• 1404 سه‌شنبه 21 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6115 -
  • 1404 سه‌شنبه 21 مرداد

آيا دفاع موشكي با تكيه بر هوش مصنوعي مي‌تواند موازنه قدرت در جهان را تغيير دهد؟

هوش مصنوعي و معماي بازدارندگي

فناوري‌هاي نوين هوش مصنوعي مي‌توانند از طريق شناسايي محل زيردريايي‌هاي هسته‌اي و پرتابگرهاي متحرك، اجراي يك حمله اول را ممكن سازند

سام وينتر-لوي٭

نيكيتا لالوآني٭ ٭

مترجم :  نوشين محجوب| هوش مصنوعي يك فناوري تحول‌آفرين است؛ ابزاري كه مي‌تواند پايه‌هاي اقتصادي، سياسي و نظامي قدرت دولت‌ها را تقويت كند. با اين حال، پيروزي در رقابت جهاني هوش مصنوعي الزاما به معناي سلطه كامل بر رقبا نخواهد بود. قدرت بازدارندگي سلاح‌هاي هسته‌اي، كه مهم‌ترين اختراع قرن گذشته به شمار مي‌آيند، همچنان مانعي اساسي در برابر تغييرات بنياديني است كه هوش مصنوعي ممكن است ايجاد كند. تا زماني كه اين سيستم‌هاي بازدارنده پابرجا باشند، مزاياي نظامي و اقتصادي ناشي از هوش مصنوعي به كشورها اجازه نخواهد داد ترجيحات سياسي خود را به‌طور كامل بر ديگران تحميل كنند. براي نمونه، اقتصاد امريكا تقريبا ۱۵برابر بزرگ‌تر از اقتصاد روسيه و حدود هزار برابر بزرگ‌تر از كره‌شمالي است، اما با اين حال، واشنگتن در وادار كردن مسكو يا پيونگ‌يانگ به تبعيت از خواسته‌هايش با چالش‌هايي جدي مواجه است كه دليل عمده آن، توان هسته‌اي اين كشورهاست.

پاشنه‌آشيل  بازدارندگي هسته‌اي!
برخي تحليلگران معتقدند كه پيشرفت‌هاي هوش مصنوعي ممكن است اين معادله را دچار تحول كند. براي تضعيف بازدارندگي هسته‌اي، هوش مصنوعي بايد ستون فقرات آن، يعني قابليت ضربه دوم را از ميان بردارد؛ مراد افزايش توانايي يك كشور براي پاسخ به حمله هسته‌اي با حمله‌اي ويرانگر. فناوري‌هاي نوين هوش مصنوعي مي‌توانند از طريق شناسايي محل زيردريايي‌هاي هسته‌اي و پرتابگرهاي متحرك، اجراي يك حمله اول را ممكن سازند. همچنين با اختلال در شبكه‌هاي فرماندهي و كنترل، مي‌توانند مانع از پاسخ متقابل شوند يا با بهبود سامانه‌هاي دفاع موشكي، امكان تهديد معتبر ازسوي رقيب را كاهش دهند. اگر كشوري بتواند از طريق هوش مصنوعي از خطر نابودي متقابل بگريزد، توان اجبار و اعمال فشار آن بر ديگران به شكل بي‌سابقه‌اي افزايش خواهد يافت؛ سناريويي كه با ديدگاه‌هاي رايج درباره سلطه مبتني بر هوش مصنوعي همخوان است.

