نگاهي به شرايط روحي و رفاهي سينماگران
چرا هنرمندان مهاجرت ميكنند؟
سعيد هنرمند
وقتي به وضعيت حال و اوضاع كلي اهالي سينماي ايران در سالهاي اخير نگريسته ميشود، آشكار است كه مجموعهاي از عوامل ساختاري، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي باعث شده است بسياري از هنرمندان از بازيگران گرفته تا عوامل پشت صحنه با مشكلاتي روبهرو شوند كه به شكل مستقيم بر كيفيت كار و روحيه آنان اثر گذاشته است. آنچه در ظاهر به شكل ركود يا كاهش انگيزه ديده ميشود، در لايههاي زيرين خود ريشه در مسائلي دارد كه هر كدام به تنهايي ميتوانند توان يك صنعت را تضعيف كنند و در كنار هم بحراني همهجانبه بسازند. بخش عمدهاي از نارضايتي هنرمندان از وضعيت معيشتي سرچشمه ميگيرد. دستمزدها در بسياري از پروژهها نهتنها با استانداردهاي جهاني فاصله دارد، بلكه حتي با هزينههاي جاري زندگي در داخل كشور همخواني ندارد.
بسياري از بازيگران درجه دو و سه و حتي كساني كه سالها تجربه دارند، اما در مركز توجه رسانهاي نيستند، با قراردادهايي ناچيز كار ميكنند و در پايان پروژه عملا درآمدي به دست نميآورند كه بتواند زندگي آنان را سامان دهد. عوامل پشت صحنه نيز وضعيتي مشابه دارند. اين دستمزدهاي اندك نهتنها باعث كاهش انگيزه ميشود، بلكه به مرور زمان موجب خروج نيروهاي كارآزموده از حرفه و روي آوردن آنان به مشاغل ديگر ميشود. مشكل ديگر امنيت شغلي است. در سينماي ايران هيچ تضميني براي تداوم فعاليت وجود ندارد. بازيگري كه امروز در يك فيلم نقش اصلي را دارد، ممكن است سالها بعد بدون هيچ پيشنهادي بيكار بماند. عوامل پشت صحنه نيز درگير همين بيثباتي هستند و بسياري از آنان مجبورند در كنار حرفه اصلي خود كارهاي ديگري انجام دهند تا از پس هزينهها برآيند. نبود صنوف قدرتمند و عدم اجراي كامل قوانين حمايتي اين بيثباتي را تشديد كرده و در اين شرايط طبيعي است كه انگيزه و تمركز كافي براي كار خلاقانه از بسياري از متخصصان و هنرمندان سينما گرفته شود.
از سوي ديگر، مشكلات رواني ناشي از فشارهاي اجتماعي و رسانهاي بر بازيگران تاثير فراوان گذاشته است. بازيگران مشهور در ايران زير ذرهبين افكار عمومي هستند و كوچكترين رفتار آنان در شبكههاي اجتماعي به سرعت دست به دست ميشود. اين فشار مداوم، زندگي خصوصي آنان را مختل ميكند و فضاي كاريشان را نيز تحت تاثير قرار ميدهد. در همين حال، عواملي كه پشت صحنه فعاليت ميكنند، با وجود زحمات فراوان، تقريبا هيچ وقت ديده نميشوند و همين ناديده گرفته شدن، احساس بيارزشي و بيانگيزگي را تقويت ميكند. اين تضاد ميان ديده شدن افراطي برخي و ناديده گرفتن مطلق برخي ديگر، تعادل رواني مجموعه سينما را برهم زده است. مساله ديگر سانسور و محدوديتهاي قانوني است كه جريان خلاقيت را مختل ميكند. بسياري از فيلمنامهها يا هرگز پروانه ساخت نميگيرند يا پس از توليد اجازه نمايش نمييابند. اين وضعيت براي بازيگران و عوامل پشت صحنه به معناي از دست رفتن ماهها تلاش و درآمد است. محدوديتهاي متعدد در انتخاب موضوعات، شخصيتها و حتي پوشش و گفتوگوها، فضاي هنري را تنگ كرده است و در چنين شرايطي بسياري از هنرمندان احساس ميكنند كه تواناييها و استعدادهايشان به حاشيه رانده شده است. اين احساس سرخوردگي به مرور به يك نارضايتي عميق تبديل ميشود. نبايد از وضعيت آموزش و ورود نيروهاي تازهكار غافل شد. سالانه صدها نفر از آموزشگاههاي بازيگري يا رشتههاي مرتبط با سينما فارغالتحصيل ميشوند، اما بازار كار توان جذب آنان را ندارد. اين انباشت نيرو باعث شده است رقابت شديد و گاه ناسالمي به وجود آيد كه كيفيت كار را پايين آورده است. بسياري از تازهواردها حاضرند با دستمزدي بسيار ناچيز كار كنند و همين روند موجب ميشود دستمزدها براي همه پايينتر بيايد. در نتيجه، هنرمندان باسابقه نيز احساس بيعدالتي ميكنند و از شرايط ناراضي ميشوند. وضعيت نابسامان سرمايهگذاري و توزيع در سينما هم مزيد بر علت شده است. سرمايهگذاران خصوصي به دليل نبود تضمين بازگشت سرمايه كمتر رغبت به ورود دارند و نهادهاي دولتي نيز به صورت گزينشي و محدود از پروژهها حمايت ميكنند. در چنين فضايي، تنها معدودي از افراد و گروهها امكان فعاليت گسترده پيدا ميكنند و بخش بزرگي از هنرمندان بيرون از چرخه توليد ميمانند. نبود نظام شفاف در اكران و توزيع باعث شده است بسياري از فيلمها فرصت ديده شدن پيدا نكنند و همين مساله براي عوامل سازنده به معناي بيثمر ماندن تلاشهاست. در كنار اينها، كمبود امكانات رفاهي و بيمه بيكاري نيز مشكل بزرگي است. بسياري از عوامل سينما هيچ بيمه درماني يا بازنشستگي ندارند. يك بيماري يا حادثه كاري ميتواند زندگي آنان را به كلي دگرگون كند. چنين شرايطي موجب اضطراب دايمي و احساس ناامني ميشود و اين حس ناامني در نهايت بر كيفيت كار نيز تاثير ميگذارد. نبايد فراموش كرد كه سينما بازتابي از وضعيت كلي جامعه است.
ركود اقتصادي، كاهش قدرت خريد مردم، كمرنگ شدن فرهنگ تماشاي فيلم در سالن همگي بر وضعيت سينماگران اثر مستقيم دارند. وقتي مخاطب كمتر به سينما ميرود، درآمد تهيهكنندگان كاهش مييابد و در نتيجه بودجههاي كمتر براي توليد فيلم در نظر گرفته ميشود. اين چرخه منفي در نهايت فشار را بر دوش بازيگران و عوامل پشت صحنه مياندازد كه با دستمزدهاي ناچيزتر و پروژههاي محدودتر مواجه ميشوند. مشكلات مديريتي و نبود سياستگذاري بلندمدت نيز عامل مهمي است.
تغيير مداوم مديران در سازمانهاي مرتبط با سينما و تصميمگيريهاي سليقهاي موجب شده است هيچگاه برنامهاي پايدار و جامع براي حمايت از هنرمندان وجود نداشته باشد. هر مديري با سياستي تازه ميآيد و اغلب پيش از آنكه برنامهاش به ثمر برسد جاي خود را به ديگري ميدهد. اين بيثباتي مديريتي، آينده سينماگران را مبهم كرده است. عامل ديگر فقدان كرامت شغلي است. در بسياري از موارد، عوامل پشت صحنه با وجود زحمات فراوان به چشم نميآيند و حتي در تيتراژ فيلمها نيز جايگاه درخوري ندارند. همين بيتوجهي موجب شده است آنان احساس كنند صرفا نيروي كار ارزانقيمتي هستند كه ارزش واقعي تلاششان ناديده گرفته ميشود. بازيگران هم در مواقعي با برخوردهاي غيرحرفهاي در پشت صحنه يا هنگام عقد قرارداد روبهرو ميشوند كه اين موضوع بر روحيه آنان اثر منفي ميگذارد.
مهاجرت هنرمندان در سالهاي اخير نشانهاي آشكار از همين شرايط است. بسياري از بازيگران و عوامل كاركشته تصميم گرفتهاند فعاليت خود را در خارج از كشور ادامه دهند يا بهطور كلي حرفه ديگري برگزينند. اين روند نهتنها باعث از دست رفتن تجربههاي ارزشمند ميشود، بلكه نسل جوان را نيز دچار ترديد ميكند. وقتي كساني كه سالها در اين عرصه فعاليت كردهاند ديگر اميدي به ادامه راه ندارند، طبيعي است كه تازهواردها نيز با احساس بيثباتي وارد ميدان شوند. در نهايت، مجموعهاي از فشارهاي معيشتي، بيثباتي شغلي، سانسور و محدوديتهاي خلاقانه، بيتوجهي به كرامت حرفهاي، نبود بيمه و حمايت رفاهي، كمبود سرمايهگذاري، مشكلات مديريتي و فشارهاي رواني اجتماعي، همگي دست به دست هم دادهاند تا حال و اوضاع اهالي سينما از بازيگران گرفته تا عوامل پشت صحنه چندان مطلوب نباشد. اين وضعيت اگر ادامه يابد نهتنها كيفيت آثار سينمايي را كاهش خواهد داد، بلكه كل بدنه فرهنگي كشور را تحت تاثير قرار خواهد داد. بهبود شرايط نيازمند سياستهاي شفاف، حمايتهاي واقعي و ايجاد فضايي است كه در آن هنر و هنرمند بتوانند بدون دغدغه معيشتي و فشارهاي غيرضروري به خلاقيت بپردازند.