• 1404 شنبه 5 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6148 -
  • 1404 شنبه 5 مهر

«اعتماد» در گفت‌وگو با سيد محمد علي سيد حنايي بررسي می‌کند

ديپلماسي فعال ايران؛ از تهديد به فرصت در معادلات خاورميانه

حمله هوايي اسراييل به دوحه، پايتخت قطر نقشي تعيين‌كننده در معادلات خاورميانه ايفا كرد. اين حمله، كه با هدف ادعايي حذف رهبران سياسي حماس انجام شد، ضمن تغيير پارادايم‌هاي منطقه، روابط اسراييل با كشورهاي حاشيه خليج فارس را به پايين‌ترين سطح در دهه‌هاي اخير رساند تا جايي كه گروهي از تحليل‌گران اين حمله را «حمله به صلح » خوانده و اسراييل را تهديدي امنيتي براي قطر قلمداد كردند. حالا قطر به عنوان بازيگري كه در ۱۲ حوزه ميانجي‌گري فعال بود، از جمله مذاكرات حماس-اسراييل، اكنون روابطش با تل‌آويو را غيرقابل‌بازيابي مي‌بيند. ناظران ديگر معتقدند كه اين حمله ادراك تهديد در خليج فارس را دگرگون كرده است.به باورشان اگر پيش‌تر اسراييل به عنوان شريكي بالقوه عليه افراط‌گرايي ديده مي‌شد، اكنون به عنوان «متجاوز » تلقي مي‌شود. با اين حال، امارات و بحرين، اعضاي توافق ابراهيم، روابط رسمي خود را حفظ كرده‌اند. اما عربستان سعودي، كه پيش‌تر در آستانه عادي‌سازي روابط قرار داشت، اكنون با فرانسه براي به‌رسميت‌شناختن فلسطين هم صدا شده است.از همين رو مي‌توان گفت مانور تجاوزگرايانه اسراييل، نه تنها عادي‌سازي روابط اعراب با اسراييل را با چالش مواجه كرده و ايده‌هايي مانند تشكيل ناتوي عربي را تقويت كرده است؛ گزاره‌اي كه به واسطه نياز پادشاهي‌ها به كمك‌هاي اقتصادي و امنيتي ايالات متحده اجرايش دور از ذهن است اما نشان از هراس پادشاهي‌ها از تداوم دكترين سلطه با توسل به قدرت اسراييل دارد؛ دكتريني كه در كوتاه‌مدت نيز كنشگري‌هاي منطقه را تحت تاثير قرار داده و تا جايي پيش رفته كه زمينه‌ساز توافق پاكستان به عنوان قدرت هسته‌اي با عربستان شده؛ توافقي كه اسلام‌آباد را ملزم مي‌كند در برابر برخورداري از حمايت‌هاي مالي پادشاهي، رياض را زير چتر امنيتي‌اش قرار دهد. در همين راستا روزنامه «اعتماد» با هدف واكاوي معادلات منطقه كه روز به روز پيچيده‌تر مي‌شود و به بهانه نشست اخير مارك روبيو، وزير خارجه امريكا با پادشاهي‌هاي خليج فارس كه در ظاهر به بهانه نحوه اداره غزه برگزار شد اما در سطح كلان نشان از تكاپوي امريكا براي آرام كردن اعراب دارد با سيد محمد علي سيد حنايي، رييس هيات امناي انديشكده ديپلماسي ملل گفت‌وگو كرده است.مشروح گفت‌وگو در ادامه: 

    به عنوان سوال نخست، گروهي از تحليلگران براين باورند كه معادلات خاورميانه بعد از حمله اسراييل به مقر حماس در دوحه تغيير كرده و كنشگري‌هاي كشورهاي حاشيه خليج‌فارس را به شكلي منفي متاثر شده است، ارزيابي شما در اين زمينه چيست؟

به نظر مي‌رسد تحولات اخير خاورميانه نشان‌دهنده تغييرات اساسي در نظم منطقه‌اي است. در سال‌هاي گذشته، برخي كشورهاي منطقه با اجازه تأسيس پايگاه‌هاي نظامي ايالات متحده در خاك خود و سرمايه‌گذاري‌هاي كلان در امريكا، بريتانيا و ساير كشورهاي اروپايي، تلاش داشتند امنيت خود را تضمين كنند. اين كشورها بر اين باور بودند كه با اين اقدامات، از تهديدات احتمالي در امان خواهند ماند.با اين حال، پس از رويدادهاي هفتم اكتبر، خاورميانه شاهد شكل‌گيري نظمي نوين است. در اين شرايط، اسراييل با حمايت ايالات متحده و ناتو به دنبال برهم زدن نظم موجود منطقه‌اي بوده و تا حدي نيز در اين مسير پيشرفت كرده است. كشورهاي عربي، به‌ويژه كشورهاي حاشيه خليج فارس، كه گمان مي‌كردند با سرمايه‌گذاري‌هاي كلان از گزند تحولات منطقه‌اي مصون خواهند ماند، پس از حمله به دوحه با شوك سياسي و امنيتي مواجه شدند.در واكنش به اين رويداد، برخي مقامات قطري در صفحات شخصي خود ابراز انزجار كرده و حتي انتقادات شديدي عليه ايالات متحده و اسراييل مطرح نمودند كه اين امر پديده‌اي جديد و قابل توجه بود. قطر، به‌رغم چالش‌هاي تاريخي خود با نظم منطقه‌اي، با سرمايه‌گذاري‌هاي هنگفت در بريتانيا و امريكا و همچنين سفر اخير رييس‌جمهور ايالات متحده به اين كشور و اهداي هديه‌اي گران‌بها از سوي امير قطر به دونالد ترامپ، تصور مي‌كرد كه مي‌تواند امنيت خود را در شرايط كنوني منطقه تضمين كند.علاوه بر اين، پس از كشته شدن خبرنگاران شبكه الجزيره در غزه، فشار افكار عمومي در قطر براي اتخاذ موضعي قاطع در برابر اسراييل افزايش يافت. اين مطالبه اجتماعي، همراه با تحولات اخير، دولت قطر و ساير كشورهاي منطقه، از جمله تركيه و مصر، را در موقعيت حساسي قرار داده است. از منظري ديگر بايد گفت بر اساس تحليل‌هاي موجود، قطر معتقد است كه حمله به دوحه با استفاده از حريم هوايي عربستان سعودي انجام شده و سامانه‌هاي پدافندي پايگاه‌هاي امريكايي در منطقه هيچ‌گونه رديابي يا واكنشي در برابر اين حمله نشان نداده‌اند. اين موضوع خشم افكار عمومي و دولت قطر را برانگيخته است. با اين حال، با توجه به وابستگي كشورهاي حاشيه خليج فارس، از جمله قطر، به امنيت استيجاري و متكي به قدرت‌هاي خارجي، توانايي اين كشورها براي اتخاذ مواضع قاطع‌تر محدود است.

   فارغ از اختلاف‌ها و رقابت‌هاي عريان و پنهان ايران و پادشاهي‌هاي خليج‌فارس در حوزه‌هاي مختلف بالاخص ژئوپليتيك و انرژي، آيا استراتژي توسعه‌طلبانه اسراييل مي‌تواند براي دستگاه ديپلماسي كشورمان فرصت‌ساز باشد و نوعي بازدارندگي ايجاد كند؟

حمله به دوحه و قطر نقطه عطفي در افكار عمومي جهان اسلام نسبت به مساله اسراييل ايجاد كرده است. هرچند اين كشورها در حال حاضر قادر به محكوميت صريح يا اقدام متقابل عليه اسراييل و ايالات متحده نيستند، اما بايد توجه داشت كه شرايط كنوني فرصتي براي جمهوري اسلامي ايران ايجاد كرده است. متأسفانه، ايران در سال‌هاي گذشته فرصت‌هاي متعددي را در عرصه بين‌المللي از دست داده و پنجره‌هاي فرصت يكي پس از ديگري بسته شده‌اند. در حال حاضر، ابزارهاي ايران براي مذاكره و تعامل در سطح بين‌المللي محدود است. با اين وجود، در هر تهديدي فرصتي نهفته است و در هر فرصتي تهديدي وجود دارد. اگرچه تهديدهايي نظير فعال شدن مكانيسم ماشه (اسنپ‌بك) و تهديدات نظامي اسراييل و ناتو وجود دارد، اما تحولات اخير فرصتي منطقه‌اي براي ايران فراهم آورده است. تغيير در ديدگاه افكار عمومي و ذهنيت رهبران كشورهاي حاشيه خليج فارس، به‌ويژه قطر، عمان و تا حدي كويت، نسبت به مفهوم امنيت استيجاري مي‌تواند زمينه‌ساز بازنگري در سياست‌هاي بلندمدت اين كشورها باشد. اين تحول، فرصتي براي ايران است تا با نقش‌آفريني مثبت در منطقه، جايگاه خود را تقويت و به بهبود روابط و تعاملات منطقه‌اي كمك نمايد.

   آيا مي‌توان مدعي شد كه طرح پيشنهادي محور تل‌آويو-واشنگتن مبني بر تعريف ناتوي خاورميانه عليه ايران به واسطه هراس اعراب از تبديل شدن هژموني اسراييل به عنوان تهديدي بالقوه خنثي شده است؟

پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و تا پيش از آن، اسراييل به عنوان تهديد اصلي جهان اسلام و منطقه خاورميانه شناخته مي‌شد. اما پس از انقلاب، تلاش‌هاي اسراييل، ايالات متحده و به‌طور كلي محور غرب بر آن بود كه با امنيتي‌سازي پرونده جمهوري اسلامي ايران، آن را به عنوان تهديد منطقه‌اي معرفي كنند و توجه را از اسراييل به ايران معطوف سازند. يكي از ابعاد اين پروژه، پرونده هسته‌اي ايران بود كه علي‌رغم تأكيد مكرر ايران بر صلح‌آميز بودن آن، فتواي مقام معظم رهبري در اين خصوص و بازرسي‌هاي مكرر آژانس بين‌المللي انرژي اتمي، غرب بر امنيتي‌سازي اين پرونده اصرار ورزيد. هدف اين رويكرد، ايجاد فاصله بين كشورهاي منطقه و ايران، معرفي ايران به عنوان تهديد منطقه‌اي و مظلوم‌نمايي اسراييل با استناد به تاريخ هولوكاست و شعار «هرگز تكرار نمي‌شود» بود.اين سياست در دهه‌هاي اخير با موفقيت نسبي همراه بود و پيمان ابراهيم يكي از نتايج آن به شمار مي‌رود. اين پيمان با هدف معرفي ايران به عنوان تهديد منطقه‌اي و ترغيب كشورهاي عربي به پيوستن به بلوك اسراييل در مقابل ايران طراحي شد. تا پيش از رويدادهاي هفتم اكتبر، شاهد پذيرش تدريجي پيمان ابراهيم توسط برخي كشورهاي عربي و تأسيس سفارتخانه‌هاي متقابل بين اين كشورها و اسراييل بوديم. حتي زمزمه‌هايي از احتمال پيوستن عربستان سعودي به اين پيمان مطرح شده بود كه در صورت تحقق، با توجه به جايگاه اين كشور به عنوان الگويي براي ساير كشورهاي عربي، مي‌توانست به تكميل اين پيمان منجر شود.

با اين حال، در هفتم اكتبر، گروه حماس با درك اين تحولات و نگراني از پيشرفت پيمان ابراهيم، تصميم به آغاز عملياتي گرفت كه مي‌توان آن را جنگ بقا ناميد. اين گروه معتقد بود كه در صورت تداوم اين روند، اهداف بلندمدت مبارزه فلسطينيان به خطر خواهد افتاد. هدف حماس از اين اقدام يا متوقف كردن روند پيمان ابراهيم از طريق پيروزي در اين درگيري بود يا دست‌كم به تعويق انداختن آن براي چندين سال. اگرچه اين اقدام به فاجعه انساني در غزه و كشتار گسترده منجر شد، اما واكنش افكار عمومي جهان عرب و برخي از سران كشورهاي اسلامي را به همراه داشت. اين واكنش‌ها شامل عقب‌نشيني از پيمان ابراهيم و در مواردي، تعطيلي سفارتخانه‌هاي مرتبط با اسراييل، به‌ويژه پس از حمله به قطر، بود.با اين وجود، اين تحولات به نظر دايمي نخواهد بود. انتظار مي‌رود پس از پايان درگيري‌ها و عادي‌سازي شرايط، روند پيمان ابراهيم با وجود مخالفت‌هاي افكار عمومي، بار ديگر از سر گرفته شود. 

   ايران در اين بازه زماني با تكيه بر چه اهرم‌هايي مي‌تواند از تهديدهاي حاكم فرصت‌سازي كند؟

شرايط كنوني فرصتي استراتژيك براي جمهوري اسلامي ايران فراهم آورده است. ايران كه خود قرباني نظم جديد منطقه‌اي بوده و خاكش مورد حمله قرار گرفته، اكنون در موقعيتي است كه مي‌تواند از تغيير ديدگاه منطقه‌اي به نفع خود بهره‌برداري كند. تحولات اخير نشان داده‌اند كه اسراييل، و نه ايران، عامل اصلي برهم زدن صلح و امنيت منطقه‌اي است. اين تغيير در افكار عمومي و ذهنيت سياست‌گذاران كشورهاي منطقه، فرصتي براي ايران است تا با اتخاذ ديپلماسي فعال منطقه‌اي، چهره تخريب‌شده خود را بازسازي كند، امنيتي‌سازي عليه خود را خنثي سازد و با تأكيد بر همكاري‌هاي مبتني بر منافع متقابل، از انزواي منطقه‌اي و بين‌المللي خارج شود. اين رويكرد مي‌تواند جايگاه ايران را به عنوان بازيگري تأثيرگذار در منطقه تقويت كند.

   در اين ميان شاهد بوديم كه حمله اسراييل به قطر واكنش تند تركيه و مصر را به همراه داشت ارزيابي شما از معادلات فوق چيست. آيا مي‌توان گفت در صورت تداوم تنش‌ها، منطقه بالاخص شام شاهد نوعي رويارويي بالاخص ميان انكارا و تل‌آويو خواهد بود؟

حمله اسراييل به مقر حماس در چارچوب سياست «اسراييل بزرگ» كه در اظهارات رسمي مقامات اين كشور، رسانه‌ها و محافل علمي مطرح شده، قابل تحليل است. اين سياست كه به دنبال گسترش نفوذ اسراييل در منطقه خاورميانه است، به‌صورت مستقيم و غيرمستقيم كشورهاي متعددي از جمله مصر، سوريه و تركيه را تحت تأثير قرار داده است. تركيه، به‌ويژه با توجه به منافع اخير خود در سوريه و جايگاهش به عنوان يك قدرت منطقه‌اي، در كنار ديگر كشورها، از اين سياست احساس خطر مي‌كند.اين شرايط بار ديگر فرصتي براي جمهوري اسلامي ايران ايجاد كرده است تا با بهره‌گيري از نگراني‌هاي كشورهاي منطقه، زمينه‌ساز همكاري‌هاي مشترك مبتني بر اعتماد، تفاهم و تضمين‌هاي امنيتي متقابل شود. تهديدات خارجي، مانند سياست‌هاي توسعه‌طلبانه اسراييل، مي‌تواند به اتحاد دروني ميان كشورهاي منطقه و جهان اسلام منجر شود. 

   آيا تهران تاكنون توانسته در اين مسير گامي جدي بردارد؟ 

ايران در گذشته فرصت‌هاي متعددي را به دليل عدم نقش‌آفريني فعال از دست داده و اگر ايران نتواند در شرايط كنوني نقش مثبتي ايفا كند، ممكن است اين فرصت نيز به تهديدي تبديل شود و بار ديگر اجماعي منطقه‌اي عليه ايران شكل گيرد يا ايران از فرآيندهاي تصميم‌گيري در مورد مسائل منطقه‌اي، مانند بحران غزه، كنار گذاشته شود.براي مثال، در نشست اخير سازمان ملل متحد كه به بررسي بحران غزه اختصاص داشت، كشورهايي نظير تركيه، مصر، عربستان سعودي، پاكستان و اندونزي حضور فعال داشتند. اما ايران در اين نشست غايب بود و در بحث‌هاي مربوط به پيشنهاد عربستان و فرانسه براي راهكار دو دولتي، كه مورد پذيرش اكثريت كشورها قرار گرفت، مشاركت نداشت. اين عدم حضور، وجهه مناسبي براي ايران ايجاد نمي‌كند و مي‌تواند به از دست رفتن فرصت‌هاي ديپلماتيك منجر شود. در حالي كه ايران نيز در گذشته با راهكار دو دولتي  مخالفت داشته و اخيرا در رأي‌گيري اين طرح حضور نيافت، بنابراين، ايران بايد به جاي عدم فعاليت ديپلماتيك، به ديپلماسي فعال منطقه‌اي روي آورد. مشاركت فعال در مجامع بين‌المللي مي‌تواند به بهبود جايگاه ايران كمك كند. اين رويكرد نه‌تنها به خنثي‌سازي تصوير منفي ايجادشده عليه ايران كمك مي‌كند، بلكه فرصتي براي تقويت همكاري‌هاي منطقه‌اي و خروج از انزواي بين‌المللي فراهم مي‌آورد. حال با توجه به اتحاد نانوشته ميان كشورهاي منطقه، ايران همچنين بايد، با استفاده از شكاف‌هاي موجود در منافع ملي امريكا و اسراييل، از طريق كنشگري و ديپلماسي فعال منطقه‌اي، نقش خود را در خاورميانه تثبيت نمايد. پيشنهاد تشكيل پيمان امنيت جمعي منطقه‌اي مي‌تواند گامي بسيار مثبت در اين راستا باشد. البته اين پيشنهاد با موانع جدي مواجه است، زيرا امريكا و اسراييل با نفوذ خود ممكن است مانع آن شوند. با اين همه ايران مي‌تواند با محوريت قطر، تركيه و مصر، اين توافق امنيتي متقابل را پيش ببرد. همچنين، پاكستان و شايد عربستان سعودي – كه اخيرا توافق امنيتي دوجانبه‌اي امضا كرده‌اند و در سال‌هاي اخير روابط خوبي با ايران داشته‌اند – مي‌توانند در اين پيمان شريك شوند. 

   با توجه به پيچيدگي معادلات منطقه، به باور شما حمله اخير اسراييل چه پيامي براي پادشاهي‌هاي خليج فارس داشت؟

حمله اخير اسراييل به قطر پيامي صريح به پادشاهي‌هاي حاشيه خليج فارس ارسال كرد مبني بر اينكه اسراييل در راستاي ايجاد «اسراييل بزرگ» و نظم نوين منطقه‌اي در خاورميانه عمل مي‌كند و هر كشوري كه در برابر اين نظم مقاومت كند، در امان نخواهد بود. پيش از اين، حملات اسراييل عمدتا به محور مقاومت، شامل لبنان، سوريه، يمن و ايران، محدود بود. اما اين حمله نشان‌دهنده تغيير پارادايم در سياست‌هاي اسراييل است كه پيامي مستقيم به سران كشورهاي حاشيه خليج فارس ارسال مي‌كند: يا با نظم جديد همراهي كنند يا با عواقب مخالفت با آن مواجه شوند. اين پيام، هرچند قاطع، تأثير عميقي بر تصميم‌گيري‌هاي آينده مقامات منطقه خواهد داشت.با اين حال، اين اقدام به ضرر اسراييل تمام شده است، زيرا از منظر افكار عمومي و ذهنيت سياست‌گذاران منطقه، به وجهه اسراييل آسيب رسانده است. بسياري از تحليلگران معتقدند كه اين حمله خطاي استراتژيك بنيامين نتانياهو بوده است. سياست كنوني اسراييل، كه به چرخه‌اي از خشونت و كشتار منجر شده، در صورت توقف مي‌تواند به تضعيف موقعيت اسراييل بينجامد. از اين رو، نتانياهو ناچار به ادامه اين رويكرد و گسترش دامنه درگيري‌هاست. اين وضعيت، تهديدي بالقوه و بالفعل براي كشورهاي خاورميانه، به‌ويژه كشورهاي حاشيه خليج فارس، ايجاد كرده كه نيازمند توجه جدي است.

   در اين ميان نقش ايالات متحده را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

در خصوص نقش ايالات متحده ديدگاه‌هاي متنوعي مطرح شده است. با اين حال، اسراييل يكي از مهم‌ترين و جدي‌ترين پروژه‌هاي ايالات متحده امريكا به شمار مي‌رود. اين پروژه از چنان اهميتي برخوردار است كه زماني كه بريتانيا آن را پايه‌گذاري كرد و سپس هژموني جهاني خود را به ايالات متحده منتقل نمود، ر‌قابت ميراث در اختيار امريكا قرار گرفت. بنابراين، نقش اسراييل در سياست خارجي امريكا بسيار برجسته است. نقش مسيحيان اونجليست در تصميم‌گيري‌هاي سياست خارجي ايالات متحده و نفوذ لابي يهودي در اين كشور بسيار قابل توجه است. براي نمونه، در مذاكرات برجام، اين لابي چندين بار اختلال ايجاد كرد، اما در نهايت يكي از موارد نادري بود كه لابي يهودي شكست خورد و توافق امضا شد. با اين حال، در مذاكرات اخير با امريكا كه به‌صورت غيرمستقيم از طريق عمان انجام شد، ايالات متحده ابتدا غني‌سازي ايران را در حد محدود ۳.۶۷ درصد پذيرفت، اما تحت فشار لابي يهودي، موضع خود را ناگهان تغيير داد و غني‌سازي را به صفر رساند. ايران اين شرط را نپذيرفت و در نتيجه، تنش‌ها تشديد شد.بنابراين، نقش رژيم صهيونيستي و لابي يهودي در سياست خارجي امريكا بسيار مهم است. تصور اينكه اين نقش تنها با حضور دونالد ترامپ جدي شده، يك خطاي محاسباتي است. اين سياست همواره وجود داشته و در دوره‌هاي مختلف ممكن است كم‌رنگ يا پررنگ شود، اما ايالات متحده علاقه‌مند است كه اسراييل را به عنوان هژمون منطقه‌اي قرار دهد. طبيعتا، عادي‌سازي روابط و پيمان ابراهيم يكي از اهداف اصلي امريكا است كه رويدادهاي هفتم اكتبر، به دليل واكنش افكار عمومي جهان اسلام و ذهنيت تصميم‌گيران، آن را به تعويق انداخت. با اين حال، به نظر مي‌رسد پس از پايان درگيري‌ها، اين روند بار ديگر از سر گرفته شود و امريكا از آن حمايت كند.

   با اين حال يكه تازي‌هاي اسراييل در برخي از موارد زمينه‌ساز تنش‌هاي جدي ميان دو بازيگر شده است؟

توجه كنيد، ايالات متحده حامي اسراييل است و اما به نوعي اسراييل است كه ايالات متحده را هدايت مي‌كند و به انجام برخي اقدامات وادار مي‌نمايد، نكته مهم اين است كه اختلافاتي ميان منافع ملي امريكا به عنوان يك كشور مستقل با جمعيت زياد و شرايط متنوع، با منافع اسراييل وجود دارد. براي مثال، به نظر مي‌رسد ترجيح ايالات متحده تجزيه ايران و ايجاد ناامني و آشوب نباشد، در حالي كه اسراييل اين را ترجيح مي‌دهد. ايران بايد از اين شكاف‌ها و اختلافات طبيعي ميان امريكا و اسراييل بهره‌برداري كند و با شناسايي نقاط اختلاف، منافع ملي خود را تأمين نمايد. به‌طور كلي و در سطح كلان، منافع اين دو بازيگر درهم‌تنيده و بسياري از تحليلگران معتقدند كه مشكل ايران با امريكا تا زماني كه مشكل ايران با اسراييل حل نشود، به‌طور كامل حل نخواهد شد. با اين حال، به‌صورت مقطعي مي‌توان با استفاده از اين اختلاف‌نظرها، ايران در راستاي منافع ملي خود عمل كند، همان‌گونه كه در برجام شاهد آن بوديم.

   به عنوان سوال آخر چرا اسراييل قطر را كه طي اين سال‌ها فعالانه نقش ميانجي را ايفا كرد، هدف قرار داد.

در ماه‌هاي اخير و به‌ويژه در اكتبر، به قطر بارها توصيه شدكه هيات حماس را از اين كشور اخراج كند. همچنين، شبكه الجزيره با پوشش گسترده و دقيق وقايع غزه، خشم اسراييل را برانگيخت و چندين تن از خبرنگاران اين شبكه هدف حملات اسراييل قرار گرفتند. اين اقدامات، زمينه‌ساز خشم و نفرت اسراييل عليه قطر شد. حمله به قطر، با وجود نقش اين كشور به عنوان ميانجي و متحد اقتصادي ايالات متحده و بريتانيا، براي قطر و ديگر كشورهاي منطقه، از جمله تركيه، رويدادي غيرمنتظره بود. اين حمله پيامي روشن به همه كشورهاي منطقه ارسال كرد: حتي كشورهايي مانند قطر كه نقش ميانجي ايفا مي‌كنند و روابط اقتصادي نزديكي با غرب دارند، در صورت عدم همراهي با نظم جديد مورد نظر اسراييل و جبهه غربي، در امان نخواهند بود. اين پيام، هشداري جدي به كشورهاي منطقه است.با اين حال، اين اقدام به ضرر اسراييل تمام شده است، زيرا از منظر افكار عمومي و ذهنيت سياست‌گذاران منطقه، به وجهه اسراييل آسيب رسانده است. بسياري از تحليلگران معتقدند كه اين حمله خطاي استراتژيك بنيامين نتانياهو بوده است. سياست كنوني اسراييل، كه به چرخه‌اي از خشونت و كشتار منجر شده، در صورت توقف مي‌تواند به تضعيف موقعيت اسراييل بينجامد. از اين رو، نتانياهو ناچار به ادامه اين رويكرد و گسترش دامنه درگيري‌هاست. اين وضعيت، تهديدي بالقوه و بالفعل براي كشورهاي خاورميانه، به‌ويژه كشورهاي حاشيه خليج فارس، ايجاد كرده كه نيازمند توجه جدي است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون