• 1404 پنج‌شنبه 13 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6206 -
  • 1404 پنج‌شنبه 13 آذر

رژيم صهيونيستي گرفتار در بن‌بست ساختاري

چرا نجات رژيم صهيونيستي جرم مضاعف است؟

عبدالناصر سعيد

بحران رژيم صهيونيستي امروز ديگر مشكل جنگي گذرا در غزه يا مشكل يك دولت راست‌گراي افراطي نيست كه با انتخابات يا تغيير ائتلاف حل شود، بلكه بحراني ساختاري است كه ريشه‌هاي پروژه صهيونيستي را نشانه گرفته است؛ از مهاجرت معكوس نيروهاي متخصص و فرار مغزها گرفته تا فروپاشي تدريجي انسجام اجتماعي، از تشديد بحران اقتصادي و مالي تا اضمحلال عميق تصوير اخلاق‌مداري اين رژيم در نگاه جهانيان. در اين ميان غرب استعمارگر مي‌كوشد با همه ابزارهاي نظامي، مالي و سياسي خود، اين رژيم را نجات دهد در حالي كه واقعيت آن است كه رژيم بدون دست كشيدن از جوهر استعماري و عقيده راست‌گراي افراطي خود قادر به خروج از اين بحران نيست. همين منطق اين رژيم را همواره به فرار به جلو، گسترش خونريزي و تجاوز و پايمال كردن حق مردم فلسطين سوق مي‌دهد و به جاي حل بحران، آن را عميق‌تر مي‌كند.

نشانه‌هاي بحران ساختاري

اين بحران ساختاري خود را در چند سطح نشان داده است: 

نخست: فرار مغزها و نيروهاي خلاق

تصوير رژيم صهيونيستي به عنوان «جزيره امنيت و پيشرفت علمي و فناوري» كه سال‌ها براي جذب مهاجر و نيروهاي متخصص از آن استفاده مي‌شد، به سرعت در حال فرو ريختن است. جنگ‌هاي پياپي، آماده‌باش دايمي، احساس ناامني و رشد جريان‌هاي ديني - فاشيستي كه مي‌خواهند الگويي بسته و تئوكراتيك بر جامعه تحميل كنند، باعث شده كه تعداد زيادي از پزشكان، مهندسان، كارآفرينان و پژوهشگران اسراييلي به مهاجرت به اروپا، امريكا و استراليا فكر كنند. اين مهاجرت فقط يك عدد در آمار نيست؛ بلكه خونريزي در قلب همان منابع استراتژيك انساني است كه پروژه صهيونيستي بر پايه آن استوار است. رژيمي كه روزي خود را مقصد نخبگان مي‌دانست، امروز براي نگهداشتن آنها در داخل، پاسخ قانع‌كننده‌اي درباره آينده خود ندارد.

دوم: از هم گسيختگي اجتماعي و شكاف‌هاي رو به گسترش

جامعه اسراييلي هر روز بيشتر از گذشته از درون متلاشي مي‌شود. از يك سو اردوگاه ديني - قوم‌گراي افراطي كه مي‌خواهد «دولت يهودي» را بر پايه احكام مذهبي و شووينيسم قومي تعريف كند و از سوي ديگر طيف سكولار- ليبرالي كه احساس مي‌كند دولت و نهادها در حال ذوب شدن در پروژه‌اي تنگ‌نظرانه و خطرناك هستند.

در دل اين شكاف، تضادهاي قديمي بين يهوديان شرقي و غربي، ميان مركز ثروتمند و حاشيه‌هاي محروم، ميان قديمي‌ها و مهاجران جديد و ميان شهرك‌نشينان و بقيه جامعه، دوباره سر برمي‌آورد. اين تناقضات با گفتمان نفرت، تحريك دايمي و ريختن خون فلسطيني‌ها موقتا تسكين داده مي‌شود، اما بي‌آنكه درمان شود. نتيجه آن است كه اين جامعه هر چه بيشتر شبيه جامعه‌اي مسلح، مضطرب و محاصره‌ شده است كه افق سياسي روشني پيش رو ندارد و فقط با منطق سركوب، الحاق و توسعه‌طلبي نفس مي‌كشد؛ نسخه‌اي مطمئن براي انفجارهاي آتي، نه براي ثبات پايدار.

