز، آنچه در مراكز سياسي رياض، اسلامآباد، تهران، بغداد، قاهره يا شهرهاي مذهبي مكه، مدينه، نجف، كربلا و مدارس علميه الازهر، نجف و قم ميگذرد و آنچه در رسالههاي عمليه و تريبونهاي مذهبي، بهويژه در حوزه حقوق انسان (از جمله زنان و كودكان و اديان و مذاهب ديگر) جاري و ساري و هر فتوايي كه داده ميشود و هر گونه رفتاري كه دولتها و ملتهاي مسلمان با يكديگر دارند، بر آينده مسلمانان در لندن، نيويورك، پاريس و آن سوي آفريقا و آسيا تاثير ميگذارد و آنچه مسلمانان در غرب و شرق عالم انجام ميدهند، بر سرزمينهاي اسلامي موثر است. چنانكه آنچه امروز اسراييل در منطقه انجام ميدهد و آنچه خاخامها ميگويند، بر سرنوشت يهوديت در غرب و اقصي نقاط عالم تاثيرگذار خواهد بود. اين تاثير و تاثر، احساس مسووليتي همگاني را نسبت به مولفههاي زيست راهبردي در محورهاي ذيل يادآور ميشود:
الف. پايههاي هويتي و فردي
حفظ شاخصههاي هويتي (با تمركز بر حوزه خصوصي)
يكپارچگي و صلح درون به مثابه حفظ تماميت و مقدمهاي بر صلح بيرون
ب. حضور اجتماعي موثر
مشاركت منزلتآفرين و سازمانيافته در عرصههاي علمي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي و به ويژه انساني
بازنمايي سنجيده در مناسك و نمادها و تفكيك حوزه خصوصي/عمومي
ج. كنش عقلاني و اخلاقي
كسب قدرت از مسير انسانيت، دانش، سودمندي
اتكا به منطق، گفتوگو و تعامل سازنده
د. تنظيم ارتباط دروني و جهاني
اعتدالگرايي و نرمزيستي
حساسيت راهبردي به تاثير متقابل حوزههاي ديني و سياسي در جهان اسلام و جوامع ميزبان
انشاءالله در اين باره بيشتر خواهم نوشت، اما زيست راهبردي، نه صرفا راهبرد بقا كه نقشه راه شكوفايي انسان مسلمان به ويژه شيعه چه در قالب فرد، چه در قالب حزب و چه در قالب دولت در جهان پيچيده و سريع و متاثر از در هم تنيدگي دوران تمدن سايبري است؛ در اين زمانه، دولتها، نهادها، احزاب و ملتهاي مسلمان به ويژه شيعيان علي (ع)، نيازمند آشتي ميان ايمان و زمان، اخلاق و قدرت، هويت و آگاهي، دانش و مسووليت، مطالبه و گفتوگو و استمرار و شكيبايياند و انتظار ميرود نه در حاشيه كه در متن تمدن انساني زيست كنند و مراقب تاثير و تاثر آني و آتي هر سياست و تصميم و اقدام خود باشند، چنانكه روزي بر قله خرد و اخلاق جهان نشسته بودند و براي اين مهم، تمكين به مولفههاي «زيست راهبردي»، راهحل است.