تركش‌هاي هوش مصنوعي
با اين حال، تضعيف بازدارندگي هسته‌اي به اين سادگي نيست. فناوري‌هاي نوظهور همچنان با چالش‌هاي فني جدي مواجهند. حتي پيشرفته‌ترين سامانه‌هاي هدف‌گيري و حسگرهاي مبتني بر هوش مصنوعي نيز در يافتن پرتابگرهاي پنهان، تشخيص زيردريايي‌ها در ميان امواج و نويزهاي اقيانوس و هماهنگي حملات همزمان به صدها هدف زميني، هوايي و دريايي، با محدوديت‌هايي جدي روبه‌رو هستند. افزون بر اين، همانند دوره‌هاي پيشين، كشورها نيز اقدامات متقابل خود را براي محافظت از توان بازدارندگي‌شان اتخاذ خواهند كرد.با اين وجود، حتي اگر هوش مصنوعي نتواند به شكل موثري بازدارندگي هسته‌اي را از ميان بردارد، ممكن است به افزايش بي‌اعتمادي و رفتارهاي پرخطر ميان قدرت‌هاي هسته‌اي دامن بزند. بسياري از اقدامات دفاعي كشورها براي تقويت قابليت‌هاي ضربه دوم، ممكن است ازسوي رقبا تهديدآميز تلقي شده و منجر به مسابقه تسليحاتي جديدي شود. ازسوي ديگر، امكان جهش ناگهاني و شتاب‌زده هوش مصنوعي از آستانه‌هاي فني فعلي وجود دارد؛ وضعيتي كه مزاياي آن براي كشور پيشتاز چشمگيرتر و رقابت براي سايرين دشوارتر خواهد شد.در همين راستا گروهي از تحليلگران هشدار مي‌دهند كه در چنين شرايطي، سياست‌گذاران بايد هوشيارانه اين تحولات را رصد كرده و ارتباط مستمر ميان متخصصان هوش مصنوعي و كارشناسان هسته‌اي را برقرار سازند. در كنار آن، لازم است اقداماتي براي كاهش احتمال وقوع حوادث و جلوگيري از تنش‌هاي ناخواسته صورت گيرد؛ ازجمله ارزيابي آسيب‌پذيري‌هاي هسته‌اي در برابر تهديدات مرتبط با هوش مصنوعي و حفظ كانال‌هاي ارتباطي موثر ميان قدرت‌هاي هسته‌اي. اين اقدامات نه تنها در حفظ بازدارندگي، بلكه در تضمين پايداري ثبات هسته‌اي در عصر هوش مصنوعي نقش اساسي ايفا خواهند كرد.


آماده باش ارتش‌هاي سايبري!
بازدارندگي هسته‌اي اساسا بر توانايي كشورها براي تلافي حمله‌اي هسته‌اي، پس از وقوع آن، استوار است. يعني تا زماني كه دو قدرت هسته‌اي به‌طور معتبر از قابليت «حمله دوم» برخوردار باشند -قابليتي كه مي‌تواند خسارتي غيرقابل‌پذيرش به دشمن وارد كند- انجام حمله اول، به‌منزله خودكشي است. اين منطق، براي دهه‌ها نوعي تعادل نسبتا پايدار را ميان قدرت‌هاي هسته‌اي حفظ كرده است. با اين حال، قابليت‌هاي حمله دوم در برابر تهديدات نوظهور آسيب‌پذير هستند. در صورتي كه سكوهاي پرتاب -مانند پرتابگرهاي جاده‌اي و زيردريايي‌هاي هسته‌اي- شناسايي و نابود شوند، اين بازدارندگي به خطر مي‌افتد. در حال حاضر، چالش حاكم يافتن و نابودي اين سكوها به عنوان يكي از موانع اساسي در مسير اجراي «حمله اول باشكوه» است. وسعت سرزميني ايالات‌متحده، روسيه، چين و همچنين گستردگي اقيانوس‌هاي اطلس و آرام -كه كانون رقابت‌هاي هسته‌اي امروزند- بر پيچيدگي چنين عملياتي افزوده است، اما ظهور سيستم‌هاي پيشرفته هوش مصنوعي مي‌تواند اين موانع را كمرنگ‌تر كند. ارتشي كه به فناوري‌هاي هوش مصنوعي مجهز باشد و بتواند حجم عظيمي از داده‌ها را پردازش و تحليل كند، ممكن است توانايي بيشتري در هدف‌گيري دارايي‌هاي هسته‌اي دشمن داشته باشد. يكي از دشوارترين اهداف در اين زمينه، موشك‌هاي متحرك زميني هستند كه بخش مهمي از توان هسته‌اي روسيه و چين را تشكيل مي‌دهند. اين موشك‌ها كه توسط وسايل نقليه متحرك حمل مي‌شوند، مي‌توانند زير پل‌ها، تونل‌ها يا تورهاي استتار مخفي شوند و از نقطه‌اي به نقطه ديگر منتقل گردند. در‌حالي كه موشك‌هاي سيلو-پايه در برابر حمله آسيب‌پذيرترند، همين قابليت تحرك موشك‌هاي زميني، مقابله با آنها را دشوار مي‌سازد.