سوم: بحران اقتصادي و مالي‌ زاده اشغال دايم

انتخاب راهبردي رژيم صهيونيستي براي ادامه اشغال، شهرك‌سازي و جنگ‌هاي متناوب، هزينه‌هاي سنگيني بر اقتصاد و زندگي مردم آن تحميل كرده است. مقدار زيادي از بودجه دولتي براي ارتش، دستگاه‌هاي امنيتي و شهرك‌هاي غيرقانوني هزينه مي‌شوند، لذا بخش‌هاي سلامت، آموزش، زيرساخت و بازار كار كمترين بودجه نصيبشان مي‌شود. كسري بودجه رو به افزايش و افزايش بدهي، كاهش رشد اقتصادي، فرار سرمايه‌ها و تزلزل در بخش‌هاي تك، همه نشان مي‌دهد كه آنچه پيش از اين به عنوان «كارت برنده» رژيم صهيونيستي معرفي مي‌شد، امروز به باري بر دوش ساختار اين رژيم تبديل شده، چراكه امنيتي كه بر پايه اشغال و جنگ دايمي بنا شود، دير يا زود اقتصاد و جامعه را نيز گرفتار مي‌كند.

چهارم: مخدوش شدن وجهه اخلاق‌مدارانه رژيم صهيونيستي در جهان

شايد بي‌سابقه‌ترين بعد بحران امروز، مخدوش شدن شديد وجهه رژيم صهيونيستي نزد افكار عمومي جهاني باشد. تصاوير نسل‌كشي در غزه، محاصره و گرسنگي دادن عمدي به مردم آن، جلوگيري از رسيدن غذا و دارو به غزه، بمباران برنامه‌ريزي شده بيمارستان‌ها، مدارس و اردوگاه‌ها، انهدام زيرساخت‌هاي حياتي، در كنار نظام آپارتايد در كرانه باختري و سرزمين‌هاي ۱۹۴۸ و شكنجه اسراي فلسطيني در زندان‌ها، دفاع از به اصطلاح اخلاق‌‌مداري رژيم صهيونيستي را براي بسياري از دانشگاه‌ها، اتحاديه‌ها، جنبش‌هاي مدافع حقوق بشر و حتي بخشي از نخبگان سياسي در غرب ناممكن كرده است. اكنون ديگر سخن گفتن از اصطلاحاتي مانند «اسراييل تنها دموكراسي خاورميانه» يا «ارتش صهيونيستي اخلاق‌مدارترين ارتش جهان» موجب تمسخر ديگران است. اين خدشه فقط در سطح وجهه رژيم نيست؛ بلكه به شكل تحريم، فشارهاي مدني و ترديد در سرمايه‌گذاري و همكاري استراتژيك با اين رژيم نيز خود را نشان داده است.

چرا رژيم صهيونيستي نمي‌تواند  از اين بحران خارج شود؟

از نظر تئوري، هر حكومتي مي‌تواند سياست‌هاي خود را بازبيني كند و مسير تازه‌اي برگزيند. اما مشكل پروژه صهيونيستي در خود تعريف آن نهفته، چراكه اين پروژه بر اساس ۳ پايه اصلي بنا شده است: 

نخست، غصب سرزمين فلسطين و تعريف آن به عنوان «سرزمين انحصاري ملت يهود».

دوم، برتري‌طلبي قومي و نژادي كه حاضر نيست مردم فلسطين را به عنوان شريك برابر در حقوق بپذيرد.

سوم، اتكاي دايمي به زور نظامي براي تحميل واقعيت‌ها و تغيير نقشه‌ها.

لذا براي برون‌رفت از اين بحران ‌بايد اين اقدامات انجام شود: 

پايان اشغال، به رسميت شناختن كامل حقوق ملي فلسطينيان، برچيدن نظام آپارتايد و دست كشيدن از منطق دولت استعماري مسلح.  ولي چنين تغييري عملا به معناي نابودي پروژه صهيونيسم است. لذا رژيم با عقيده راست‌گراي افراطي و سابقه تاريخي خود، همواره راه فرار به جلو را انتخاب مي‌كند كه به معناي شهرك‌سازي بيشتر، كشتار و تخريب بيشتر، قوانين تبعيض‌آميز بيشتر و سركوب شديدتر هر صداي مخالف در داخل و خارج است و هر گام به ظاهر «امنيت‌آور»، در واقع يك لايه ديگر بر بحران ساختاري رژيم مي‌افزايد.

نقش غرب استعمارگر و تلاش آن براي نجات رژيم صهيونيستي با ابزارهاي استراتژيك

غرب استعمارگر به خوبي مي‌داند كه رژيم صهيونيستي فقط يك متحد عادي نيست، بلكه پايگاهي پيشرو براي تحقق منافعش در منطقه، اهرم فشار بر كشورهاي آن و ابزار شكل‌دهي به نظم ژئوپليتيك مطلوب خود است. به همين دليل، ارسال سلاح، پول و حمايت سياسي از اين رژيم از سوي غرب براي اين رژيم به شكلي بي‌وقفه ادامه دارد؛ از وتو در شوراي امنيت تا حفظ مصونيت عملي آن در برابر پيگردهاي بين‌المللي. اما غرب هر قدر تلاش كند، نه مي‌تواند تناقض‌هاي دروني پروژه صهيونيستي را حل و نه مي‌تواند مشروعيت اخلاقي از دست ‌رفته آن را بازسازي كند. لذا تنها كاري كه از دستش برمي‌آيد، طولاني كردن عمر بحراني است كه هزينه آن را پيش از همه، مردم فلسطين و ملت‌هاي منطقه مي‌پردازند.

