• 1404 چهارشنبه 12 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6205 -
  • 1404 چهارشنبه 12 آذر

راوی قصه‌های تاریخی

رضا كياني

روزگاري، علي حاتمي به تاريخ نگريست و در آن، نه غبار كهنگي كه عطر تاز‌گي يافت. او قصه‌گوي لحظه‌هايي بود كه «مي‌شدند» نه آنچه صرفا «بوده‌اند». در كارگاه ذهن او، تاريخ از نو با نخ خيال بافته مي‌شد تا جامه‌اي بر تنِ امروز شود؛ جامه‌اي كه بوي عود تازه مي‌داد. او جوهره‌ تاريخ را در روايت نعل ‌به ‌نعل وقايع نمي‌جست، بلكه در جست‌وجوي «احساس تاريخ» بود؛ آن دم‌هاي به ظاهر خاموشي كه اگر گوش‌هاي شنوا باشند، هنوز آواز مي‌خوانند. از همين رو، آثارش با گذر زمان كهنه نمي‌شوند، چرا كه بر بستري از «احساس» و «هويت» بنا شده‌اند، نه صرفا بر شالوده‌ روز و ماه و سال. او به تاريخ جان بخشيد؛ آن را از محفلِ مورخان به كوچه و بازار آورد و آن را با طنز، عشق، رندي و شكوه آدم‌هايش به مردم شناساند. در عرصه‌ هنر نشان داد كه مي‌توان اثري ايراني آفريد، بدون تقليد فرموليك و جهاني سخن گفت، بي‌آنكه هويت را فراموش كرد. اين نگاه خلاق به هويت، آن را جرياني سيال و زنده مي‌دانست، نه شيئي منجمد در موزه‌ها.
ديالوگ‌هايش موزون و آهنگين بودند، صحنه‌هايش چون مينياتورهايي زنده و شخصيت‌هايش از جنس خيال و واقعيت درهم‌تنيده. اين شاعرانگي، تاريخ خشك را به افسانه‌اي قابل لمس بدل مي‌كرد. حاتمي تاريخدان نبود؛ شاعر تاريخ بود.  براي درك بهتر وسعت نگاه علي حاتمي به تاريخ و هويت، مي‌توان نگاهي تطبيقي به جهان هنري او و هنرمند هم دوره خويش «بهرام بيضايي» انداخت؛ دو كاوشگر بزرگ كه از دو منظر به ظاهر متفاوت، به يك دغدغه‌‌ مشترك مي‌پردازند. حاتمي با نگاهي شاعرانه، تاريخ را به ضيافتي خيال‌انگيز بدل مي‌كند، جايي كه هر ديالوگ عطري از اصالت دارد و هر قاب، نقش قالي نفيسي است كه بايد با حسرت نگريست. بيضايي اما، همانند يك فيلسوف جسور، پرده از رازهاي تلخ اين تاريخ برمي‌كشد؛ او با زباني استعاري، ما را به ميز محاكمه‌ هويت ملي مي‌كشاند و از ما مي‌خواهد تا در برابر فراموشي قدعلم كنيم. هر دو عاشق ايرانند، اما حاتمي دلباخته‌ زيبايي آرماني‌اش است و بيضايي در جست‌وجوي ريشه‌ پرسشگر آن. حاتمي روياي ايران را در آينه‌ عشق و واژه مي‌بيند و بيضايي حقيقتش را در سايه‌ پرسش و بيداري مي‌جويد. يكي با رنگِ نوستالژي جان مي‌بخشد، ديگري با نوري از انديشه مي‌كاود. اما هر دو، نگهبانان خاطره و زبان اين سرزمين‌اند؛ شاعر و پژوهنده‌ يك درد مشترك؛ «ايران» و در دو رويكرد متفاوت، به يك عشق واحد مي‌رسند؛ حفظ نجابت روح ايراني در هياهوي جهان.
