جاويدنامان كشاكش جان و آتش ويرانگر
اصغر ميرفردي
شرايط اقليمي كشور ما مستعد آتشسوزي در جنگلها و مراتع در ماههاي گرم سال است. آتشي كه در فصلهاي گرم به جان طبيعت ميافتد، در سرزمين ما همواره قرباني ميگيرد. قربانيان چنين آتشسوزيهايي كسانياند كه از كنج زندگي عادي بيرون ميروند و براي نجات طبيعت، كه محور و زمينه بيبديل زيست انساني است، به رويارويي با شعلههاي آتش ويرانگر ميشتابند. زماني كه ديگران اين حوادث را در حد عنوان خبري مرور ميكنند، برخي از انسانها بدون سمت و منصبي و بدون اينكه جوياي نام و ناني باشند، از نام و نان و زندگي گذر ميكنند تا بستر زندگي را براي طبيعت و زيندگان آن حفظ كنند. چه بهاي سنگيني چنين رادمرداني ميپردازند: جان؛ جاني كه بديلي ندارد جز اينكه با رفتن آن نام نيكي، بر جاي ميماند؛ نه نامي كه شهره تريبونهاي تبليغي، ديوانسالاري و سياسي شود، نامي كه بر تارك تاريخ ماندگار و جاويد سرزمين ميماند. در روزهايي كه گذشت، نوعدوستاني در اين راه، و در ميانه شرارههاي آتش جانگدازي كه به جان طبيعت افتاده بود، جان ارزشمند خويش را از دست دادند و براي هميشه براي اين بوم و سرزمين، الگوي جاودانه شدند. زندهيادان حميد مرادي، چياكو يوسفينژاد و خبات اميني؛ جوانان برومندي بودند كه جان خويش را بهاي حفظ طبيعت ساختند؛ جواناني كه براي آيندهشان آرمانها و اهدافي داشتند و خانوادههايشان نيز اميدوار فروغ و شكوه فرداهاي آنها بودند. نمونههايي از چنين فداكاريهايي نيز ساليان گذشته به ويژه در خطه زاگرس رخ دادند. براي نمونه، كوهنورد فداكار گچساراني، زندهياد البرز زارعي در خرداد 1399 و زندهياد محمدجواد مختاري، جوان 31 ساله ساكن شهرستان ممسني در تيرماه همان سال جان خود را در راه نجات طبيعت از چنگال آتش ويرانگر از دست دادند. اين جوانان، با فداكاري خود، درسهاي بزرگي به ديگران دادند اينكه خيرعمومي حتي ارزش فداكاري جاني دارد و محيط زيست، يكي از ارزشمندترين منابع عمومي است كه بدون آن، زندگي همه انسانها و موجودات زنده به خطر ميافتد. اين حوادث تلخ سويههاي دوگانه اميد و درد را در بر دارند. سويه اميد آن به الگومندي چنين فداكاريهايي براي جامعه و هستيهاي طبيعي و غيرطبيعي آن برميگردد.
كسي كه براي نجات طبيعت، خود را به دامان آتش ميزند، تفاوتي با كسي كه در هنگامه دفاع از سرزمين به رويارويي با دشمن متجاوز ميرود، ندارد؛ اگرچه ممكن است به دليل ادراك ضعيف از اهميت طبيعت و محيطزيست، چنين فداكاري سترگي توسط برخي از افراد جامعه به خوبي شناخته نشود. طبيعت و محيط زيست، پايه و بنياد زندگي است و اگر از بين روند، ديگر زيست و سامانه اجتماع انساني وجود نخواهد داشت. سويه دردمندي چنين حوادثي، به تكرار پياپي آنها برميگردد كه ويرانگريهاي جبرانناپذيري در پي دارند. شگفت اينكه نظارت سازنده بر طبيعت و پيشگيري از حوادث اينچنيني هنوز در جامعه جايگاهي نيافته است و افزون بر آن، تمهيدات و ابزارهاي مناسب براي مهار و كنترل چنين آتشسوزيهايي فراهم نشده است و دلسوزان طبيعت ناچارند توان جسمي و احساس دروني خود نسبت به طبيعت را تنها ابزار رويارويي و مهار چنين آتشسوزيهايي سازند. در حالي كه در ماههاي گرم سال، چنين آتشسوزيهايي محتمل است، چرا در اين كشور ابزارها و فناوريهاي نوين مهار آتش فراهم نميگردد؟! دامنه آتشسوزيها، گاه چنان گسترده است كه هزاران نيروي انساني با ابزارهاي ساده كنوني نيز توان مهار آنها را ندارند و بلكه خطر جاني، نيروهاي امدادگر و داوطلب مهار آتش را تهديد ميكند. در كشورهاي پيشرفته كه به دليل شرايط اقليمي ،دامنه و شمار آتشسوزيها در جنگلهاي آنها كمتر از كشور ماست، هواپيماها و بالگردهاي ويژه اطفاء آتش به كار بسته ميشوند. در فضاي ديوانسالاري كشور ما، سازمانهاي گوناگوني چون پدافند غيرعامل و ... وجود دارند كه يكي از وظايف آنها شناسايي خطرات احتمالي و اتخاذ سياستهاي پيشگيرانه در برابر اين خطرات است، ولي گويا سازمانهاي تأسيسي تاكنون نتوانستهاند چنين انتظاراتي را برآورده سازند.
كار جوانان جاويدنام براي حفظ طبيعت داراي بالاترين مرتبه ارزش انساني و اجتماعي است و الگويي براي از خودگذشتگي شهروندان در راه ميهن، همميهنان و داشتههاي آنها است. با اين وجود، ضرورت دارد كاربستهاي اجرايي براي شناسايي و پيشبيني رخدادهاي احتمالي در عرصه طبيعي تدوين گردد، تمهيدات لازم براي پيشگيري و مهار چنين حوادثي به كار بسته شود. براي پاسداشت جنگلهاي كمياب و تنوع زيستي كشورمان، به جاي اعتبارهاي كلاني كه به صورت كور و گمنام هزينه ميشوند، بهتر آن است به محيط زيست و طبيعت و حفاظت از آن در برابر حوادث مترقبه و غيرمترقبه توجه جدي و عملي انجام شود.