چرا مشاركت عرب‌ها و مسلمانان  در نجات رژيم صهيونيستي جرم مضاعف است؟

در درون اين بحران ساختاري، روند عادي‌سازي روابط برخي حكومت‌هاي عربي و اسلامي با رژيم صهيونيستي، خطرناك‌ترين مسير ممكن است. اين حكومت‌ها با گشودن درهاي سياسي، امنيتي و اقتصادي به روي رژيم صهيونيستي و عرضه اين روند به افكار عمومي به عنوان «صلح» يا «مصلحت ملي»، عملا به نيروي كمكي پروژه‌اي تبديل مي‌شوند كه هنوز در غزه، كرانه باختري و سرزمين‌هاي اشغالي فلسطين به كشتار، محاصره، شهرك‌سازي و شكنجه مشغول است.

چنين مشاركتي از چند جهت جرم مضاعف به شمار مي‌آيد: 

نخست، به اين دليل كه رژيمي را نجات مي‌دهد كه موجوديت خود را بر اساس حذف مردم فلسطين بنا كرده، لذا به اين رژيم فرصت جديدي براي ادامه پاكسازي و حذف اين مردم اعطا مي‌كند .

دوم، به مردم فلسطين ضربه‌اي دوگانه وارد مي‌كند؛ يك‌بار زير بمباران و محاصره و اشغال و بار ديگر وقتي اين مردم مي‌بينند كه محيط عربي و اسلامي‌ اطرافشان دست در دست اشغالگر سرزمين فلسطين گذاشته است.

سوم، آينده منطقه را به پروژه‌اي گره مي‌زند كه خود گرفتار در بحران است و از طريق وابستگي امنيتي و اقتصادي، اين بحران را به درون جهان عرب منتقل مي‌كند.

چهارم، به اين دليل كه با مسووليت‌هاي انساني، اخلاقي، قومي و اسلامي در تعارض كامل است؛ به‌ويژه كه عرب‌ها و مسلمانان بيش از هر ملت ديگري ماهيت تاريخي و واقعي اين رژيم را مي‌شناسند.

وظيفه تاريخي: بهره‌برداري از بحران  براي نابودي رژيم صهيونيستي، نه نجات آن

بحران ساختاري رژيم صهيونيستي فرصتي براي تماشا و شماتت نيست، بلكه لحظه‌اي تاريخي است كه بايد از آن در جهت عكس آنچه غرب و رژيم‌هاي عادي‌ساز مي‌خواهند، استفاده كرد. اين لحظه به جاي آنكه به عنوان «فرصت نجات» پروژه صهيونيستي استفاده شود، بايد به ابزاري براي افزايش فشار سياسي، حقوقي و اخلاقي بر نظام اشغالگر و آپارتايد اسراييلي تبديل شود. اين به معناي تعميق تلاش‌ها براي سلب مشروعيت بين‌المللي از رژيم صهيونيستي، جرم‌انگاري اقدامات اين رژيم به عنوان جنايت عليه بشريت و نسل‌كشي، پيوند دادن بحران اقتصادي و اجتماعي در رژيم صهيونيستي با ريشه اصلي آن يعني اشغالگري و استعمار و ايجاد جبهه‌ واحد عربي، اسلامي و جهاني است كه عادي‌سازي را نه «سياست واقع‌بينانه»، بلكه مشاركت در جنايت تفسير كند. رژيم صهيونيستي امروز در بحران ساختاري واقعي زندگي مي‌كند، لذا غرب استعمارگر مي‌كوشد آن را از اين بن‌بست نجات دهد، اما اين رژيم در پرتو ماهيت پروژه صهيونيستي و ايدئولوژي راست‌گراي خود، فقط مي‌تواند به پيشروي بيشتر در مسير سركوب و خونريزي ادامه دهد و در اين مسير، بحران خود را عميق‌تر سازد. در چنين شرايطي، وظيفه عرب‌ها و مسلمانان - از منظر انساني، قومي و اخلاقي و اسلامي - آن است كه نه بخشي از طرح نجات اين رژيم، بلكه بخشي از روند تاريخي برچيدن رژيم استعمارگر، اشغالگر و آپارتايد اسراييلي و گشودن افقي عادلانه و نوين براي نجات سرزمين فلسطين باشند.

نويسنده و تحليلگر فلسطيني 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون