ايران و مشاركت براي مديريت تحولات خاورميانه
نصرتالله تاجيك
پيش از تحليل رفتوآمدهاي ديپلماتيك مقامات به كشورمان بايد دقت كنيم فضا و تصوير كلي تحولات در منطقه و دنيا به چه سمت و سويي است و چه سناريوهايي پيش رو داريم. البته اين تصويرسازي لزوما به اين دو سفر ارتباطي ندارد، اما بالاخره فضا بر اهداف و ذهنيت و سخنان هياتها تاثير ميگذارد. آتشبس شكنندهاي در غزه و لبنان آخرين نفسهاي خود را ميكشد و نتانياهو لهله ميزند دوباره حمله را آغاز كند تا گروههاي مقاومت فرصت سازماندهي و تجديد قوا پيدا نكنند! و آنگونه كه ترامپ ميخواهد نظم جديد خاورميانهاي با محوريت اسراييل زودتر نهايي شود! احمد الشرع در سوريه زيرفشار ترامپ است كه به پيمان ابراهيم بپيوندد كه هم براي خودش مشكل درست ميكند هم براي سوريه و هم اعراب! اما اينها براي ترامپ مهم نيست! او به شكل قضايا نگاه ميكند! مذاكرات صلح روسيه و اوكراين پيش نرفته و به جايي نرسيده. حمله احتمالي اسراييل به ايران چند صباحي است كه سر زبانهاست و بايد مساله مهمي باشد كه نتانياهو قصد سفر به امريكا را دارد! و در پرتو اين موضوع حمله احتمالي امريكا به ونزوئلا صرفا مسائل امريكاي لاتين نيست، بلكه بازار بينالمللي انرژي و تاثير آن بر چين نيز متاثر ميشود و مطرح است. در چنين فضايي بايد گفت آنچه بر اذهان اين سه هيات ديپلماتيك ميگذرد چگونگي كاهش تنش در منطقه، منجمد كردن مشكلات و جلوگيري از پيدا شدن زمينه براي نقشآفريني نتانياهو و ورود اسراييل به درگيري است! در رابطه با سفر معاون وزير خارجه سعودي به تهران، سطح و ظرفيت روابط ايران و عربستان در حال حاضر در حدي نيست كه دو طرف بتوانند درباره پروندههاي منطقهاي گفتوگوهاي جدي با برنامه و دستور كار داشته باشند تا موضوعي را به نتيجه برسانند و پرونده را ببندند! سفر آقاي سعود الساطي در پاسخ به سفر اعلام نشده چندي پيش مشاور وزير امور خارجه ايران در امور سوريه است و به نظر ميرسد تمركز اصلي، يا حتي به عقيده من احتمالا تنها محور گفتوگوها ازسوي ميهمان، موضوع سوريه بوده باشد. طبعا در چنين مواردي، چه در ملاقاتهاي رسمي و چه در ديدارهاي غيررسمي، شام، نشستهاي كوتاه و امثال آن، ديپلماتها از هر فرصتي استفاده ميكنند تا موضوعاتي را مطرح كنند؛ موضوعاتي كه ميتواند بسيار متنوع باشند.
اما اين تبادلنظرها بيشتر حالت رايزني و استمزاج و گپ و گفت دارد و امري منفي يا كماهميت نيست. برعكس، به باور من اينكه ما با كشورهاي منطقه و جهان تبادلنظر داشته باشيم و دغدغههايمان را به اشتراك بگذاريم تا نسبت به حساسيتهاي يكديگر به طور مستقيم و نه از طريق انديشكدهها و رسانه، بسيار ارزشمند است. هر طرف ديدگاه خود را بيان ميكند، اما اين به معناي شكلگيري مذاكرهاي نيست كه به يك برنامهكاري يا دستورجلسه مشخص نياز دارد تا به نتيجه منتهي شود. گفتوگوي باز و آزاد است.