جايگاه هنر و هنرمند در جهان علي حاتمي نقشي محوري و تحول‌آفرين داشت. در«كمال‌الملك» با ظرافتي شاعرانه، مسير اين هنرمند بزرگ را از دوران ناصري تا به ‌قدرت رسيدن رضاشاه ترسيم كرد. او كمال‌الملك را نه در يك مقطع كه همچون پلي زنده ميان دو عصر مي‌بيند؛ هنرمندي محصور در قفس طلايي سنت قاجار، سپس در تلاطم مشروطه و در نهايت، در مواجهه با مدرنيزاسيون آمرانه‌ عصر پهلوي. اين گستره به حاتمي فرصت مي‌دهد تا گذار يك ملت را از خلال نگاه حساس يك هنرمند و رابطه‌ هميشه‌ پيچيده‌ زيبايي با قدرت، روايت كند.
 در «هزاردستان» شخصيت رضا تفنگچي، با گذر از روزگار سخت مبارزه و ترور وابستگان به حاكميت و مسببان جور و بي‌عدالتي... در سكوت پس از توفان، تپانچه را بر زمين مي‌نهد، به دور از هياهوهاي سياسي در حريمِ بي‌صداي خطاطي پناه مي‌گيرد و در قامت «رضا خوشنويس» فصل تازه‌اي از حكايت را آغاز مي‌كند. حاتمي در اين پرداخت به يادماندني، وفاداري عميق خود به هنر را فرياد زد.  در «دلشدگان» موسيقي و استادان آواز، خون جاري در رگ‌هاي تاريخ مي‌شوند. حاتمي در اين تجربه نشان مي‌دهد كه هنرمندان در بزنگاه‌هاي تحول، حاملان اصلي هويت و نگهبانان روح جمعي يك ملت هستند. آنان سنت را زنده نگاه مي‌دارند و در تقابل ميان اصالت و تجدد، نقش قربانيان و قهرمانان اين گذار دردناك را بازي مي‌كنند. هنر در نگاه او، پناهگاهي امن در تلاطم‌هاي سياسي و اجتماعي است و هنرمند واقعي، سازنده معناي زمانه خويش. حاتمي با ساخت «مادر» نشان داد نگاه او به زن نيز فراتر از تصاوير كليشه‌اي است و زن را عنصري روايتگر و فعال مي‌دانست. در اين اثر زن ابژه نگاه يا حاشيه داستان نيست؛ بلكه خود منبع روايت و كنش است.  به ديگر سخن مي‌توان ادعا كرد «مادر» در جايگاه راوي اصلي داستان، كانون خرد خانواده و محور ثبات در ميان توفان زندگي قرار دارد، هر چند شايد در قالب يك مرجعيت سنتي و عاطفي تعريف شود، نه يك كنشگر اجتماعي يا سياسي، اما در دل آن ناگفته‌ها بسيار است و ذهن كنشگر مخاطب را به گونه‌اي عالمانه با خود همراه مي‌كند. حاتمي سير دگرگوني ايران را نه با نثر خشك تحليلي كه در بافت زندگي روزمره، در لهجه‌ها، پوشش‌ها و آرزوهاي مردم رصد و با زباني هنرمندانه به تصوير مي‌كشيد. با اين همه، كارنامه او عاري از نقد نيست و چه نيكو است كه در كنارِ تمجيد از نبوغش، به تحليلِ و نقد آثارش نيز همت گماريم. پرواضح است كه ستايش خالصانه و نگاه منتقدانه دو روي يك سكه‌ هستند و با هم مي‌توانند تصويري ژرف‌تر از جايگاه يك هنرمند ترسيم كنند.  نقد منصفانه و سازنده به آثار حاتمي نه از ارزش كارهايش مي‌كاهد كه بر غناي بحث مي‌افزايد. پذيرش نقد، خود نشانه‌ بلوغ و ماندگاري يك اثر و يك انديشه است. بنابراين، در كنار پاسداشت ميراث درخشان و هويت‌بخشِ او، گشودگي بر نگاهي تحليلي و پرسشگر نيز ضرورتي انكارناپذير است تا سينماي ما بتواند از اين ميراث نه‌تنها الهام بگيرد كه با گذر از آن، افق‌هاي تازه‌اي نيز بگشايد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون