• 1404 دوشنبه 20 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6114 -
  • 1404 دوشنبه 20 مرداد

چگونه توانستم آنگونه باشم كه بودم؟

محمد خيرآبادي

چه مي‌شود كه مبارزان قديمي، باورمندان به يك ايده يا جريان و انقلابي‌هاي سابق، پس از مدتي خود را با آنچه در گذشته بوده‌‌اند بيگانه مي‌‌يابند و از خود مي‌‌پرسند: «چگونه توانستم آن چيزها را باور كنم؟» يا «چگونه توانستم آن كارها را انجام دهم؟»
ميشل بن‌سايق مبارز آرژانتيني‌‌تبار جنبش پارتيزاني چه‌‌گوارايي بود. او در مسير زندگي‌‌اش از يك رزمنده ماركسيست در دهه ۱۹۷۰ به سوي متفكري خشونت‌‌پرهيز در پايان قرن بيستم در تحول بوده است. او در بخش‌هايي از كتاب «مقاومت آفرينش است» كه به همراه فلورانس اوبنا روزنامه‌‌نگار بلژيكي‌تبار روزنامه ليبراسيون فرانسه نوشته و نشر چرخ با ترجمه حميد نوحي منتشر كرده، تجربه دروني اين سفر را با ما در ميان گذاشته است. بن‌‌سايق و اوبنا، بيگانه شدن مبارزان قديمي با خودِ سابقشان را، شبيه جدايي‌‌هاي عاشقانه مي‌‌دانند كه در نهايت به اين پرسش‌‌ها ختم مي‌شوند: «چگونه توانستم دوستدار اين زن باشم؟» يا «چگونه توانستم با اين مرد ازدواج كنم؟» منشأ اين پرسش‌‌ها چيست؟ «افسانه فرد»؛ اينكه آدمي فكر مي‌كند در طي ساليان گذشته با چيزهايي زندگي كرده كه كاملا بيرون از او وجود داشته‌‌اند و بر او چيره شده يا او را تسخير كرده‌اند؛ مثلا يك مرشد يا مراد، يك رهبر كاريزماتيك، يك محبوب و معشوق، يك نظريه يا ايدئولوژي قوي، يك رويداد تاثيرگذار يا حتي موضوعات طبيعي مثل بيماري يا سانحه. اينها باعث شده‌‌اند «فرد» آن باورها را پيدا كند يا دست به آن اعمال بزند. در واقع آدمي فكر مي‌كند مي‌توانسته «فرد» ديگري باشد؛ اگر آن عوامل خارجي نبودند. «افسانه فرد» همين است. وقتي انسان ناگهان خود را با آنچه قبلا بوده بيگانه مي‌‌يابد، به آنچه اكنون هست اطمينان پيدا مي‌كند و شادمان مي‌شود كه بالاخره روشن‌‌بيني و توانايي لازم را پيدا كرده تا از آن باورها و اعمال و از تسخير نيروهاي خارج از خود، رهايي پيدا كند و تبديل به يك «فرد» جديد شود. به نظر بن‌سايق و اوبنا، انسان فكر مي‌كند يك «هسته سالم» و دست‌‌نخورده در درونش دارد كه موانع بي‌شمار بيروني مانع رهايي و شكوفايي آن شده‌‌اند. در نتيجه هر بار كه اشتباه مي‌كند، هر بار كه به بيراهه مي‌‌رود، برمي‌گردد و براي رهايي و شكوفايي آن «هسته سالم» تلاش مي‌كند.
 در حالي كه ما همه در قالب دوران‌‌هايي كه در آنها زيسته‌ايم، ريخته شده‌‌ايم. اين امواج مختلف اجتماعي‌‌اند كه بر ما فرمان مي‌‌رانند. به عبارتي اعمال امروز ما همانقدر (نه كمتر و نه بيشتر) از آنِ ما هستند كه اعمال دوران جواني‌‌مان. پس اينكه «حالا به يك روشن‌‌بيني رسيده‌‌ام و مي‌توانم بر تسخيرشدگي خود غلبه كنم» يك توهم و افسانه است.
به يك معنا سخن بن‌‌سايق و اوبنا اين است كه ما همه فرزند زمان خويشتنيم و در قالب‌‌هاي زمانه خود شكل گرفته‌ايم. اغلب ما در دايره مقدورات دوره و زمانه خود عمل مي‌كنيم.  نه منفعل صددرصديم و نه مي‌توانيم سكان هدايت خود و جهان اطرافمان را كامل در دست بگيريم. ما وقتي ظلم‌‌ها و فلاكت‌‌ها و سياهي‌‌هاي جهان را مي‌‌بينيم و كار چنداني از دستمان برنمي‌‌آيد، در «موقعيت» خود كه تنها امكانِ در دسترسِ ماست جاي‌‌گير مي‌‌شويم و همين امكان‌ها را تصميم درست و بجا در اين لحظه قلمداد مي‌كنيم. يعني همه ما اساسا در دايره مقدورات خود و در حوزه كنترل خود، عمل مي‌كنيم؛ نه آن سوداهاي بزرگ‌‌مان براي تغيير جهان و خلق يك زندگي آرماني پشتوانه‌‌اي داشت و نه اين «جنبش‌هاي پشيماني» نسبت به گذشته.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون