گفتوگو با كامبيز روشنروان به مناسبت اجراي آثارش در كنسرت «ديدار شرق و غرب»
موسيقي كارآمدترين ابزار ديپلماسي فرهنگي است
اين كنسرت با در كنار هم قرار دادن موسيقي غربي و موسيقي ايراني، بستري براي گفتوگوي تمدنها فراهم ميكند
سيمين سليماني
آذرماه سال 1402 در صفحه موسيقي «اعتماد» گفتوگويي داشتيم با كامبيز روشنروان به مناسبت رونمايي از آلبوم «همه ايرانم» كه روايتي خاص به آهنگسازي روشنروان و خوانندگي حسين نورشرق بود. روشنروان در آن مصاحبه عنوان كرده بود كه در هر فرصتي براي «آزادي» موسيقي ساخته است و البته اين نشان از دغدغهمندي او در عرصه اجتماعي است. اخيرا و در خرداد ماه سال جاري نيز شاهد اجراي آثاري از اين آهنگساز برجسته بوديم. «ديدار شرق و غرب» عنوان كنسرتي بود كه برخي از آثار كامبيز روشنروان را روي صحنه برد. در اين كنسرت نوازندگان سازهاي ايراني در كنار اركستر سمفونيك وست مينستر ونكوور كانادا به رهبري جين ژانگ هنرنمايي كردند و سينا سرلك خواننده آن بود. نوازندگان سازهاي ايراني در اين اجرا ساينا خالدى (سنتور)، شاهرخ غزنينی (كمانچه)، بابك بقايی (تار)، بابك بنیحسينی (تمبك، دف و دايره) و هومن روشنروان (بربط) بودند. اين موضوع بهانهاي شد تا درباره پيوندهاي هنري و تلفيق فرهنگهاي مختلف، ديپلماسي فرهنگي و همچنين ظرفيتهاي جهاني موسيقي ايراني با كامبيز روشنروان گفتوگو كنيم كه در ادامه خواهيد خواند. اين گفتوگو با همراهي بابك بنيحسيني عزيز كه يكي از نوازندگان اين اجرا هم بودند، ميسر شد. مراتب سپاسگزاري خود را از اين هنرمند گرانقدر به جا ميآوريم.
عنوان اين كنسرت «ديدار شرق و غرب» است. اشاره به پيوندي با زبان موسيقايي ميان دو فرهنگ؛ از زبان شما بشنويم كه چگونه اين گفتوگو صورت ميگيرد؟
كنسرت «ديدار شرق و غرب» بر اساس طرح ساخته شده مجموعهاي از آثار براي اركستر سمفوني، سازهاي ايراني، خواننده و شعر فارسي است. جالب اينجاست كه اركستر سمفوني اصولا اركستري بينالمللي است و براي اجراي آثار موسيقي كلاسيك به عنوان بزرگترين اركستر در سراسر جهان شناخته ميشود. در اين كنسرت به جز نوازندگان سازهاي ايراني كه همه ايراني هستند، بقيه افراد در كنسرت از كشورهاي مختلف حضور دارند؛ بنابراين آنچه در اين كنسرت اتفاق افتاد، گفتوگو ميان دو فرهنگ مختلف است و آن فرهنگي است كه موسيقي غربي و موسيقي ايراني را كنار يكديگر نشان ميدهد. در اين ميان سازهايي كه ايراني هستند و از تمامي ويژگيهاي موسيقي ايراني مانند فاصلههاي به اصطلاح ربع پرده يا ريزپردهها و تكيههاي رايج در موسيقي رديف دستگاهي ايراني استفاده ميكنند، همراه سازهاي ديگري كه در سراسر دنيا در اركسترهاي مختلف از جمله اركستر سمفوني حضور دارند، به نمايش گذاشته شدهاند. خواننده هم به زبان فارسي آواز خوانده و از تمامي تكنيكهاي آوازي موسيقي ايراني بهره گرفته است.
همانطور كه فرموديد تيم اين اجرا تلفيقي از هنرمندان با مليتهاي مختلف است، از رهبري جين ژانگ بگوييد؛ اينكه عملكرد ايشان چه تأثيري در اجراي هماهنگ سازهاي ايراني و غربي داشت؟
چنين تركيبي كه از آن صحبت كردم، شرايط ويژهاي را هم براي نوازندگان اركستر و هم براي شنوندگان آن ايجاد ميكند. رهبري اين كنسرت توسط يك رهبر چيني انجام شد كه البته كاري بس دشوار بود؛ اينكه رهبر اركستري بتواند اجرايي موفق، با چنين ويژگيهايي داشته باشد واقعا كار آساني نيست، با اين وجود شاهد بوديم كه رهبر چيني يعني آقاي ژانگ، به خوبي از عهده اين كار برآمد. آنچه در اين ميان اهميت دارد اين است كه نوازندگان اركستر سمفوني با نوعي فرهنگ موسيقايي آشنا شدند كه تا آن زمان به اين حد به آن نزديك نشده و با آن همراه نشده بودند. اما اين اتفاق در كنسرت «ديدار شرق و غرب» افتاد و اتفاقا اين پيوند بسيار هم برايشان جالب بود. به دليل همين جذابيت و متفاوت بودن آن، هنرمندان حاضر در اين پروژه مدتها تلاش كرده و با اشتياق كامل روي نتها تمرين كرده بودند كه بتوانند اثر را به خوبي روي صحنه ببرند. رهبر اركستر هم به تمامي نكات ريز و درشت موسيقي آشنا شده بود. اين موضوع به نظرم مسالهاي بسيار جالب توجه است.
ممكن است بفرماييد كه تمركز اين پيوند بيشتر بر چه بخشي معطوف بود؟ انتخاب سازها، ساختار قطعات، تنظيم اركسترال يا موتيفهاي موسيقايي شرقي و غربي؟
براي اينكه بتوان روي اين پيوند تمركز كرد، در همان ابتدا بايد بررسي ميشد كه واقعا از چه طرقي اين مساله قابل حل است و ميتوان اين پيوند را برقرار كرد. در مرحله اول بايد موسيقي ايراني را در كنار موسيقي غربي قرار بدهيم و از ملوديهاي ايراني استفاده كنيم؛ همچنين از زبان فارسي و سازهاي ايراني در كنار سازهاي غربي بهره ببريم. نبايد فراموش كرد كه اصولا سازهاي موسيقي ايراني تا حد زيادي نسبت به سازهاي غربي ناشناخته هستند. واقعيت اين است آنچه معمولا كشورهاي خارجي از موسيقي ايراني ميشنوند، موسيقي كلاسيك يا همان سنتي ايراني است كه اغلب با چند ساز ايراني اجرا ميشوند، خواننده حضور دارد و شعر فارسي خوانده ميشود و البته شنوندگان كنسرت هم معمولا ايراني هستند ولي در اين قبيل كنسرتها خارجيهاي زيادي هم حضور پيدا ميكنند و موسيقي را ميشنوند و زماني كه از اركستر سمفوني صحبت ميشود اين افراد احساس ميكنند كه ميتوانند موسيقي خودشان را كه با آن آشنا هستند و بزرگ شدند از اركستر بشنوند و زماني كه با موسيقي جديدي كه تلفيقي از دو فرهنگ موسيقي متفاوت است، مواجه ميشوند بيشتر لذت ميبرند. در واقع از تمام ظرفيتها براي نمايش اين پيوند در كنسرت «ديدار شرق و غرب» بهره گرفته شد. در اين پروژه علاوه بر اينكه ملوديهاي ايراني حضور داشتند، در عين حال به گونهاي تنظيم اركسترال شده بودند كه ملوديهاي ايراني با ريزپردههاي خود همراه با سازهاي كلاسيك غربي كه امكان اجراي اين فاصلههاي ويژه موسيقي ايراني را ندارند، به راحتي توانستند اجرا كنند. اينكه چگونه اين تنظيم انجام شده نيازمند بحث هارمونيكي مفصلي است كه بيش از 50 سال روي آن كار كردهام.
و به نظر شما به عنوان آهنگساز، كنسرت «ديدار شرق و غرب» و برنامههايي از اين دست تا چه اندازه به عنوان يك «ديپلماسي فرهنگي» ميتواند در جهان تاثيرگذار باشد؟
واقعيت اين است كه چنانچه بخواهيم يك ديپلماسي فرهنگي درست داشته باشيم، موسيقي يكي از بهترين ابزارهاست. موسيقي به دليل اينكه يك زبان جهاني به شمار ميرود، ميتواند با مردم سراسر دنيا ارتباط برقرار كند. يكي از مهمترين دستاوردهاي فرهنگي چنين برنامهها و اجراهايي همين است كه ما به عبارتي همين ديپلماسي فرهنگي را ايجاد كنيم. موسيقي يك زبان بينالمللي است و در گفتوگوي موسيقايي هيچ مشكل و معضلي وجود ندارد و مردم هم به راحتي ميتوانند آن را درك كنند و موسيقي ايراني با تمام زيباييها و ظرايفي كه دارد واقعا ميتواند حضور پررنگتري داشته باشد و اين ديپلماسي فرهنگي ميتواند از طريق هنر موسيقي انجام شود. واضح است كه اگر چنين كنسرتها و برنامههاي فرهنگي ادامه پيدا كنند ميتوان گفت كه تبادل فرهنگي بزرگي ميان ملل مختلف انجام ميشود و در آينده ميتوانيم شاهد اين باشيم كه بخش بزرگي از شنوندگان موسيقي ايراني، خارجيها باشند و شايد اين پروژه هم يكي از بهترين نمونههاي آن باشد.
چنين تجربههايي چه نكاتي را درباره ظرفيت جهاني موسيقي ايراني آشكار ميكند؟
نكته مهمي است؛ تجربهاي كه در اجراهاي مختلف آثار خودم در نقاط مختلف جهان داشتم اين است كه وقتي نوازندگان خارجي صداي سازهاي ايراني را ميشنوند و فاصلههايي كه اصطلاحا در موسيقي ايراني به آنها ريز پرده يا ربع پرده ميگوييم، به راحتي ميتوانند خود را با آن تطبيق داده و آنها را اجرا كنند؛ اين كار انجام ميشود و مشكلي هم براي نوازنده، اركستر و موسيقي ايجاد نميكند به اين ترتيب وقتي سازهاي ايراني با ملوديهاي ايراني و با اركستر كاملا غربي همراه ميشوند اين تفاهم در اجرا بهطور كامل شكل گرفته و به خوبي نمايان است آن هم بدون اينكه مشكلي براي شنوندگان يا موسيقي ايراني ايجاد كند.
مدتي از اجراي اين اثر ميگذرد؛ ميخواهم به عنوان آهنگساز اين آثار بفرماييد كه واكنش مخاطبان و منتقدان به اين كنسرت را چطور ارزيابي ميفرماييد؟
واكنشي كه من از مخاطبان در روزهاي اجرا و پس از آن ديدم و شنيدم اين گونه بود كه از چنين كارهايي استقبال ميكنند، از اين اجرا هم راضي و خوشحال بودند و البته دليل شادي آنها هم اين بود كه شبي با شكوه برايشان فراهم شده و از اين نوع موسيقي كه تلفيقي از موسيقي شرق و غرب است، لذت بردند. اين موضوع براي خود من به عنوان آهنگساز ميتواند دستاوردي مهم باشد چرا كه به واسطه اين كنسرت به حد زيادي مورد توجه بينندگان و شنوندگان ايراني و تعداد زيادي از كشورهاي مختلف قرار گرفته است. به هر حال به نظرم برگزاري اين كنسرتها ميتواند با كمكها و حمايتهاي بيشتري همراه شود و سازمانهاي فرهنگي، هنري در داخل ايران از آنها حمايت كنند. اگر اين حمايتها به شكل گسترده و نظاممند شكل بگيرند، در آينده شاهد نتايج خوبي خواهيم بود و مطمئن هستم كه عده زيادي از خارجيها، غربيها و شرقيهاي كشورهاي مختلف ميتوانند از موسيقي سرزمين ما لذت ببرند و همانطور كه آثار كلاسيك غرب به سراسر كشورهاي مختلف نفوذ كرده و مردم با اشتياق كامل به آثار آهنگسازان كلاسيك گوش ميدهند، آثار آهنگسازان ايراني هم ميتواند در فرهنگ موسيقايي جهان جاي بگيرد و اين موضوع بسيار مهمي است و به همين دليل توصيه جدي من به تمام مسوولان فرهنگي كشور در اين زمينه اين است كه نگاهي ويژه به اين قبيل كنسرتهاي با كيفيت هنري بالا داشته باشند و براي تداوم و گسترده كردن اين برنامهها فكر اساسي كنند تا شاهد نتايج ملموستري باشيم.