به همين دليل، به عقيده من تمركز اين سفر كه در پاسخ به سفر طرف ايراني است، بر موضوع سوريه متمركز بوده است؛ هر چند اينكه كدام جنبه از پرونده سوريه مورد توجه قرار گرفته، مشخص نيست. سوريه اكنون با مسائل متعددي روبهرو است؛ از فشاري كه بر هيات حاكمهاش از جنبه خارجي يا داخلي وجود دارد، يعني وضعيت داخلي گرفته تا اعتراضاتي كه اخيرا از جنوب در سويدا تا شمالشرق و همچنين در طرطوس و لاذقيه شكل گرفته است. مساله ديگر، موضوع اسراييل است. اينكه آيا گفتوگوي ايران و عربستان بيشتر بر تهديدات اسراييل عليه آينده سوريه متمركز بوده يا خير، پرسشي است كه پاسخش هنوز روشن نيست. در هر صورت، سوريه امروز مملو از مسائل داخلي، خارجي، منطقهاي و بينالمللي است و حضور امريكا در آنجا اكنون پررنگتر از گذشته شده است؛ فراتر از نقش سابق اين كشور در شرق سوريه و چاههاي نفتي و همكاري با نيروهاي كرد و پيمانكاران امريكايي، بنابراين نميدانيم كدام جنبه از اين مسائل براي طرف سعودي مهم بوده كه با ايران درباره آن رايزني كند. با اين حال، نكتهاي كه به نظر من لازم است به آن اشاره شود، اين است كه ايران سرمايهگذاري عظيم مادي و معنوي در سوريه انجام داده و طبيعي است كه دنيا و منطقه نميتواند اين سرمايهگذاري و منافع و اهداف ايران در اين منطقه را ناديده بگيرند؛ چه اين نقش، تاثيرات مثبت و سازنده داشته باشد و چه پيامدهاي منفي و تخريبي. لذا چنين مباحثي ناگزير وارد رايزنيهاي دوجانبه و چندجانبه ميشود. از همان ابتدا نيز توصيه من اين بوده كه سوريه نبايد مسالهاي كاملا از دسترفته تلقي شود و بايد صبوري پيشه كرد، زيرا كارت ايران در سوريه عنصر متعادلكننده است. يعني ايران جداي از تاثيرات سازنده يا مخرب دستكم يك «وزنه متعادلكننده» در صحنه منظقه و سوريه است؛ مستقل از سرمايهگذاريها، منافع و اهداف خود. اين وزنه ميتواند بين اسراييل، امريكا و قدرتهاي منطقهاي نقش متوازنكننده داشته باشد و كارت ايران ميتواند در آرامش، ثبات، توسعه و امنيت منطقه تاثيرگذار باشد؛ چه اين كارت به صورت سازنده و مثبت مورد استفاده قرار گيرد و چه اگر ايران احساس كند در حال حذف شدن است، به شكل منفي و تخريبي عمل كند. يا از اين كارت براي زنده نگه داشتن منافع استراتژيكش همچنان بخواهد از آن بهرهبرداري كند! همين مساله براي ايران يك دستوركار يا استراتژي جديد ايجاد ميكند تا به اين سمت حركت كنيم كه چگونه و با چه طراحياي ميتوانيم اهداف، منافع و سرمايهگذاريهاي خود را با روشهاي جديد حفظ كنيم. ايران طبعا از ابتداي انقلاب، از زمان اخذ حمايت از حافظ اسد در جنگ و جذب سوريه به عنوان مخالف رژيم بعث عراق، تا دوران بشار اسد، همواره سرمايهگذاريهايي داشته و اكنون لازم است رويكردي جديد نسبت به اين كشور اتخاذ شود؛ صرفنظر از اينكه چه كساني در دمشق بر سر كار هستند. انتخاب حكومت هر كشور وظيفه مردم آن كشور است. لذا اگر به اين نكته توجه كنيم، به يك صحنه جديد براي بازي و كار ديپلماتيك در منطقه خواهيم رسيد. نكته دوم در اين استراتژي جديد آن است كه ايران نبايد بهتنهايي بار حمايت از سوريه را، چه در برابر اسراييل و چه براي حل مسائل اين كشور، بر دوش بكشد. اين امر با واقعيات امروز جهان، منطقه و اقتصاد ايران و اقتصاد جهاني سازگار نيست.