چالش اصلي امريكا!
در اين ميان، هوش مصنوعي مي‌تواند با پردازش داده‌هاي جمع‌آوري‌شده از ماهواره‌ها، پهپادهاي رادارگريز، هواپيماهاي شناسايي، حسگرهاي زميني، رهگيري سيگنال‌ها و منابع انساني، به شناسايي دقيق‌تر و سريع‌تر اين سكوهاي پرتاب كمك كند. همچنين در دريا، تركيب هوش مصنوعي با فناوري‌هاي نوين حسگر مي‌تواند «شفاف‌سازي» اقيانوس‌ها را ممكن سازد؛ به‌طوري كه رديابي زيردريايي‌هاي حامل موشك‌هاي هسته‌اي در زمان واقعي ميسر شود. اين سناريو به‌ويژه براي ايالات‌متحده نگران‌كننده است، چراكه سهم عمده‌اي از زرادخانه هسته‌اي اين كشور در زيردريايي‌ها مستقر شده است.هوش مصنوعي با خودكارسازي فرآيند تشخيص الگو در داده‌هاي حسگرها، مي‌تواند رديابي اهداف زيرسطحي را دقيق‌تر و مداوم‌تر كند. همچنين مي‌تواند به كشورها كمك كند تا شبكه‌هاي نظارتي دشمنان خود را هك كرده و عمليات رديابي آنها را مختل سازد.با اين وجود، حتي با اتكا به هوش مصنوعي، هيچ كشوري نمي‌تواند با اطمينان كامل ادعا كند كه قادر است با حمله‌اي اوليه، تمام ظرفيت تلافي‌جويانه رقيب را از بين ببرد. در حوزه زميني، روسيه و چين مي‌توانند با اقدامات متقابل گوناگون به پيشرفت‌هاي اطلاعاتي و رديابي ايالات‌متحده پاسخ دهند. از‌جمله اين اقدامات مي‌توان به توسعه سلاح‌هاي ضدماهواره، افزايش اختلالات الكترونيكي، استفاده از تله‌ها و اهداف فريب‌دهنده، كاهش انتشار سيگنال، افزايش سرعت و تحرك پرتابگرها و حتي استفاده از سامانه‌هاي هوش مصنوعي براي تزريق اطلاعات گمراه‌كننده به سامانه‌هاي دشمن اشاره كرد.
در حوزه دريايي نيز، «شفاف‌سازي كامل» اقيانوس‌ها هدفي دور از دسترس باقي مي‌ماند. رديابي زيردريايي‌ها در محيط پرنويز و متغير اقيانوس - ‌با‌توجه به سكوت حركتي زيردريايي‌ها و پيچيدگي رفتار صوت در زير آب‌-  همچنان با خطاي بالا و احتمال هشدارهاي كاذب همراه است. تشخيص دقيق، نيازمند رصد مداوم و پايدار در اعماق وسيع و در طول زمان‌هاي طولاني است كه با محدوديت‌هاي فني و عملياتي فراواني مواجه است.علاوه‌بر اين، قدرت‌هاي هسته‌اي مي‌توانند از انواع روش‌هاي متقابل براي بر هم زدن تلاش‌هاي شناسايي دشمن بهره ببرند: از ايجاد اختلال در داده‌هاي حسگرها گرفته تا بهره‌گيري از وسايل نقليه بدون سرنشين، حسگرهاي زيرسطحي و استقرار زيردريايي‌ها در مناطق محافظت‌شده نزديك به سواحل خود.درنهايت، حتي در عصر هوش مصنوعي نيز، شناسايي دارايي‌هاي هسته‌اي دشمن، همچنان مساله‌اي محتمل، نه قطعي، باقي خواهد ماند و كشورها احتمالا تمايلي نخواهند داشت تا مخاطره يك حمله پيش‌دستانه را، بدون اطمينان كامل از موفقيت، بپذيرند.

