سعد خود و نحس ما
سيد علي ميرفتاح
خبر مكه تلخ و غمانگيز است. خبر آوارهها هم همينقدر بد و اعصاب خرد كن است. اخبار جهان شروع ميشود با تلخكاميها و غمگينيهاي مسلمانان. پناهجويان سرگردان به درهاي بسته ميخورند و خود را سرگشته
كوه و دشت ميكنند.
خانوادههايي كه منتظر بودند حاجي شان از حج برگردد و برايشان سوغات و خاطره بياورد، حالا بايد با اين اندوه جبرانناپذير كنار بيايند كه پدرشان، همسرشان، مادرشان، برادر و خواهرشان و چه بسا فرزندشان زير دست و پا در ازدحامي بيبديل مانده و نفسش بند آمده و جان به جانآفرين تسليم كرده. پاكستان و يمن و عراق و افغانستان و سوريه هم اجل معلق بالاسرشان بال بال ميزند تا هرچه زودتر بمبها بتركند، خمپارهها عمل كنند و گلولههاي نابكار از لولههاي
تفنگ در بروند. ديروز عيد اضحي در يمن مترادف بود با به خاك و خون كشيده شدن شيعهها. انگار هرچه خبر تلخ است مال ما است. خبرپراكنان دنيا را تقسيم كردهاند؛ اول هر قتل و غارت و نهب و فاجعه را كه مال جهان اسلام است ميگويند تا بعدش به موسيقي و سينما و شادي و خبرهاي خوش برسند كه همهاش مال غرب است... اما آنها هم همچه وضع بهتري از ما ندارند. همان پليس مرد و خبرنگار زني كه پناهجويان را ميزنند گواه آن هستند كه اروپا نيز وضع
بهتري از ما ندارد. توي خبرهاي بيبي سي و سيانان و فاكس و يورو البته هرچه مصيبت و بدبختي است مال خاورميانه و مسلمين است. حتي تصادفات رانندگي و حوادث غيرمترقبه هم مال اينهاست. مال ما است. هرچه سنگ است، مال پاي لنگ است. اما دنيا كه فقط هدلاين شبكههاي خبري نيست. جدي و با دقت كه نگاه كني ميبيني اروپا هم آتش زير خاكستر است و اگر اين خاكسترها كنار رود اوضاع قدرتمندان حتي از يونان هم خرابتر است. دنيا را شبكههاي خبري نميسازند اما ما شش دانگ حواسمان را دادهايم به اينها و از روي دست اينها توهم زدهايم كه دنيا دو قسمت است؛ يك قسمتش را مصيبت و بدبختي و آوارگي و بيچارگي و فقر و مرگ و نداري پر كرده و قسمت ديگرش را كه از اتفاق تميزتر و مصفاتر و زيباتر و باكلاستر هم هست دادهاند به مردمان باادب و بانزاكت و مهربان و منطقي و خوشگذران و دلشاد و منظم. چهار روز پاي اخبار بنشينيد تا از خاورميانهاي بودن خود شرمنده شويد و براي آينده بچهها هم كه شده به آب و آتش بزنيد بلكه دروازههاي اروپا و امريكا به رويتان باز شود. غافل از اينكه سربزرگه نژادپرستان و نئونازيستها و متعصبين مسيحي و خشونت طلبان يهودي زير لحاف است بلكه انبار باروتي هستند كه لحظه انفجار را انتظار ميكشند. البته اين چيزي از بار گناه ما كم نميكند. اتفاقا بزرگترين خطا و گناهمان همين كه فريب غربيها را خورديم و سرنوشت خود را به عقل و درايت آنها سپرديم. «ما» كه ميگويم منظورم جمهوري اسلامي نيست. منظورم جهان اسلام است و اتفاقا بيشتر منظورم همين كشورهايي است كه امروز بارخاطر شدهاند و گرفتاريها و بدبختيهايشان را از دوش خود برداشتهاند و روي دوش بقيه گذاشتهاند. همينها هم بيچارهها، طفليها در اصل گرفتار غربيها و بازيهاي پليد غربي هستند. از خودم درنميآورم. مصاحبه خانم كلينتون را كه اين روزها توي شبكههاي اجتماعي دست به دست ميشود ببينيد تا بفهميد اين مصيبت طالبان و داعش از كجا روي سر مسلمانان بيپناه آوار شده است.
يك فيلم خبري موثق ديدم كه رونالد ريگان زير بغل سركردههاي طالبان هندوانه ميگذاشت و آنها را با جفرسون و واشنگتن و آدام مقايسه ميكرد و كارشان را در مقابله با روسها در افغانستان تا حد استقلال امريكا بالا ميآورد. حالا طبيعي است كه «كي بود، كي بود، من نبودم» غربيها دامنشان را از ترس آلوده شدن به خون مردم بيچاره بالا بكشند و عقب بايستند. مصيبتهاي خاورميانه جدي و نگرانكنندهاند اما اين مصيبتها جهانياند و جهان ناچار است هزينه واقعي بپردازد تا منطقه روي آرامش ببيند. اشتباه نكنيد. تب سخنرانهاي رسمي مرا نگرفته و من هم به تقليد از ايشان همه مسايل دنيا را نميخواهم به تقابل شرق و غرب برگردانم.
مسووليت ندانم كاريها و خطاهاي جهان اسلام را نبايد به گردن غربيها انداخت. اينكه سعوديها حساب و كتاب بلد نباشند و بعد از اين همه تجربه بين تعداد حاجيان و فضاي مناسك نتوانند نسبت درست برقرار كنند ربطي به غربيها و شبكههاي غربي ندارد. بيگدار به آب زدن پناهجويان هم مسووليتي است كه خودمان بايد بپذيريم. اينكه در كشور ما بالاي بيست و چند هزار نفر در تصادفات جادهاي ميميرند تقصير خودمان است. جاي گفتوگو ندارد كه ما مسوول خطاها و ندانمكاريها و نابلديهاي خودمان هستيم. اما در اين ميان غرب هم بيگناه نيست چون نيك بنگريد اتفاقا جاي پايشان همه جا هست. نميشود عراق و افغانستان را به آتش بكشيد بعد تعجب كنيد كه چرا منطقه روي آرامش نميبيند چون نيك بنگريد اتفاقا سعد غربيها با نحسي خاورميانه گره خورده است و ثروت و آرامشي را كه اين خوشبختان و سعادتمندان پيدا كردهاند، قبلش بدبختهاي خاورميانه گم كردهاند... هر كجا افسانه غم گستري است/ هر كجا آوازه مستنكري است/ هر كجا اندرجهان فال بد است/ هر كجا مسخي نكالي ماخذ است/ در مثال و قصه فال شماست/ در غمانگيزي شما
را مشتهي است