از همينجاست كه ما در خاورميانه بايد ظرفيتهاي خود را با رويكردهاي مشاركتي دنبال كنيم. با اين توضيحات، اينكه برخي تحليلها سفر اخير را به ساير موضوعات ازجمله يمن يا سفر آقاي بنسلمان به امريكا مرتبط ميدانند، با واقعيت سازگار نيست؛ زيرا همانطور كه گفتم، هنوز چنين ظرفيتي در روابط ايران و عربستان پس از تجديد رابطه و بيانيه پكن وجود ندارد، به ويژه در موضوع ميانجيگري ايران چنين ظرفيتي در عربستان نميداند و سعوديها نيز نسبت به سياستهاي ايران در امور كشورهاي عربي تحفظاتي دارند و اين مساله بارها بهصراحت مطرح شده است. از سوي ديگر ما نيز به دنبال منافع خود هستيم، اما مهم اين است كه طرفين دغدغههاي يكديگر را بشنوند. اتفاقا همين گپوگفتهايي كه امروز آغاز شده چه سفر مشاور وزير خارجه ايران در امور سوريه به عربستان و طرح موضوع سوريه با آنها و چه سفر اخير آقاي الساطي به باور من بسيار مثبت است و ميتواند ما را وارد يك رويكرد مشاركتي در مديريت مسائل منطقه كند؛ رويكردي كه طبعا از سايش و برخورد منافع جلوگيري ميكند و باعث همافزايي، صرفهجويي در هزينهها، نيروها، منابع و حتي زمان خواهد شد و از سوي ديگر سبب ميشود در كنترل جاهطلبيهاي نتانياهو موثرتر عمل شود. اما درباره سفر دوم و مهم در يك روز همزمان با سفر مقام سعودي بايد گفت كه تيم همراه آقاي هاكان فيدان، تيمي خاورميانهاي است؛ به اين معنا كه يكي از اعضاي آن سفير تركيه در سوريه و ديگري سفير سابق اين كشور در عراق هستند. اين تركيب نشان ميدهد كه به باور من، محور اصلي گفتوگوها نيز مسائل منطقهاي بوده است. با اين حال، براي تحليل دقيقتر اين سفر بايد اطلاعات بيشتري از اهداف آن دراختيار رسانهها قرار گيرد تا بتوان به جمعبندي روشنتري رسيد. واقعيت امر اين است كه تركيه علاقهمند است در مسائل منطقه نقشآفريني كند، اما رويكردي ندارد كه بتواند بستر همكاري پايدار با ايران در اين حوزهها باشد. من بارها تاكيد كردهام اقداماتي كه اسراييل در سوريه انجام داده و طي آن حدود ۹۰درصد توان نظامي سوريه از بين رفته، در حقيقت نتيجه شرايطي است كه تركيه با رقابتجويي خود در برابر ايران و با پذيرفتن نوعي پيمانكاري سرنگوني رژيم اسد ازسوي امريكا در منطقه ايجاد كرده است! همين رويكرد، وضعيتي را رقم زده كه امروز شاهد آن هستيم؛ وضعيتي كه حتي اسراييليها نيز نسبت به حضور تركيه در سوريه حساسيت دارند و تجهيزات نظامي منتقل شده ازسوي تركيه به يكي از فرودگاههاي سوريه هدف حمله قرار گرفت. در واقع، اسراييل تفاوت چنداني ميان حضور ايران و تركيه در سوريه قائل نيست و از گسترش نفوذ هيچكدام استقبال نميكند. با اين تفاوت كه تركيه اهرمي براي پاسخگويي به اسراييل ندارد، اما ايران بياهرم نيست! بنابراين لازم است جزييات دقيقتري ازسوي وزارت امور خارجه دراختيار افكار عمومي و رسانهها قرار گيرد تا مشخص شود رويكرد واقعي تركيه در اين سفر چه بوده است. همانطور كه پيشتر اشاره كردم، باتوجه به تخصص هيات همراه آقاي هاكان فيدان در امور خاورميانه، ممكن است درباره ساير موضوعات مرتبط با روابط ايران و تركيه نيز گفتوگوهايي انجام شده باشد؛ البته تركيه با برخوردي كه اسراييل به سوريه و تركيه كرده است، ديگر آن بلندپروازي يك سال گذشته كه فكر ميكرد بازيگر عمده و مهم سوريه شده است را ندارد و به انتظارات، مطامع و اهدافش لطمه جدي وارد شده! شايد اين لطمه روحي تركيه را مجاب كرده باشد كه واقع بين باشد و راه همكاري با ايران را در پيش بگيرد كه بعيد ميدانم! در هر صورت به اعتقاد من، نه اين سفر و نه سفر آقاي الساطي، ماهيت «پيام آوردن» يا «پيام بردن» نداشته است، تنها ميتوان حدس زد كه باتوجه به اخباري كه در رسانههاي غربي حول تشديد سازماندهي گروههاي مقاومت و نقش ايران در آن منتشر شده، ممكن است جنبه آرام كردن ايران براي جلوگيري از تشديد تنشها و شعلهور شدن درگيريها دغدغه دو هيات براي مطرح كردن با طرف ايراني مدنظر بوده باشد و اين درحالي است كه پروژه خلع سلاح حماس و حزبالله نه تنها جلو نرفته بلكه با اين همه جنايت در غزه اسراييل نه تنها نتوانست حماس را نابود كند، بلكه دغدغه الانش سازماندهي حماس و حزبالله است! من بعيد ميدانم اين همزماني معنا يا پيامي خاص داشته باشد. تصور من اين است كه همزماني اين سفرها بيش از آنكه معناي سياسي پيچيدهاي داشته باشند، چنين ملاقاتها و سفرهاي ديپلماتيكي معمولا بيش از هر چيز به برنامه كاري طرفين وابسته است؛ اينكه چه زماني تقويم كاريشان اجازه ميدهد و بتوانند يك ديدار را تنظيم كنند. در شرايط فعلي، ما اشتراك قابلتوجهي ميان ايران، عربستان و تركيه مشاهده نميكنيم، الا دغدغه كاستن از تنشها و اجازه ندادن به اسراييل براي ايجاد درگيري. البته عربستان و تركيه در برخي حوزهها ممكن است به يكديگر نگاه رقابتي داشته باشند، اما اين نيز بيشتر به دليل نگرانيهاي امنيتي اين دو كشور است كه گاه آنها را به سمت ايران سوق ميدهد تا از «كارت ايران» در معادلات منطقهاي بهره بگيرند و اينجاست كه ايران بايد هوشمندانه و با برآورد واقعي و درست و نه آرمانگرايانه و فرصتسوز، برخورد و بازي كند! ما فرصت سعي و خطاي زياد نداريم! در اين ميان، همان نكتهاي كه از ابتدا نيز اشاره كردم همچنان به قوت خود باقي است: تركيه در مسائل خاورميانه نقش تعيينكنندهاي ندارد، اما عربستان ابزار و اهرمهايي دارد كه ميتواند مبناي رايزني قرار گيرد، به ويژه در موضوع لبنان، حتي اگر عربستان صرفا براي موضوع لبنان معاون وزير خارجه خود را به تهران نفرستاده باشد، اما احتمالا اين مساله هم در كنار موضوع سوريه مطرح شده باشد. به هر صورت، به نظر ميرسد تمركز اصلي گفتوگوها بر سوريه بوده و سپس موضوعاتي نظير لبنان يا غزه نيز در حاشيه آن مطرح شدهاند؛ به خصوص در ارتباط با حملات اخير اسراييل، به غزه و لبنان ازجمله حمله هفته گذشته به ضاحيه و شهادت آقاي هيثم طباطبايي. واكنشي كه شيخ نعيم قاسم، معاون دبيركل حزبالله نشان داد ميتواند نشانهاي از احتمال ورود منطقه به مرحلهاي جديد از تنش باشد، بنابراين محتمل است كه تحولات صحنه لبنان نيز محور گفتوگو بوده باشد تا دوطرف بتوانند تصوير طرف مقابل از اوضاع در حال تغيير منطقه را دريافت و تجزيه و تحليل كنند.
ديپلمات بازنشسته و سفير پيشين ايران در اردن