به مناسبت جنبش مشروطهخواهي ايرانيان
ضیا مصباح
نگارنده در توصيف و تشريح رخدادهاي تاريخي كه آخرين آن همين نوشتار است، سالها ميكوشد و آثاري را عرضه ميدارد كه در رسانههاي مختلف مخصوصا اين رسانه معتبر بيطرف منعكس ميشود. در اين دوران پرسشگري به كرات با سوال جوانان نقاد، روبهرو شده كه آيا در ارتباط با وقايع تاريخي با موضوع نگفته يا جديدي مواجه شدهايم كه بعد از اين همه كتاب، تفاسير، جزوه، تحقيق، پاياننامه و امثالهم در هزاران صفحه و به زبانهاي مختلف، عرضه مطبوعات ميشود و آيا اين نوشتهها بيشتر براي ارضاي حس كنجكاوي و سرگرمي خوانندگان به شمار نميرود؟ در پاسخ بايد گفت باز تعريف دقيق رخدادهاي تاريخي در همه جوامع نسبي است، ضمنا پرداختن به متن و حواشي رويدادها با توجه به اعتقاد اصولي و اشراف محقق و نويسنده به ماوقع، ناشي از ضرورتي است كه تحليلهاي جهتدار و سازمان يافته حقيقت حركت را لوث ميكند و مرور و بررسي مكرر و چند باره ماوقع به صورت پژوهشي - علمي وگاه انتقادي و به هر حال مقرون به حقيقت، از تحولي اجتماعي، سياسي و فرهنگي كه با تفاسيري در مسير انكار حقايق مواجه شده، نشأت ميگيرد. از سوي ديگر نگاه بيطرفانه بر رخدادها در دوراني كه علوم انساني و اجتماعي عمدا تضعيف و تحت تاثير تريبونهاي انبوه با روشي عاميانهپسند با اهداف خاصي همراه با تغيير تاريخ آن هم به دلخواه قرار گرفته، ضرورت كاوشي مستند و حقيقي از چگونگي تاريخ معاصر هر چند در مواردي به ناچار تكراري، اما مستند كه گروهي درصدد كتمان آن برآمدهاند و عرض خود ميبرند و خوشبختانه توفيق چنداني به اعتبار هوشياري و علاقهمندي ميليونها جوان تحصيلكرده مسلط به حقايق تاريخ، علم روز و تكنولوژي وسيع وسايل ارتباط جمعي نيافتهاند، ضرورت برداشتن اين گامها صدچندان ميشود و بحق با همه خطرات و خطيرات از واجبات عيني به شمار ميرود. در بيان بهتر ضرورت استمرار اين بازگشت به خويشتن بايد اذعان كرد پارلمانيسم سرنوشت ايرانيان را به دوران سنتي و ايران مدرن تقسيم كرد و در كشاكش مشروطهخواهي ۲۸ مرداد بزنگاهي فراموش ناشدني است، همانطور كه شكست جنبش ملي شدن صنعت نفت از لحاظ سياسي امري مربوط به گذشته نيست، هر چند در سطح اقتصادي، ملي شدن نفت پيروزي نسبي با همه مقاومتها همراه داشت . در تعريفي ديگر بايد تاكيد داشت پروژه مشروطهخواهي در همه جوامع پايانناپذير است و خطراتي كه قدرت مشروطه را تهديد ميكند به پايان نميرسد و ادامه تلاش براي بيان آنچه گذشته و بررسي جامعه و روانشناسي آن وقايع تصويري دقيقتر از رخداد را نشان و علل ناموفقيتها را بيان و راههاي خروج از گرفتاريهاي تمام ناشدني را نشان ميدهد. با اين اميد كه اين توضيح مختصر، كافي به نظر دوستان پرسشگر برسد، اما بعد:
جنبش مشروطهخواهي ايرانيان، به مناسبت يكصدونوزدهمين سالگرد...
انقلاب مشروطيت ايران نظير ديگر انقلابهاي عمده سياسي در نتيجه نوعي تغيير حالت و روحيه در افراد مملكت، به وقوع پيوست به عبارت ديگر يك عمل دسته جمعي بود كه در آن تعداد زيادي از افراد، بالاخص افراد طبقه موثر جامعه سهمي اساسي داشتند. اين حركت و جنبش عمومي ثمره سير تكويني بطئي و طولاني بود كه بايد ريشه آن را از اواخر دوران صفويه جستوجو كرد، زيرا انقلاب مشروطيت ايران منتج از نهضت فكري و تحول اجتماعي ريشهداري بود كه داراي دو قرن و نيم سابقه است يعني از آن هنگام كه رونق كار، صنعت و تجارت رو به كاهش نهاد و به تدريج قدرت صنعتي، نظامي و سياسي ايرانيان در برابر اقتصاد و تمدن توانمند و شكوفاي اروپايي به سوي انحطاط گراييد و ايرانيان در آن شرايط با اعجاب چشم اميد به مغرب زمين دوختند.
با تحليلي كه از عوامل، نتايج و پيامدهاي جنبش مشروطهخواهي ايرانيان ميتوان ارايه داد اينكه اين حركت فراگير و همهجانبه تحولاتي عميق و گسترده در جامعه ايراني برجاي نهاد، تحولاتي كه تاريخ معاصر ايران هيچگاه از دامنه تاثيرات آنها بركنار نبود. مجموعه حوادثي كه منجر به ظهور و تكوين مشروطيت ايران شد، شاخص دوران نو در تاريخ ايران است، همچنانكه «رنسانس»، در جوامع غربي آغاز ايام جديد به شمار ميرود، به قسمي كه ۵ قرن پس از آن، فلسفه و طرز زيستي كه زاده «رنسانس» بود در اروپا و امريكا ضامن تعميم عدالت اجتماعي و گسترش آزادي به نحو عميق در سايه قوانيني كه موجد مساوات حقوق تمامي افراد جامعه است و برخورداري از تنعمات مادي تمدن ماشيني شد.
ميتوان گفت برخي هدفهايي كه پس از يكصد و نوزده سال كه از آغاز مشروطيت ميگذرد جامعه ايران هنوز به آنها نائل نشده و بعضي در نتيجه تحولات به صورت ديگري حاصل شده است. درباره انقلاب مشروطيت ايران كه از مهمترين حوادث اجتماعي كشور ما به شمار ميرود، تاليفات و تتبعات زيادي توسط محققان و مورخان ايراني و خارجي انجام يافته كه اغلب نوشته كساني است كه از روي اعتقاد و ايمان در عين بيغرضي (خود) شاهد صديق بودهاند. از زمان جنگ با پرتغاليها كه سرداران صفويه به قدرت نظامي اروپاييان پي بردند، برتري صنعتي و فني اروپاييان براي مردم متفكر و صاحبنظر امري محرز شد، ولي سلطه و نفوذ سنن و عادات گذشته از موانع عمده تغيير مسير بود. تبديل سلسلههاي سلاطين از صفويه به افشاريه، زنديه و قاجاريه فقط چهره حكام را تغيير ميداد بدون اينكه نظام اقتصادي و فلسفه زندگي اجتماعي دگرگون شود، ولي در عين حال نظير هر تغيير آشكار سياسي، مبين يك سلسله تغييرات نامرئي اجتماعي يعني حاكي از بروز يك تشنج عميق در وضع زندگي جامعه بود كه از اواخر دوران صفويه شروع شد. انتشار روزنامه وقايع اتفاقيه به وسيله اميركبير و چاپ و انتشار كتب و جزواتي كه ترجمه آثار متفكران غربي بود به تدريج موجب آگاهي بيشتر افراد مملكت از كم و كيف پيشرفتهاي ملل اروپايي شد .
نويسندگان متعددي از ميان دانشمندان زمان و حتي اشراف ناراضي برخاستند كه در زمينه آشنا كردن ايرانيان با پيشرفتهاي علمي، صنعتي و نهضتهاي فكري به صورت نخستين مبشران و مناديان تمدن اروپايي درآمدند و با نشر جزوات متعدد افكار و عقايد جديد را درباره شوون گوناگون زندگي اجتماعي اشاعه دادند و انتقادات طنزآميز آنها در شكستن ساختمان فكري كهنه و درهم كوفتن معتقدات رجال و درباريان پرادعا و كم مايه اثري عميق داشت.