روسيه تا كجا از سوريه دفاع ميكند؟
عبدالباري عطوان
اين روزها روزنامهها و شبكههاي تلويزيوني عربي مملو از گزارشها و مقالههايي شده است كه بر رسيدن هواپيماهاي ترابري نظامي روسيه به منطقه لاذقيه متمركز هستند كه صدها كارشناس و صدها تن تجهيزات نظامي نيز به همراه دارند. گويي كه روسيه از دهها سال قبل همپيمان نظام سوريه نيست. روسيه از زمان آغاز بحران سوريه با صداي بلند اعلام كرد كه اجازه سقوط نظام سوريه را نميدهد و دوبار از وتو در شوراي امنيت عليه هرگونه قطعنامهاي كه اجازه مداخله نظامي در سوريه را ميداد، استفاده كرد. روسيه همچنين ناوهاي خود را به شرق درياي مديترانه فرستاد كه اين اقدام براي به چالش كشيدن هواپيمابرهاي امريكايي صورت گرفت كه در نزديكي سواحل سوريه براي آمادگي جهت بمباران سوريه در هنگام بحران سلاحهاي هستهاي مستقر شده بودند. پس مساله غافلگير كننده در حال حاضر كجاست و چرا برخي به ويژه عربها از ارسال سلاحهاي نظامي روسيه به سوريه شگفتزده شدهاند. اين كشورهاي بزرگ انجمنهاي خيريه نيستند و روابطهاي بينالملليشان و سياستهايشان در هر منطقهاي در جهان و بالاخص منطقه خاورميانه براساس نظامي از ارزشهاي اخلاقي صورت نميگيرد. بلكه منافع در اين ميان حكمفرما هستند و روسيه نيز از ميان اين كشورهاي بزرگ مستثني نيست. بله روسيه از منافع خود دفاع ميكند و خواهان حفظ پايگاه نظامي خود در طرطوس و خواهان حفظ نظامي است كه به روسيه اجازه ايجاد اين پايگاه را داده است. چراكه اين پايگاه آخرين جاي پاي روسيه در منطقه عربي و حاشيه درياي مديترانه است اما اگر به جوانب اخلاقي برگرديم كمترين اهميت را در روابط ميان كشورها در غرب و شرق دارند و ما مجددا يادآور ميشويم از دلايل دشمني غرب، عربها، تركيه با نظام سوريه اين است كه نظام سوريه با كشيدن لوله گاز قطر از خاك سوريه به تركيه و از آنجا به اروپا مخالفت كرد كه اين امر به رقابت بر سر گاز روسيه انجاميد كه اهرم فشار استراتژيك در دست رهبران روسي عليه اروپا قرار گرفت و طبيعي و حتي منطقي است كه رهبران روس قدر اين كار نظام سوريه را بدانند و تمام تلاش خود را براي جلوگيري از سقوط آن انجام دهند و مانع از دست دادن نظام سوريه همچون چيزي كه در ليبي، عراق و يمن رخ داده، شوند. اين مساله به تحليل و گزينش كلمات نياز دارد. امريكا و همپيمانان عرب آن پنج سال براي براندازي نظام سوريه زمان داشتند و ميلياردها دلار و هزاران تن سلاحهاي جديد و هزاران نيرو فرستادند و صدها فتوا صادر كردند و از رسانهها براي بسيج و تحريك عليه نظام سوريه استفاده كردند اما نتيجه چه شد؟ تقسيم سوريه و منطقه و آشوبهاي خونين و فتنه طايفهاي و شبهنظاميان درگير و جنگ كه جان 300 هزار سوري را گرفت و باعث آواره شدن پنج ميليون تن ديگر شد و بقيه داستان هم مشخص است، پس آيا روسها در اين خصوص مورد سرزنش واقع ميشوند يا امريكاييها و همپيمانان عرب آن؟باراك اوباما، رييسجمهوري امريكا اخيرا در نشست با برخي نظاميان گفت: استراتژي روسيه در سوريه كه مبتني بر حمايت از نظام بشار اسد است اشتباه بزرگي است. ما به روسيه همچنان خواهيم گفت كه نخواهد توانست به اين استراتژي خود كه محكوم به شكست است، ادامه دهد. قطعا روسيه و رهبرانش آگاهي كامل از تجربههاي پيشين كشورشان در افغانستان دارند اما سوريه با افغانستان فرق ميكند. اما سوالي كه در اين ميان مطرح ميشود اين است كه امريكا و همپيمانانش دقيقا چه ميخواهند. ما ميفهميم كه آنها نه بشار اسد و نظامش را ميخواهند و نه داعش و نه جبهه النصره و نه احرار الشام، پس آنها چه ميخواهند؟ طرحهاي آنها براي حكومت بر سوريه پس از بشار اسد چيست؟ پس از آنكه آنها بيش از چهار بار رهبري ائتلاف مخالفان را تجربه كردهاند تا كي اين بحران ادامه خواهد داشت و ما تا چند سال ديگر بايد منتظر بمانيم. ما پاسخ به اين سوالها را به هفتههاي آتي واگذار ميكنيم و تنها چيزي كه ميتوانيم بگوييم اين است كه ما در مقابل يك گلوله بزرگ برفي هستيم كه شروع به ليز خوردن و بزرگ شدن كرده است و چه بسا به يك جنگ جهاني سومي تبديل شود و اين امر در حالي صورت ميگيرد كه همگان به صورت خردمندانه و عقلاني رفتار نكنند و به راهحل سياسي دست نيابند كه پيش از آنكه جلوي ريختن خون سوريها را بگيرد مانع از ريختن خون آنها نيز شود. ايسنا به نقل از راي اليوم