ائتلاف عقلا عليه سوءاستفاده سياسي از هشدار رهبري
محمدرضا تابش
گروهها و جريانهاي منتقد دولت فعلي در تاريخ سياستورزي خويش بارها سابقه استفادههاي خاص از رهنمودها و سياستهاي كلي مقام معظم رهبري را داشتهاند. موضوع هشدارهاي رهبري درباره «نفوذ» و استفادههاي سياسي خاص از آن توسط برخي گروهها نيز قاعدتا از اين قاعده كلي مستثني نخواهد بود. تاكنون بارها و بارها نسبت به لزوم پرهيز از جناحيكردن مواضع رهبر معظم انقلاب و همينطور اتفاقات و تحولاتي كه براي كل ايران داراي ارزشي ملي است، سخن گفته شده است. سخناني كه گاه در چارچوب رهنمودهاي اخلاقي و شرعي به جريانهاي سياسي است و گاه در قالب زنهارهايي درباره منافع ملي. تكرار اين دست رهنمودها با توجه به تكرار مكرر آن موضعگيريها هر چند كاري ثواب است اما در اين ميان سوالي نيز وجود دارد كه بايد پاسخ داده شود؛ اينكه چرا اساسا برخي جريانهاي سياسي همچنان پس از آزمودن نتيجه اين دست رفتارها بر تكرار آن تاكيد و اصراري ويژه دارند؟ پاسخ اين سوال را پيش از هر چيز بايد در توان سياستورزي عمومي اين جريانها در مقابل رقباي داخلي ديد. جايي كه امكان تجميع يك پايگاه اجتماعي قابل قبول و تاثيرگذار براي استمرار حضور آنها در مسند قدرت بسيار محدود است. به عبارتي جريانهاي تندرو همواره سعي كردهاند با استفادههاي خاص و جناحي از واقعيتهايي چون هشدارها و سياستهاي رهبري معظم، حذف رقيب از صحنه رقابت را بدون حضور پايگاههاي اجتماعي مختلف تسهيل كنند. اين در واقع فرآيندي است براي افزايش امكان توفيق در انتخابات. تجربه سياسي ما خصوصا در دو دهه اخير تعداد زيادي از اين نمونهها را در دل خود جاي داده است. اين روند مخرب اما تاكنون از يك سو منجر به از بين رفتن حوزههاي انباشت تجربي جامعه ايران در سياستورزي و حكومتداري شده و از سوي ديگر منافع ملي را در برهههايي تا سطح منافع جناحي تنزل داده كه نصيب نظام و كشور از آن چيزي جز آسيبهاي آشكار نبوده است. آسيبهايي كه البته به ازاي تمام مضرات خود يك محصول مفيد نيز براي ايران داشته و آن هم اينكه بسياري از همان گروههايي كه خود پيشتر در پي مصادره برخي مفاهيم بودهاند اكنون در صفي ديگر قرار دارند. نتيجه اين تغيير صفبندي را هم ميتوان به وضوح تمام در مسائلي چون حمله اصولگرايان تندرو به اشخاص ريشهداري در جريان اصولگرا چون آقاي دكتر لاريجاني يا حجتالاسلام ناطق نوري و امثال اين چهرهها ديد. اكنون ديگر هشدار درباره چنين وضعيتي تنها سخن جريان اصلاحات نيست. اكنون اصولگرايان بسياري هم در آستانه تخريبهاي شديدي از همين منظر قرار دارند. اين اما موقعيتي طلايي است تا بتوان بهطور ريشهاي تكليف چنين دست رفتارهاي سياسي مخربي را مشخص كرد. طيفهاي سياسي معتدل و ميانهرو در آستانه انتخابات باز هم در ليستها و فهرستهاي مختلفي ظهور ميكنند و اين در حالي است كه خيليها در انتظار يك ائتلاف فراگير بين آنها هستند. حال آنكه بهنظر ميرسد ائتلاف بزرگ و فراگير بايد بر سر مقابله با جناحي كردن منافع ملي و هشدارهاي رهبري شكل بگيرد؛ موضوعي كه اكنون طيف گسترده و بزرگي از نيروهاي سياسي بر سر آن توافق دارند. شروع يك پروژه مشترك براي اين كار به نظر نياز چنداني به موقعيتهايي چون ائتلافهاي انتخاباتي ندارد. نيروهاي معتدل از جريانهاي مختلف اگر در عين رقابت قايل به اين هستند كه بايد منافع ملي بر سر تمام اين رقابتهاي داخلي قرار بگيرد، ميتوانند اين را در مقابله جدي با روشهاي حذفي و سوءاستفادههاي سياسي از موضوعاتي چون هشدارهاي رهبر معظم انقلاب براي «نفوذ» نشان دهند، چه آنكه همه آنها تا اينجا كم و بيش طعم تلخ استفاده سياسي از چنين موضوعاتي را چشيدهاند. معتدلين داخلي ما از تمام جناحها يك بار بر سر برجام نشان دادند كه فراتر از هر رقابت داخلي ميتوانند بر منافع ملي به اشتراك حداكثري برسند و اكنون نياز است كه اين تجربه بار ديگر تكرار شود.