بازي اشكنك داره
حسن لطفي
هر چند محسن مخملباف در فيلم سلام سينما در پي معنايي وسيعتر از علاقه به سينما است، اما دقايق مختلف فيلم و پشت صحنهاش حكايت از جذابيت بازيگري براي افراد زيادي دارد. افرادي كه برخيشان مثل آدمهاي فيلم سرخپوستهاي غلامحسين لطفي براي رسيدن به رويايي كه در سر دارند (بازي جلوي دوربين و ستاره شدن) از هيچ كاري ابايي ندارند. عشق سينما آنقدر آنها را از خود بيخود كرده كه تصور ميكنند بدون سينما روزشان، شب نميشود. سينما يا بهتر بگويم بازيگري هم نان است و هم آب! پس اگر كسي حاضر باشد براي ورود به عالم سينما به ديدن بازيگر سرشناسي برود چندان عجيب نيست. حتي اگر حاضر باشد براي كارگردان فيلمي موبايل آخرين مدل بخرد و كادو ببرد يا نوشيدنيهاي مورد علاقه او را برایش تحفه ببرد باز هم نبايد دچار شگفتي شد. عجيب وقتي است كه اين عجيب نبودن تبديل به امري عادي شود و وقتي آموزشكدهاي هنرجو بگيرد، قول مشاركت در فيلمي را به هنرجوياني بدهد و... (دوستي كه فيلمساز نسبتا خوبي است، در حالي كه مشغول ساخت فيلمي بود چند بازيگر جوان كه مستعد هستند را به او معرفي كردم تا دو طرف بهره ببرند. پيام داد بازيگرانم را تهيهكننده از آموزشگاهش، معرفي ميكند. نقش اول هم كه خانمي بود که پول قابل توجهي به تهيهكننده داده بود و...) پول براي تست گرفتن و... هم كه جاي خودش را دارد و بدتر از بد است. البته قصدم نوشتن در مورد اشتياق بازيگري و اتفاقات اخير مربوط، به كارگردان مشهور و بازيگر مشهورتر نبود. مرادم تمركز روي موارد يا خطراتي است كه پس از انتخاب و بازي در فيلم براي بازيگران پيش ميآيد. فعلا هم كاري به شرايط روحي بازيگران فيلمهاي باشو غريبه كوچك، بچههاي آسمان، خانه دوست كجاست، دونده و...نداریم.
بازيگراني كه پس از بازي در فيلمهاي موفق جهاني تصور ميكردند سينما به آنها روي خوش نشان داده و روز و روزگارشان به کام شده است. اما بعد كه درست ديدند، متوجه شدند حكم عاشقي را دارند كه دلبسته معشوقي شده اما معشوق رهايش كرده و رفته است. در مورد آنها زياد نوشته و گفتهاند. قصدم تمركز روي وقايع پس از شهرت است. راحت بگويم و موضوع را نپيچانم. وقايعي مثل دستگيري چند بازيگر در جشن تولد يا وقايع ديگري است كه چهرههاي سرشناس سينما مورد قضاوت قرار ميگيرند. (حتي عكسالعمل نسبت به كنسرت و...) گمانم بخشي از اين وقايع در مورد افراد عادي زود جمع ميشد و تبعاتي هم نداشت. اما شهرتي كه سينما براي آدمها ساخته، به راحتي ميتواند بهانهاي براي خدشه وارد كردن به اين در ديد بودن و محبوبيت باشد. البته گاهي اوقات دلايل اساسيتري براي حمله به بازيگران وجود دارد. برجسته شدن بيش از حد، موضعگيريهاي سياسي و ورود در بازي بزرگان گاهي اوقات باعث ميشود تا پيدا و ناپيدا، افرادي كه زمين بازيها را از آن خود ميدانند تاب نياورند و با اتفاقي خواسته يا ناخواسته به بازيگران و مردم يادآوري كنند بازي اشكنك داره، سر شكستنك داره!