الاكرام بالاتمام
سيد علي ميرفتاح
حرف رييسجمهور را بايد به فال نيك گرفت. حتي اگر از دست دولت كاري برنيايد و در مناسبات امنيتي دست بالا را نداشته باشد، همين كه خواهان بسته شدن پرونده باشد، خيلي خوب است. يا وفا يا خبر وصل تو يا مرگ رقيب. بالاخره تا ابد كه نميشود استخوان لاي زخم نگه داشت. حقيقت اين است كه ما پرونده مفتوح زياد داريم و ميل و ارادهاي براي تمام كردن قضايا وجود ندارد. باور كنيد اگر سماجت ظريف و رفقايش نبود، همچنان ملاقاتهاي ديپلماتيك ادامه مييافت و همچنان ديپلماتهاي ما براي ديپلماتهاي غربي، «اعلام موضع» ميكردند. آن شوخي گل آقا با موضوع 40 سال بعد يادتان است؟ حقيقتي كه در آن شوخي مستتر بود اين است كه اگر با همين دست فرمان جلو برويم، 40 سال بعد هم همچنان پرونده هستهاي و دلواپسان و مفاسد اقتصادي و حصر و صداي شجريان و اكران فيلمها و... باز است و هيچكدام به فرجام نرسيدهاند. انگار لذتي ميبريم از وضعيت «پا در هوايي» و «استخوان لاي زخم نگه داشتن». حق با رييسجمهور است. مساله حصر كه نميتواند بماند و مزمن شود و لاينحل باقي بماند. البته اهميت زمان را نبايد دست كم بگيريم. بعضي وقتها زمان بهتر از هر پايان دهندهاي موضوعات را پايان ميدهد. اين هم شيوهاي است كه امور را به زمان وابگذاريم. اما يادمان باشد كه زمان هرچقدر پاياندهنده است، به همان مقدار تقويتكننده هم هست. يا بكش يا دانه ده يا از قفس آزاد كن.
يك نگاهي به موضوعات كشور بيندازيد. تمام مسائلي كه امروز بعضي ائمه جمعه و اقشار مذهبي يا وزارت ارشاد دارند در اصل مسائلي است كه در گذشته حل نشده و مثل مردهريگ، هر وزيري براي وزير بعدياش گذاشته است.
اكران فيلمها، انتشار كتابها، برگزاري جشنها و جشنوارهها و حلال بودن و حرام بودن موسيقي، مسائل امسال و پارسال ما نيستند. حتي مسائل 10 سال و 15 سال ما هم نيستند. بلكه بيش از 30 سال است كه شل كن، سفت كن تداوم داشتهاند و قوي شدهاند و معضلات اجتماعي هم همين حال و اوضاع را دارند. هر كشور ديگري بود تا حالا به يك نحوي كه صلاح ميدانست، مساله حجاب و عفاف را حل و فصل كرده بود و بيجهت، سليقهاي و سياسي آن را تا اينجا كش نداده بود. در مثنوي داستاني هست كه بيارتباط با بحث ما نيست.
سر راهي، خاربني بود كه متصدي امر در قطع و هدم آن جديتي نشان نميداد. رهگذريانش ملامتگر شدند/ پس بگفتندش بكن اين را نكند/ هر دمي آن خاربن افزون شدي/ پاي خلق از زخم آن پرخون شدي... متصدي امر فكر ميكرد با خريدن زمان ميتواند مشكل را حل كند. اما به اين سادگي هم نبود. هي امروز و فردا ميكرد و كارش را به تعويق ميانداخت. مدتي فردا و فردا وعده داد/ شد درخت خار او محكم نهاد. عيب ماجرا همين است كه زمان از يك نهال نحيف خار، يك درخت تنومند ميسازد. از يك طرف درخت، ستبر و قوي ميشود از طرف ديگر متصدي امر پير و ضعيف. آن درخت بد جوانتر ميشود/ وين كننده پير و مضطر ميشود/ خاربن در قوت و برخاستن/ خاركن در پيري و در كاستن/ او جوانتر ميشود تو پيرتر/ زود باش و روزگار خود مبر... حالا هم هزينه بستن پروندهها سنگينتر است و هم انرژي بيشتري بايد صرفشان كرد. يا تبر برگير و مردانه بزن/ تو عليوار اين در خيبر بكن.
در دولت قبل همتي براي بستن پروندهها نبود. سهل است، پروندههاي جديدتر هم گشوده شد و لاينحل روي دست دولت بعد ماند. مسائلي مثل مسكن مهر، مثل سوخت، مثل يارانه و از اين قبيل تبديل به معضلات پرهزينهاي شدند كه حل و فصلشان ديگر به همين سادگي نيست و احتياج به انرژي و هزينه فوقالعاده دارد. اگر اين دولت انشاءالله الرحمن قصه هستهاي را به نحو احسن به سرمنزل مقصود برساند، ميشود اميد بست كه موضوعات ديگر را هم پايان دهد. خوب است تا وقت دارد فهرستي از اين استخوانهاي لاي زخم فراهم كند و براي هر كدام زمان و برنامهاي معين كند كه به فرجامشان برساند. در ناصيه اين دولت ميشود ديد كه ميتواند پروندههاي باز را ببندد و بارهاي زمين مانده را بلند كند و خاربنها را از سر راه مردم بردارد.
بيجهت حكما نگفتهاند الاكرام بالاتمام. تمام كردن و كرامت با هم نسبت دارند و كار تمام نشده حتما كريمانه نيست.