• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3334 -
  • ۱۳۹۴ شنبه ۱۴ شهريور

درباره رمان «آنك نام گل» نوشته اومبرتو اكو

قتل در صومعه؟

 

 

مريچارد المان (بررسي كتاب نيويوركر) ترجمه: رضا عليزاده٭ / «آنك نام گل» توامان در هر دو وجه سرگرم‌كننده و بلند‌پروازانه بودن موفق بوده است. مي‌توان اين رمان را رماني فلسفي در نظر گرفت كه نقاب داستان پليسي بر صورت دارد، يا آن را رماني پليسي درنظر گرفت كه نقاب رمان تاريخي بر چهره زده، يا حتي بهتر، تركيبي از هر سه. چنين كاري غيرممكن به‌نظر مي‌رسد، اما اكو آن را عملي كرده است. اگرچه كتاب‌هاي قبلي اكو اغلب مطالبي فني در مورد نشانه‌شناسي بوده، او در مورد نويسندگاني همچون يان فلمينگ، اوژن سو و جيمز جويس و موضوعاتي مثل داستان مصور سوپرمن هم مطالبي نوشته است. اكو در نخستين رمانش كاملا با تسلط از پس اين كار برآمده است. عنوان كتاب ظاهرا با جمله پاياني آدسو كه سال‌ها پس از وقايع مشغول نوشتن است توضيح داده مي‌شود: «اين دست‌نوشته را به‌جا مي‌گذارم، اما نمي‌دانم براي كه، ديگر نمي‌دانم اين نوشته در مورد چيست:
stat rosa pristina nomine, nomina nuda tenemus» گويا معني جمله لاتين (گل به نام پيشينش ماندگار است و ما را جز نامي چند چيزي به دست نيست،) بايد عبارت از اين باشد كه آدسو ذات واقعه را ارايه مي‌كند، نه تفسير آن را. گل با تمام هستي خود و اسمش گل است، اما ما در خزان و بعد، جز اسم خشك و خالي چيزي در دست نداريم. [همان مفهومي كه ناصر خسرو در اين بيت از «نام تهي» مدنظر دارد: خرسند مشو به نام بي‌معني/ نامي تهيست زي خردْ عنقا].«آنك نام گل» گويي براي القاي نوعي مدل قرون وسطايي از سه وحدت زمان و مكان و كنش، در هفت فصل كه بر پايه هفت روز آفرينش بنا شده، روايت مي‌شود. اين هفت روز نيز به بخش‌هايي تقسيم شده كه اساس آن ساعات شرعي است. اكو دو نمودار و نقشه از آنهايي كه براي تفهيم مطلب در آثار نشانه‌شناسي خود به‌كار مي‌برد، در ‌كتاب گنجانده. يكي از آنها خود صومعه است، بنايي پرابهت؛ ديگري كتابخانه است كه به‌شكل هزارتو طراحي شده. او همچنين امكان لذت بردن از كشف رمزي را كه بر اساس علايم منطقه ‌البروج نوشته شده براي ما فراهم مي‌كند. آنچه آدسو بايد بگويد غيرمترقبه است. او يك‌جور دكتر واتسون دست و پا چلفتي و نجيب و پارساست كه راهبي فرانسيسي از اهالي انگلستان را به‌اسم ويليام باسكرويلي همراهي مي‌كند. ماموريت ويليام پيش بردن مذاكرات ميان امپراتور لوئي چهارم و پاپ بدنام يوهانس بيست و دوم (هيچ پاپي پس از او تا قرن بيستم اين اسم را براي خود انتخاب نكرد) است. ويليام هنگامي كه تيغ تيز خود را روي رفتارهاي ديوانه‌وار معاصرانش مي‌كشد، شباهت‌هايي به دوست هموطنش ويليام آكمي (فيلسوف و راهب انگليسي) دارد. او مفتش بوده است، اما مفتشي دلرحم كه به شاكيان همانقدر سوءظن داشته كه به متهمان. ويليام تا حدي به خود اومبرتو اكو هم شباهت دارد و متخصص كشف رمز است: نوعي نشانه‌شناس قرن چهاردهم ميلادي و چنان‌كه اصل و ريشه‌اش از باسكرويل نشان مي‌دهد[اشاره به «سگ شكاري باسكرويل» در داستان‌هاي شرلوك هُلمز] سرآمد كارآگاهان است. همه اينها را اكو با مطايبه و شور و حرارت منتقل كرده است. سرمشق او در مكتبي كه برگزيده، بهترين‌ها بوده‌اند و بورخس از جمله آنهاست و ويليام و كتاب گمشده ارسطو بهترين دليل براي ذوق دلچسب او است. اگرچه كشمكش‌ها قرون وسطايي شروع مي‌شوند، اما مدرن خاتمه پيدا مي‌كنند. آدسو كه اصل و تباري آلماني دارد، ادعا مي‌كند كه قادر به خواندن شعر جديد دانته نيست، شعري كه به‌زبان «توسكان عاميانه» سروده شده، اما فراوان از آن نقل‌قول مي‌آورد، چنان‌كه نقل‌قول‌هايش از جيمز جويس نيز فراوان است. ترجمه ويليام ويور نفاست متن اصلي را رو آورده است. كتاب اكو محبوبيت فراواني در اروپا داشته و لايق چنين محبوبيتي در ايالات متحده هم هست.
٭ مترجم رمان «آنك نام گل»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون