• 1404 شنبه 5 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6148 -
  • 1404 شنبه 5 مهر

دويدن در سايه ايستادن در آفتاب

مهرداد حجتي

به تازگي تصوير جلد يك مجله توقيف شده از اسفند ۱۳۷۷ در شبكه‌هاي اجتماعي وايرال شده است كه تصوير يك بانوي جوان تاجيك را نشان مي‌دهد كه در حال مهيا كردن هفت‌سين براي مراسم نوروز است. تصويري برگرفته از كتاب‌هاي منتشر شده در خود وزارت ارشاد. اندكي از موهاي اين دختر تاجيك پيداست. محمدرضا باهنر كه در آن دوران نماينده مجلس بود، از جا برخاسته است و جلد مجله را در صحن علني مجلس بر سر دست گرفته است و انتشار اين عكس را مصداق «اشاعه فساد و فحشا» اعلام كرده است! بعد هم مجله توقيف شده است! مجله گردشگري «زمان» كه كادري حرفه‌اي همچون سيروس علينژاد و اسماعيل جمشيدي و مرتضي مميز آن را مي‌گردانده‌اند. از آن تاريخ ۲۷ سال گذشته است. آن اعتراض و آن توقيف يك‌سال پس از دوم خرداد ۷۶ رخ داده است. درست در زمانه‌اي كه مطبوعات حيات تازه خود را آغاز كرده‌اند، «بهار تهران» پس از يك انتخابات توفاني از راه رسيده است و حالا همه ‌چيز شكوفا شده است. اما حالا با گذشت ۲۷ سال، آن اعتراض و آن توقيف بيشتر به يك شوخي ماننده است. آن همه حساسيت آن هم براي عكسي كه پيش‌تر خود ارشاد آن را در كتابي چاپ كرده، عجيب بود! ريشه آن رفتار در عادتي بود كه از يك دهه قبل آمده بود. عادت به تندروي كه در بسياري امور به امري عادي تبديل شده بود. 
دوم خرداد ۷۶، نشان داد كه مي‌توان با اصلاحاتي، اوضاع را به سامان كرد. قدري از خشم مردم را كاست. به نخبگان اعتماد كرد. فضاي باز سياسي را تجربه كرد. با قدري مدارا، با گروه‌هاي مخالف تعامل كرد. آن شعار مهم خاتمي؛ «تبديل معاند به مخالف و مخالف به موافق» را در جهت تحققش تلاش كرد و رواداري را در سطح گسترده اجرا كرد. نمونه‌اش خود رييس‌جمهور - خاتمي - كه تلاش كرد با گفتار و رفتاري تازه، صحنه سياست را از وضعيتي غيرصميمي به وضعيتي صميمي تغيير دهد و با اقشار جوان از در گفت‌وگو وارد شود. اما چرا آن دوران ادامه پيدا نكرد؟ 
اساسا يك جامعه دموكراتيك، جامعه‌اي چندصدايي است. جامعه‌اي كه در آن گروه‌ها و احزاب مختلف امكان بيان عقايدشان را دارند و مردم هم با بررسي آن عقايد مي‌توانند حزب مطلوب خود را براي تاثير در عرصه سياسي برگزينند. در چنين جوامعي مطبوعات و رسانه‌هاي آزاد، گردش اطلاعات را به شكل آزاد در اختيار دارند.افكار عمومي به راحتي در مطبوعات و رسانه‌ها انعكاس پيدا مي‌كند و مسوولان در برابر افكار عمومي ناچار به پاسخگويي مي‌شوند. در چنين جوامعي، براي نجات مسوولان از تيغ تند پرسش مردم و منتقدان، مطبوعات را نمي‌بندند؛ بلكه تلاش مي‌كنند به مسوولان يادآور شوند كه عرصه سياسي، عرصه چالشگري است و بهتر است پيش از ورود به آن «تمرين مدارا» كنند. قدري «رواداري» بياموزند و در برابر حجم عظيم پرسش‌ها، از خود بردباري و خويشتنداري نشان دهند و از در پاسخگويي با مردم و پرسشگران درآيند. اساسا احزاب به همين دليل تاسيس مي‌شوند. در همان حزب، به افرادي كه خود را براي ورود به عرصه‌هاي سخت آماده مي‌كنند، مي‌آموزند تا توان خود را بالا ببرند و به جاي تندخويي، نرمخويي پيشه كنند. دموكراسي قطعا يك شبه به وجود نمي‌آيد. سال‌ها ممارست لازم است تا هاضمه جمعي يك ملت بالا برود و به آن حد از توانمندي برسد كه بتواند «مخالف» خود را بپذيرد و به آن احترام بگذارد كه حذف مخالف اساسا امري ضد دموكراتيك است. اتفاقي كه عمدتا ريشه در كم حوصلگي و ناشكيبايي سياستمردان و دولتمردان دارد و كشور را از مسير دموكراسي دور مي‌كند و آن را از رسيدن به بلوغ بازمي‌دارد. 
جنبش‌هاي آزاديخواهانه در بيش از يك قرن اخير در ايران، نشان داده است كه گروه‌ها و اقشاري - عمدتا تحصيلكرده و تجددخواه - درصدد دستيابي به دموكراسي‌اند . جنبش مشروطه، بيش از يك قرن پيش، كشور را گام‌هايي پيش برد. مطبوعات آزاد فضاي كشور را عوض كرد. براي نخستين‌بار روشنفكراني از حقوق مدني مردم در تريبون‌ها حرف زدند. گروهي از زنان تجددخواه، «انجمن نسوان وطنخواه» تشكيل دادند. آنها نشريه منتشر كردند. در فضاي باز پارك‌ها، تئاتر روي صحنه بردند. شاعر جواني همچون ميرزاده‌عشقي براي آنها مقاله و نمايشنامه نوشت. نوابغي همچون علي‌اكبر دهخدا و جهانگيرخان، روزنامه «صوراسرافيل» منتشر كردند. ملك‌المتكلمين از آزادي گفت و تاريخ دوراني تازه را تجربه كرد. هر چند، با ظهوراستبداد، آن اوضاع عوض شد.جهانگيرخان و ملك‌المتكلمين در برابر چشمان محمدعلي شاه بالاي‌ دار كشيده شدند. در چشم آزاديخواهان مشروطه خاك پاشيدند. اما آن نهالي كه در آن دوران توفاني كاشته شد، چند دهه بعد تناور شد و ميوه داد. از درون آن جنبش، خرده جنبش‌هاي ديگري هم جوانه زد. چه در قيام سي تير و چه پس از كودتاي ۲۸ مرداد۳۲. هيچ‌گاه آتش آن جنبش خاموش نشد. سال ۵۷، سال زبانه كشيدن آن آتش بود.
روشنفكران سركوب شده آن دوران، با احياي تجربه آزادي‌هاي مشروطه، درصدد خلق فضايي تازه برآمدند. انتشار مطبوعات آزاد و تمرين چندصدايي براي بسط آزادي‌هاي سياسي. اما تندروي‌هايي از هر سو، فرصت را از دموكراسي گرفت. از يكسو شعارهاي تند شعاردهندگان در خيابان كه مدام محاكمه سران رژيم پيشين - رژيم شاه - را مي‌خواستند و از سوي ديگر فوران خواسته‌هاي احزاب و گروه‌هاي سياسي كه تقاضاي رفتار انقلابي قاطعانه‌تري با بازمانده‌هاي دولتمردان رژيم گذشته داشتند. شدت انقلابيگري به قدري زياد بود كه هر فرد معتدلي را هم ناگزير انقلابي مي‌كرد. در چنين شرايطي فقط افراد نادري - همچون مهندس مهدي بازرگان - از موج انقلابيگري دوري مي‌كرد. اگر شاه قدري با مخالفان مدارا مي‌كرد و همراه با اصلاحات اقتصادي - پس از ششم بهمن ۴۱ - دست به اصلاحات سياسي مي‌زد، شايد هرگز انقلابي رخ نمي‌داد و وضع با «رفرم» به شكل صحيح‌تري پيش مي‌رفت. اين يك واقعيت تاريخي است كه در دوران پهلوي - هر دو شاه - اجازه هيچ‌گونه اصلاحات سياسي ندادند. همه منفذها را بستند و كشور را كاملا از مسير دموكراسي دور كردند. هنگامي كه انقلاب رخ داد، هيچ كس از آن نسل، تجربه فعاليت سياسي آزادانه نداشت. به همين خاطر هم جز دو، سه نفر، هيچ يك از رهبران، رفتاري جز انقلابيگري نداشت. در فضاي انقلابي، بديهي است كه هيچ‌گاه دموكراسي شكل نمي‌گيرد. دادگاه‌هاي انقلاب، تيرباران سران و وزيران و بروز ناآرامي در چند نقطه كشور - در كردستان، خوزستان، آذربايجان و گنبد - و تند شدن لحن و زبان برخي از چهره‌هاي منتقد انقلاب، رهبران انقلاب را به واكنش واداشت و در نخستين اتفاق روزنامه آيندگان - با تحريم آيت‌الله خميني - از انتشار بازماند و چند ماه بعد، با انقلاب فرهنگي، وضعيت به كلي تغيير كرد. تمامي راه‌ها بسته شد. دانشگاه‌ها تعطيل شد. فضاي فرهنگي هم مسدود شد. چند ماه بعد كه جنگ هم آغاز شد، اوضاع به كلي سخت شد. روند انقلاب - پس از اشغال سفارت و ماجراي گروگانگيري - مدام به سوي تندتر شدن پيش رفت.مخالفان اما كماكان از سوي حكومت تحمل مي‌شدند تا اينكه خرداد ۶۰، با خروج مسلحانه سازمان مجاهدين خلق، حكومت هم دست به اسلحه برد و براي مدت‌ها تهران عرصه رويارويي مسلحانه ميان حكومت و افراد مسلح برانداز شد. موج ترورها تعدادي از چهره‌هاي تاثيرگذار حكومت را هدف گرفت و همان اقدامات موجب ايجاد ايست بازرسي در سطح پايتخت و سپس همه كشور شد. هسته گزينش در همه ادارات فعال شد و سختگيري به شكل فزاينده‌اي بيشتر شد. حكومت درصدد بستن منافذ نفوذ نيروهاي نفوذي بود. از همين رو، بر تعداد لايه‌هاي فيلترش افزوده بود. مراقبت بيش از حد حكومت از خودش، موجب سخت‌تر شدن فضا براي افراد بيرون از حكومت - خصوصا فعالان سياسي - شده بود. تا مادامي كه جنگ ادامه داشت، همه ‌چيز تحت تاثير فضاي جنگ پيش رفته بود و پس از جنگ - خصوصا پس از عمليات مرصاد - اوضاع به شكلي ديگر پيش رفته بود. رهبر كاريزماتيك انقلاب - آيت‌الله خميني - چند ماه پس از پذيرفتن قطعنامه ۵۹۸، از دنيا رفت و دهه دوم انقلاب با رهبر تازه و رييس‌جمهوري تازه آغاز شد. ايران به نظر در مسيري تازه قرار گرفته بود. اما از سختگيري‌هاي مرسوم، هنوز چيزي كاسته نشده بود تا اينكه هشت سال بعد، در خرداد ۷۶، ورق به كلي برگشته بود. بارقه‌هايي از دموكراسي دوباره پيدا شده بود و بهار مطبوعات آغاز شده بود.در چنين وضعيتي است كه افرادي نظير محمدرضا باهنر كه چندان تصور روشني از «مشق دموكراسي» نداشتند، با تصوير روي جلد آن مجله - نشريه زمان - مخالفت مي‌كنند و چاپ آن عكس را «مصداق اشاعه فساد و فحشا» مي‌خوانند! كشور سال‌ها چنين آزادي‌هايي را - نظير آنچه پس از دوم خرداد ۷۶ پيش آمد - تجربه نكرده بود.هيچ‌گاه از سوي هيچ مسوولي تبليغ مدارا نشده بود. لحن تحكم‌آميز بسياري از سران همواره منتقدان را رمانده وحتي بسياري از روشنفكران صلح‌طلب را رنجانده بود. تهديدهايي كه فضا را بيش از پيش تنگ‌تر كرده بود و جايي براي گفت‌وگو باقي نگذاشته بود، حالا اما با روي كار آمدن دولت تازه - دولت سيدمحمدخاتمي - مجال گفت‌وگو ميان منتقدان و دولت فراهم شده بود. روزنامه‌هاي تازه، تريبون‌هاي تازه براي گفت‌وگو ايجاد كرده بود. نويسندگان خانه‌نشين، از سايه بيرون آمدند. دموكراسي در كنار موسيقي، فيلم، تئاتر، تجسمي، به يك‌باره جوانه زد! اتفاقي كم سابقه كه نياز به مراقبت و نگهداري داشت، اما آن وضعيت هم دوام نداشت!
تندروي «دموكراسي» را مي‌ميراند و ريشه‌هاي آن را تا سال‌ها مي‌خشكاند. اتفاقي كه چند دهه قبل از دوم خرداد ۷۶ رخ داد و تا سال‌ها كشور را عقب راند. گويا قرار بود اين‌بار به شكلي ديگر رخ دهد و اين‌بار براي هميشه ريشه‌هاي «دموكراسي» را بخشكاند.
روي كار آمدن محمود احمدي‌نژاد، فرصتي به تندروها داد تا بار ديگر به صحنه بازگردند تا تمامي منفذهاي دموكراسي را ببندند. دستاوردها را تبخير كنند و كشور را به دهه ۶۰ بازگردانند. ايران چندين بار در تاريخ ۱۵۰ ساله اخير اين ماجراها را به اشكال مختلف تجربه كرده بود و حالا به شكلي عجيب، در موقعيتي ديگر نظير آنچه در گذشته رخ داده بود، قرار گرفته بود. تاريخ دوباره تكرار شده بود. تندروها، به دولت راه يافته بودند تا مانع تحقق دموكراسي شوند. همان آزادي‌هاي نسبي هم در دوران احمدي‌نژاد تحمل نشده بود. كشوري كه در دوران اصلاحات در مسير بهبود - از هر نظر - قرار گرفته بود، با تندروي‌هاي بي‌مورد از آن مسير باز مانده بود. به راستي چرا تندروها، هميشه، همه‌ چيز را به سوي تنش مي‌رانند؟ «گفت‌وگوي تمدن‌ها» كه خاتمي آن را در مجمع عمومي سازمان ملل مطرح كرد، چه مشكلي داشت كه با مخالفت تندِ افراطيون داخلي روبه‌رو شد؟! مساله كه البته بر سر بالانشيني تندروها بود و كنار گذاشتن اصلاح‌طلبان از قدرت. به همين خاطر هم افراطيون، در همه عرصه‌ها چنان تندروي كردند كه علاوه بر واكنش كنشگران در داخل، بسياري از سران جهان را هم به واكنش واداشت. تا جايي كه پرونده ايران به شوراي امنيت سازمان ملل رفت و ايران تهديد به حمله نظامي شد. همه اين وقايع نشان مي‌دهند كه هيچ‌گاه و هرگز «نسخه تندروها» در سياست خوب كار نكرده و هر باره كشور را به آستانه جنگ هم كشانده است. آنچه هم در داخل و هم خارج، كشور را از بحران نجات مي‌دهد، تلاش براي گفت‌وگو ميان نيروهاي داخل و گفت‌وگو در سطح بين‌المللي براي حل مشكلات جهاني است. تندروها را بايد از عرصه تصميم‌گيري دور نگه داشت. آنها را بايد تخته‌‌بند كرد و به چارچوب‌هايي مقيد كرد. اگر حكومت در پي برون‌رفت از اين وضعيت است بايد صداي صلح‌طلبي از اين كشور شنيده شود. سخني البته از سر عزت و نه ذلت. حكومت هنوز مي‌تواند به مردم تكيه كند. مردم هم ترجيح مي‌دهند با همين حكومت به نتيجه برسند. حالا سرنوشت هر دو به‌ شدت به هم گره خورده است. مردم نياز به توجه دارند. توجهي كه آنها را دلگرم كند و براي آنها نقشي تعيين‌كننده قائل شود. «دولت -ملت» را مي‌توان شكل داد، اگر گفت‌وگويي سازنده در داخل شكل بگيرد و نسيمي تازه در فضاي سياسي بدمد ...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون