دنياي اين روزهاي علي خدايي و در آرزوي ثبت جهاني اصفهان
بالاخره راهي پيدا ميكنم
ميگويند حالوهواي اين شهر هنرپرور است؛ شهري كه زماني آب داشت و زايندهرودي، اما حالا گرفتار رودي خشك شده و سيوسه پلي كه وقتي روي آن قدم ميگذارند، خشكي رودخانه غم ميآورد و حسرت روزهاي گذشته؛ تصويري كه مهمترين دغدغه اين روزهاي علي خدايي است. نويسنده اصفهاني كه سالهاي سال است زادگاهش را رها نكرده و با همان لهجه اصفهاني شيرين، دغدغهاش را روايت ميكند: «همه دغدغههاي من براي اصفهان است. اينروزها هر كسي كه در اصفهان زندگي ميكند يا به اصفهان سفر ميكند و از كنار سيوسهپل ميگذرد، ديدن رودخانهاي كه ديگر در آن آب جاري نيست ناراحتش ميكند. رودخانهاي كه روزگاري نه چندان دور پرآب بود و همه علاقه و عادت ما اين بود كه جوشوخروش رودخانه را تماشا كنيم. حالا اما بايد خشكي رودخانه را به نظاره بنشينيم و غمگين شويم. هر كسي كه به اصفهان ميآيد با ديدن خشكي رودخانه زايندهرود انگار يك چيز مهم را در اين شهر گم كرده است. »
دغدغههاي نويسنده اصفهاني از علاقه به شهرش ميآيد؛ شهري كه تمام زندگياش را ساخته و حاضر نيست براي مدتي از آن جدا شود. چنين دغدغههايي براي نويسنده دوستداشتني، خيالها و آرزوهايي هم ساخته، آرزوهايي كه درباره آن ميگويد: «مدتهاست يك آرزوي ديرينه دارم اما تازگيها بيشتر به آن فكر ميكنم؛ اينكه چگونه ميتوانم اصفهان را ثبت تاريخي كنم. آرزو دارم اصفهان را ثبت تاريخي كنم». خدايي كه مدتي پيش برادرش را از دست داده در حال و هواي درگذشت برادرش بهسر ميبرد و در همين حالوهوا نيمنگاهي هم به خاطراتي كه در اصفهان دارد، مياندازد و ميگويد: «اين شهر پيشينه تاريخي باارزشي دارد، اما اينروزها به هر جايي از اصفهان كه پا ميگذارم آن را در حال تغيير ميبينم؛ تغييراتي كه باعث از دست رفتن خاطراتم ميشود. تغيير بافتهاي قديمي اين شهر ناراحتكننده است. آدم با اين بافت جديد احساس غريبگي ميكند. انگار قصد كردهاند همه خاطرات قديم اهالي اصفهان را يكجا پاك كنند.» تغيير بافت اصفهان گويا در بهحاشيه رفتن هنر و هنرمندان اينشهر هم اثر گذاشته است، چنانكه اين نويسنده تعريف ميكند: «ديگر مثل گذشته فعاليتهاي هنري و ادبي در اين شهر انجام نميشود و روح هنر از اين شهر رفته است. باتوجه به پيشينه تاريخي و ادبي كه اصفهان دارد اين شهر بهترين موقعيت را براي برگزاري فستيوال و نمايشگاههاي ادبي دارد، در حالي كه به اين موضوع هيچ توجهي نميشود و براي پرورش روح هنر در ميان جوانان نسل جديد اين شهر راهكاري ارايه نميشود.» نويسنده اصفهاني قصه ناتمام خود را اصفهان ميداند و ميگويد: «بالاخره راهي پيدا ميكنم كه چگونه اصفهان را ثبت جهاني كنم.» در ميان سفرنامههايي از شهرهاي مختلف ايران به قلم نويسندگان كهن نوشته شده، اصفهان بيشترين سفرنامه را دارد، درحالي كه مدتهاست سفرنامه جديدي از اين شهر نوشته نشده. اين را خدايي ميگويد كه يكي از اهالي اديب اين شهر است و ادامه ميدهد: «سفرنامه جديدي از اصفهان نوشته نشده چون اين شهر با تغييراتي كه داشته نميتواند سفرنامه جديدي داشتهباشد؛ سفرنامهاي كه در گنجه بماند و ارزش اين شهر را چندبرابر كند.» فارغ از همه نگرانيها و دغدغههايي كه خدايي از اصفهان مطرح ميكند، حرف اول و آخر او حفظ تاريخ اين شهر است؛ شهري كه سالهاست در جريان عدم مهندسي و كارشناسي مسوولان در دست تغيير قرار گرفته و تاريخ آن در معرض آسيب قرار دارد.