فرماندهي  و كنترل
هوش مصنوعي، فراتر از تسهيل شناسايي و نابودي سلاح‌هاي هسته‌اي دشمن، مي‌تواند سيستم‌هاي فرماندهي و كنترل هسته‌اي را كه براي اجراي حمله تلافي‌جويانه ضروري هستند، به‌طور جدي تهديد كند. اين سيستم‌ها وظيفه شناسايي حملات، گزارش به مراجع ذي‌صلاح و انتقال دستورات تلافي‌جويانه به نيروهاي هسته‌اي را بر‌عهده دارند. آنها بايد قادر به شناسايي انواع موشك‌ها، ارزيابي خسارات زميني، ارسال پيام‌هاي كوتاه از فواصل هزاران مايلي (حتي از اعماق زير‌آب) و حفاظت از رهبران مسوول تصميم‌گيري هسته‌اي باشند. كشورهايي كه قصد غيرفعال كردن سيستم فرماندهي و كنترل رقيب را دارند، بايد با احتياط عمل كنند، زيرا اقدامات آشكار ممكن است به عنوان مقدمه‌اي براي حمله هسته‌اي تلقي شود و به‌طور بالقوه تلافي پيشگيرانه را برانگيزد. به گفته جيمز اكتون، محقق حوزه هسته‌اي، خلع سلاح يك سيستم فرماندهي و كنترل نيازمند نابودي «حداكثر اجزاي ممكن با حداقل هشدار» است. بسياري از اجزاي سيستم‌هاي فرماندهي و كنترل هسته‌اي در حال حاضر در برابر حملات آسيب‌پذيرند و پيشرفت‌هاي فناوري، به‌ويژه در حوزه هوش مصنوعي، اين آسيب‌پذيري را تشديد مي‌كند. حملات هسته‌اي يا متعارف مي‌توانند تجهيزات ثابت مانند رادارها و فرستنده‌هاي فركانس بالا را تخريب كنند. همچنين، پيشرفت‌هاي هوش مصنوعي رديابي پست‌هاي فرماندهي سيار زميني و هدف‌گيري دقيق‌تر پست‌هاي فرماندهي هوايي را آسان‌تر كرده است. ماهواره‌هاي هشداردهنده حملات هسته‌اي قريب‌الوقوع نيز در برابر سلاح‌هاي ضدماهواره‌اي تقويت‌شده با هوش مصنوعي آسيب‌پذيرتر شده‌اند. علاوه بر اين، عمليات سايبري پيشرفته مبتني بر هوش مصنوعي مي‌توانند به شبكه‌هاي فرماندهي و كنترل نفوذ كرده، سيستم‌هاي هشدار اوليه را مختل كنند و انتقال دستورات را با مشكل مواجه سازند. اين خطر با مدرن‌سازي سيستم‌ها و گذار از فناوري‌هاي آنالوگ به ديجيتال افزايش مي‌يابد.

وقتي رقبا در موضع دفاعي قرار دارند
با اين حال، غيرفعال كردن كامل يك سيستم فرماندهي و كنترل با يك حمله، حتي با فناوري‌هاي پيشرفته، بسيار دشوار است. كشورها براي تقويت اين سيستم‌ها با افزودن اقدامات متقابل پيچيده تلاش‌هاي گسترده‌اي كرده‌اند. در زمين، برخي پناهگاه‌هاي فرماندهي در چين، روسيه و ايالات‌متحده در عمق بيش از ۷۰۰ متري سنگ سخت ساخته شده‌اند و در برابر ضربه مستقيم سلاح‌هاي هسته‌اي بزرگ مقاوم هستند. در فضا، قدرت‌هاي هسته‌اي بزرگ صدها يا هزاران ماهواره به مدار فرستاده‌اند كه نابودي كامل سيستم‌هاي هشدار و ارتباطي را دشوار مي‌كند. در هوا، انحناي زمين دامنه رديابي رادارهاي نظارتي را براي پست‌هاي فرماندهي هوايي محدود مي‌كند. در فضاي سايبري نيز، اجراي حمله خلع سلاح نيازمند دسترسي مداوم به سيستم‌هاي دشمن است كه خطر شناسايي و تلافي را به دنبال دارد. كشورها با بهره‌گيري از دفاع‌هاي مبتني بر هوش مصنوعي و مديريت شبكه‌هاي افزونه، براي جلوگيري از نفوذ تلاش مي‌كنند. در نتيجه، بعيد است كه هوش مصنوعي به تنهايي بتواند تهديدي قاطع براي حذف كامل سيستم‌هاي فرماندهي و كنترل ايجاد كند. ترس اصلي اين است كه هوش مصنوعي با تقويت سامانه‌هاي دفاع موشكي، بازدارندگي هسته‌اي را تضعيف كند. اين امر مي‌تواند احتمال موفقيت حمله دوم را كاهش دهد و در‌نتيجه، حمله اوليه را براي طرف مهاجم جذاب‌تر كند. ايجاد سامانه‌هاي دفاعي موثر در برابر موشك‌هاي هسته‌اي همواره چالشي بزرگ بوده است. ايالات‌متحده، روسيه و چين از نظر سامانه‌هاي دفاعي محدوديت‌هايي دارند؛ سيستم‌هاي دفاعي امريكا پراكنده، مستعد خطا و ناتوان از دفع كامل حمله يك قدرت هسته‌اي بزرگ هستند. اين سامانه‌ها بايد كاري تقريبا غيرممكن انجام دهند: شناسايي پرتاب موشك، رديابي صدها موشك با سرعت 20 برابر سرعت صوت در فضا، پيش‌بيني مسير آنها و انهدامشان با رهگيرها، آن‌هم در كمتر از 30 دقيقه، يعني زمان تقريبي پرواز موشك‌هاي بالستيك بين قاره‌اي ميان ايالات‌متحده، روسيه يا چين. مقامات امنيت ملي اين فرآيند را به شليك گلوله‌اي به سوي گلوله ديگر تشبيه كرده‌اند. علاوه بر اين، سامانه‌هاي دفاعي بايد از نظر اقتصادي مقرون‌به‌صرفه و در مقياس بزرگ عمل كنند تا مهاجمان نتوانند با استفاده از موشك‌هاي ارزان‌‌قيمت، اين سيستم‌ها را از كار بيندازند.هوش مصنوعي مي‌تواند برخي از اين چالش‌ها را بهبود بخشد. براي مثال، الگوريتم‌هاي يادگيري ماشيني قادرند داده‌هاي دريافتي از حسگرهاي مختلف را به سرعت تحليل كنند، كلاهك‌هاي واقعي را از طعمه‌هاي فريبنده تشخيص دهند و تصميم‌گيري پس از پرتاب موشك‌هاي دشمن را تسريع كنند. پيشرفت‌هاي نرم‌افزاري مي‌توانند پيش‌بيني مسير موشك‌ها را دقيق‌تر كنند. همچنين، هوش مصنوعي با پيشرفت در علم مواد مي‌تواند به ساخت رهگيرهاي سبك‌تر، چابك‌تر و ارزان‌تر كمك كند كه در پرواز مانورپذيري بيشتري داشته باشند.

