«صداي سكوت» در شبكههاي اجتماعي
زهرا نژادبهرام
افكار عمومي جمع ديدگاههاي متشكل يا به هم پيوسته مردم در يك موضوع معين است كه با فعال شدن موضوع در رسانههاي نوين به نوعي تحريك شده و قابليت بروز و ظهور پيدا ميكند؛ اما اين به اين معنا نيست كه عينيت افكار عمومي در جامعه در پيوستگي كامل با محتواي رسانههاي نوين و شبكههاي اجتماعي است، بلكه ظاهرا «صداي سكوت» در تلاش است كه افكار عمومي را نمايندگي كند! لذا اين سوالات ذهن را درگير ميكند كه آيا بازتاب رسانههاي نوين تصوير افكار عمومي است؟ آيا افكار عمومي كاملا تحت تاثير فضاي مجازي است؟ آيا شبكههاي اجتماعي نماينده واقعي صداي افكار عمومي است؟ اين سوالات اين را به ذهن متبادر ميكند كه افكار عمومي واقعي در فضاي جامعه و جدا از فضاي جدلي حاكم بر شبكههاي اجتماعي شكل ميگيرد؛ هر چند كه فضاي رسانههاي نوين نقش تحريكپذيري براي آن دارد، اما عينيت آن متفاوت يا حتي در برخي موارد متضاد از آنچه در شبكههاي اجتماعي و فضاي مجازي شكل ميگيرد، است. لذا از آنجا كه افكار عمومي حاصل فضاي مشترك دو حوزه (واقعي و رسمي) و (مجازي و غيررسمي) است نيازمند واكاوي بيشتر است. از اينرو براي دستيابي به عكسالعمل جامعه، ايجاد نوعي توازن بين فضاي مجازي و رسانههاي اجتماعي به همراه سپهر عمومي عيني جامعه قادر است افكار عمومي واقعي را مشاهدهپذير كند. شبكههاي اجتماعي با تسهيل دسترسي و همصدا كردن گروههاي همفكر ميتوانند صداي گروههاي حاشيهاي را برجسته كنند؛ اما به دليل اتاقهاي پژواك و مارپيچ سكوت، تنها بخش كوچكي از كاربران -اغلب پرصداترينها- در فضاي مجازي و رسانههاي نوين قابل مشاهده هستند . تضادهاي آنلاين اگرچه دامنه بروز و ظهور مطالبات را افزايش ميدهد، اما اغلب در ميان همان شبهجوامعي باقي ميماند كه در قالب گروهها و دستههايي خاص به بازتوليد نگرشها و ديدگاههاي خود ميپردازند.
دشواري انتشار اين نوع گفتوگوها در بستري گستردهتر معمولا با چالشهاي جدي نظير طردشدگي ... يا سكوت همراه ميشود؛ اما آنچه بيشتر قابل توجه است، توانايي اين شبكهها در آشكارسازي نگرشهاي جمعي گروههاي پرصداست. اگرچه نگاه آنها ميتواند آثار جدي بر نگرشهاي عمومي و نظرات مردم در جهان واقعي داشته باشد، اما هنوز نميتوان گفت كه آراي آنها عينيت افكار عمومي جوامع است. اصولا گفتوگوي جمعي نيازمند فضايي است كه تنوع ديدگاهها شنيده و افراد بدون ترس از طردشدگي نظرات خود را بيان كنند. وجود اتاقهاي پژواك در رسانههاي نوين امري جديد نيست، اما قدرت انتشار آن بيشتر است، چراكه اين فضاها در جامعه عيني نيز قابل مشاهده است؛ اما بازتاب صداي آنها شايد به اندازه رسانههاي نوين و به ويژه شبكههاي اجتماعي مجازي نباشد. اين مهم در مارپيچ سكوت نيز قابل مشاهده است، همان حالت روحي افراد كه در شرايط قرارگيري در برابر اين گروهها مجبور به سكوت هستند. تركيب اين دو پديده يعني اقليت سكوت ميكنند و اكثريت كه در اتاقهاي بسته خود تقويت ميشوند، منجر به شكلگيري «نظر غالب» ميشود كه بهطور مصنوعي شكل گرفته و به سختي ميتوان تشخيص داد كدام ديدگاه واقعا نماينده بخش عمدهاي از جامعه است. اين مهم در رسانههاي نوين با توجه به ساختار تكنولوژيك آن جديتر است، در فضاي مجازي شبكههاي اجتماعي ابزارهايي نظير اتاقهاي پژواك و الگوريتمها را در اختيار دارند كه ميتواند بيان افكار عمومي در جهان عيني را با نوعي لكنت همراه كنند؛ چراكه امكان طردشدگي و افتادن در تله مارپيچ سكوت در اين فضاها بيشتر است. اين دو پديده كليدي در تحليل فضاي عمومي ديجيتال ايران نيز وجود دارد كه نيازمند بازشناسي است. فراواني اين دو پديده، سلامت گفتوگوي اجتماعي و قدرت بازنمايي منصفانه ديدگاهها را تحت تاثير قرارا داده است. اين مهم را ميتوان بخشي از بازنمايي شايد نه چندان واقعي از افكار عمومي دانست كه به نظر واقعي ميرسد، اما حقيقت نيست. در ايران، به دلايل مختلف سياسي و فرهنگي، بسياري از شهروندان از بيان نظرات انتقادي، به دلايل مختلف سياسي و فرهنگي، در جمعهاي عمومي عيني خودداري ميكنند، اما در فضاي رسانههاي نوين شايد كمتر با اين ويژگي همراه شوند. اين مهم به همراه عناصر كليد ذكر شده بررسي افكار عمومي در كشور را با چالشهاي زيادي همراه ميكند .از اين رو لازم است در كنار كاركرد دو عنصر اتاقهاي پژواك و مارپيچ سكوت كه تصويري ناروشن از افكار عمومي را ايجاد ميكند به پديده عدم تمايل به بيان نظرات هم توجه شود. از اينرو تصويري كه از سوي رسانههاي نوين يا همان شبكههاي اجتماعي بازتوليد ميشود بهرغم در اختيار داشتن ظرفيتهاي كم نظير براي گفتوگو نيازمند توجه خاص و دقت بيشتري است. آنگونه كه چالشهايي نظير؛
كاهش ظرفيت گفتوگوي ملي و همفهمي متقابل
افزايش بياعتمادي ميان گروههاي مختلف اجتماعي
تقويت نگاه دوقطبي به مسائل سياسي و فرهنگي
خدشهدار كردن مشاركت مدني؛ در اين امر حاصل شود. براي رفع اين چالشها نيازمند نگاهي ديگر هستيم كه شايد بتوان بخشي از آن را در محورهاي زير بيان كرد:
ترويج سواد رسانهاي و شناخت الگوهاي اتاق پژواك و مارپيچ سكوت
حمايت از كاربران پل (Bridge Users) براي ارتباط ميان گروههاي مختلف
اصلاح الگوريتمهاي پلتفرمها به نفع نمايش ديدگاههاي متنو ع
ايجاد سازوكارهاي امن براي بيان آزاد نظرات در فضاي حضوري و مجازي
در نهايت براي بازسازي افكار عمومي واقعي بايد «صداهاي سكوت كرده» را شنيد و به گوش رساند و «اتاقهاي پژواك» را ناكارآمد ساخت.