نسل Z آينه تحولات فرهنگي يا قرباني شكاف نسلي؟
بابك كاظمي
نسل Z، كه در ايران عمدتا متولدان اواخر دهه ۱۳۷۰ تا اوايل دهه ۱۳۹۰ را در بر ميگيرد، امروز به يكي از پررنگترين و در عين حال چالشبرانگيزترين گروههاي اجتماعي بدل شده است. نسلي كه در جهان ديجيتال به دنيا آمده، با اينترنت، شبكههاي اجتماعي و روايتهاي غيررسمي رشد كرده و اغلب نگاهي نقادانه يا بياعتماد به نهادهاي رسمي دارد. اين نسل، برخلاف نسلهاي پيشين كه عمدتا در پي سازگاري با نظم موجود بودند، خواهان بازتعريف روابط اجتماعي، هويتي و حتي ارزشي است. آنان از شكاف ميان گفتار و كردار رسمي، از عدم مشاركت واقعي در تصميمسازيها و از بيتوجهي به دغدغههايشان گلهمندند.
در عين حال، نسل Z قرباني ناتواني در برقراري گفتوگويي موثر ميان نسلها نيز هست. فضاي ارتباطي مدرسه، خانواده و رسانه نتوانسته بهدرستي با زبان و جهان زيسته اين نسل ارتباط برقرار كند. گسست ميان نسلي كه خاطرهاي از جنگ، انقلاب يا سازندگي ندارد با والديني كه اين رخدادها را زيستهاند، نوعي بيزماني و بيمكاني فرهنگي براي نسل Z ايجاد كرده است. آنها در فضاي مجازي حضوري پررنگ دارند، اما در ساختارهاي رسمي نامریياند. اين وضعيت، گاه به طغيان، گاه به انزوا و گاه به مهاجرت ميانجامد. در اين ميان، ناديده گرفتن اين نسل ميتواند به هزينههاي سنگين اجتماعي در آينده منجر شود.
خوشبختانه با استقرار دولت چهاردهم به رياست دكتر پزشكيان، نشانههايي از تغيير نگرش در سياستگذاري فرهنگي، آموزشي و اجتماعي نسبت به نسل جديد ديده ميشود. نگاه عدالتمحور و مشاركتگراي دولت و تأكيد بر حكمراني گفتوگويي، ظرفيت آن را دارد كه نسل Z را نه به چشم تهديد، بلكه به عنوان سرمايهاي اجتماعي مورد توجه قرار دهد. اهتمام دولت در بازنگري در نظام آموزش و پرورش، توجه به مهارتآموزي، گسترش زيستبوم فناوري و بازكردن فضا براي حضور جوانان در حوزههاي فرهنگ، رسانه و مديريت محلي، از جمله اقداماتي است كه اگر با استمرار، عمق و مشاركت واقعي همراه شود، ميتواند به ترميم شكاف نسلي كمك كند. همچنين تمركز بر شفافيت، عدالت ديجيتال و تقويت دسترسي آزاد به اطلاعات، خواستههاي ديرينه نسل Z را پاسخ خواهد گفت.
نسل Z نه تهديد است و نه مساله؛ بلكه فرصت اصلاح ساختارهايي است كه سالها با زبان نسل جديد بيگانه بودهاند. براي عبور از بحرانها و ساخت آيندهاي روشن، بايد اين نسل را ديد، شنيد و جدي گرفت. راه نجات، نه در انكار دگرگونيها، بلكه در درك عميق آنها و همراهي با روح زمانهاي است كه فرزندان ما در آن ميزيیند.
دكتراي سياستگذاري عمومي