ميدان مانور عدم قطعيت‌ها
با اين حال، اين پيشرفت‌ها يك‌شبه محقق نمي‌شوند. توسعه سامانه‌هاي دفاعي پيشرفته سال‌ها زمان مي‌برد و رقباي ايالات‌متحده در اين مدت بيكار نخواهند ماند. رقبا از مزاياي قابل‌توجهي برخوردارند: آنها مي‌توانند از مسيرهاي غيرمنتظره حمله كنند، با حملات هماهنگ و استفاده از طعمه‌هاي متعدد سامانه‌هاي دفاعي را مختل كنند يا مستقيما اجزاي كليدي اين سامانه‌ها را هدف قرار دهند. حتي اگر سامانه‌هاي دفاع موشكي به حدي قدرتمند شوند كه غيرقابل‌نفوذ به نظر برسند، كشورها ممكن است به روش‌هاي خلاقانه‌تري مانند قاچاق يا استقرار مخفيانه تسليحات هسته‌اي كوچك در خاك دشمن روي آورند. سامانه‌هاي دفاعي تقويت‌شده با هوش مصنوعي به الگوريتم‌هاي يادگيري ماشيني وابسته‌اند كه به مجموعه داده‌هاي بزرگ و قابل‌اعتماد درباره طعمه‌ها و سامانه‌هاي موشكي نياز دارند. رقباي ايالات‌متحده انگيزه زيادي براي مخفي كردن اين داده‌ها دارند و حتي ممكن است با دستكاري آزمايش‌هاي موشكي، الگوريتم‌هاي هوش مصنوعي را فريب دهند. در نهايت، حتي سامانه‌هاي دفاعي پيشرفته نيز با محدوديت‌هاي فيزيكي و اقتصادي مواجهند كه قدرت‌هاي هسته‌اي مي‌توانند از آنها بهره‌برداري كنند. درنتيجه حتي با پيشرفت‌هاي فناوري مبتني بر هوش مصنوعي، بازدارندگي هسته‌اي همچنان بايد استوار بماند. با اين حال، اين به معناي نبود تهديدات هوش مصنوعي براي ثبات هسته‌اي جهاني نيست. حتي اگر پيش‌بيني‌ها درباره توانايي‌هاي هوش مصنوعي بيش از حد خوش‌بينانه باشند، ادراك كشورها از تهديدات اين فناوري مي‌تواند به اقدامات بي‌ثبات‌كننده منجر شود. براي مثال، اگر دولتي باور كند كه رقيبش با استفاده از هوش مصنوعي قادر به شناسايي آسان‌تر موشك‌هايش است، ممكن است به ساخت كلاهك‌هاي بيشتر، استقرار سلاح‌ها بر وسايل نقليه سيار با قابليت رديابي كمتر، افزايش سرعت جابه‌جايي اين وسايل، يا واگذاري اختيارات بيشتر به اپراتورها براي كاهش وابستگي به ارتباطات قابل‌رهگيري روي آورد. همچنين، اگر دولت‌ها سامانه‌هاي فرماندهي و كنترل خود را در برابر حملات مبتني بر هوش مصنوعي آسيب‌پذير ببينند، ممكن است مراحل لازم براي آغاز ضدحمله را كاهش دهند. اين اقدامات احتمال تشديد تنش‌ها و پرتاب‌هاي غيرعمدي را افزايش مي‌دهند، به‌ويژه در كشورهايي مانند هند و پاكستان كه تجربه و منابع كمتري در مديريت تسليحات هسته‌اي دارند.فراتر از اين عدم قطعيت‌ها، احتمال توسعه سامانه‌هاي هوش مصنوعي بسيار پيشرفته وجود دارد كه مي‌توانند بازدارندگي هسته‌اي را به روش‌هايي غيرقابل‌پيش‌بيني تهديد كنند، به‌خصوص اگر تحقيقات هوش مصنوعي به‌صورت خودكار به جهش‌هاي ناگهاني در توانايي‌ها منجر شود. كارشناسان امنيت ملي بايد اين احتمال را جدي بگيرند و به‌طور مداوم نشانه‌هاي پيشرفت سريع در قابليت‌هاي هوش مصنوعي رقبا را رصد كنند.

پايان عصر بازدارندگي!
هوش مصنوعي مي‌تواند بي‌اعتمادي ميان كشورهاي داراي سلاح هسته‌اي را تشديد كند، اما حتي اگر اين فناوري ابزاري قدرتمند باشد، جادو نيست. كشورهايي كه قصد دارند از هوش مصنوعي براي خلع سلاح رقبا استفاده كنند، با محدوديت‌هاي فيزيكي، عملياتي و نهادي مواجهند. ادغام هوش مصنوعي پيشرفته در بروكراسي‌هاي نظامي پيچيده، آزمايش اين سامانه‌ها بدون تحريك واكنش‌هاي پيشگيرانه و اجراي هزاران مرحله با حاشيه خطاي اندك، چالش‌هايي عظيم هستند. حتي سامانه‌هاي هوش مصنوعي پيشرفته نمي‌توانند از قوانين فيزيك فرار كنند. تجربه ايالات‌متحده در افغانستان نشان داد كه برتري نظامي و اقتصادي، حتي با فناوري‌هاي پيشرفته، تضميني براي تحميل اراده بر دشمن نيست. با اين حال، اين محدوديت‌ها نبايد مايه آسودگي خاطر شود. هوش مصنوعي امنيت ملي را از جنبه‌هاي مختلف متحول خواهد كرد؛ از توسعه سلاح‌هاي خودمختار تا تقويت توانمندي‌هاي سايبري تهاجمي و دفاعي. اين تحولات پيامدهاي قابل‌توجهي دارند، حتي اگر به هيچ كشوري امكان سلطه كامل بر رقباي هسته‌اي را ندهند. همچنين، هوش مصنوعي مي‌تواند با كاهش موانع دسترسي، قابليت‌هاي خطرناكي مانند توليد سلاح‌هاي بيولوژيكي، شيميايي و راديولوژيكي را در دسترس بازيگران غيردولتي قرار دهد. در حوزه هسته‌اي، سياست‌گذاران امريكايي نبايد منتظر ظهور پيشرفت‌هاي هوش مصنوعي بمانند. آنها بايد متخصصان هوش مصنوعي را در كنار كارشناسان هسته‌اي در فرآيندهاي سياست‌گذاري مشاركت دهند و گفت‌وگوهاي جديدي را در جامعه امنيت ملي ترويج كنند. بررسي دقيق آسيب‌پذيري‌هاي سامانه‌هاي هسته‌اي، به‌ويژه در برابر حملات سايبري مبتني بر هوش مصنوعي و تقويت حضور متخصصان اين حوزه در ساختارهاي دولتي، ضروري است. همچنين، بايد از اظهارات شتاب‌زده درباره ضرورت رقابت در توسعه هوش مصنوعي پيشرفته يا دستيابي به تسليحات تعيين‌كننده پرهيز كرد تا از تشديد رقابت‌هاي هسته‌اي پرهزينه و خطرناك جلوگيري شود. از طريق مذاكرات كنترل تسليحات، بايد محدوديت‌هاي اخلاقي، سياسي و قانوني براي جلوگيري از حملات اوليه يا اقدامات تشديدكننده تقويت شوند.سيستم بازدارندگي هسته‌اي كه از پايان جنگ جهاني دوم برقرار بوده است، را نمي‌توان بديهي دانست. در‌حالي كه رقابت‌هاي ژئوپليتيكي و رقابت براي برتري در هوش مصنوعي ميان قدرت‌هاي بزرگ شدت مي‌يابد، حفظ كانال‌هاي ارتباطي و مسيرهاي كاهش خطر تشديد غيرعمدي بيش از پيش اهميت دارد. اين ديدگاه كه بازتاب اين گزارش نشريه فارن افرز است، بر ضرورت هوشياري و همكاري جهاني براي حفظ ثبات در عصر هوش مصنوعي تاكيد دارد.
٭ پژوهشگر فناوري و امور بين‌الملل
 در بنياد كارنگي براي صلح
 ٭ ٭ پژوهشگر غيرمقيم در برنامه فناوري  و امور بين‌الملل 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون