دموكراسي توسعه گرا يا توسعه دموكراسيخواهانه؟
سجاد سالك
تاكيد هميشگي موسسان و بنيانگذاران حزب نداي ايرانيان در خصوص لزوم تحول اقتصادي، كاهش نابرابريها، مبارزه با فساد، افزايش كارآمدي نهادي در سطوح مختلف و مهمتر از همه توسعه كشور ظاهرا براي برخي ناظران اين شايبه يا سوال را به وجود آورده كه آيا حزب نداي ايرانيان يك حزب دموكراسيخواه است و به آرمانهاي حقوق بشري اعتقادي دارد؟
چنين سوالي براي آنها كه با پيشينه و سوابق اعضاي حزب نداي ايرانيان آشنايي دارند شايد پرسش عجيبي جلوه كند، به خصوص آنكه در بند 12 مرامنامه به صراحت نگاه حزب به مردمسالاري تبيين شده اما چنين شايبهاي را فرصت مناسبي ميدانم تا به بهانه آن، نگاه حزب نداي ايرانيان به دموكراسيخواهي و مردمسالاري دقيقتر تبيين شود و بر اين نكته تاكيد كنم كه بايد كثرتگرايي موجود در دل جبهه اصلاحات را به رسميت شناخت.
دعواي ميان اولويت توسعه بر دموكراسي يا بالعكس، مناقشه جديدي نيست. بلكه چندين دهه ميشود كه اين موضوع محل پژوهش و بحثهاي جدي قرار دارد كه حكومت دموكراتيك نتيجه توسعه يافتگي است يا شرط ضروري براي رسيدن به توسعه؟ باب بررسي اين موضوع همچنان مفتوح است اما هرگز گروهي به خودش اجازه نميدهد طرفداران ديدگاه مقابل را ضددموكراسي يا مخالف توسعه سياسي قلمداد كند. چرا كه زمينه بحث در علوم انساني همواره فراهم بوده و اين يك نگاه قيم مآبانه و انحصارگرايانه است كه متفكري، راه مطلقي براي توسعه سياسي ترسيم كرده و جرياني كه ديدگاه ديگري عرضه كرده باشد را در ضديت با دموكراسي توصيف كند.
در چنين شرايطي، اگر فرد يا جرياني ادعا كند نداي ايرانيان به واسطه تاكيد بر لزوم توجه به مسائل اجتماعي و اقتصادي به آرمانهاي دموكراسيخواهانه پايبند نيست در خوشبينانهترين حالت مرامنامه و ديدگاه صاحبنظران حزب نداي ايرانيان را مطالعه نكرده و در حالت بدبينانه به دليل نامشخصي چشم بر روي حقيقت بسته و آدرس اشتباه نشان مخاطبان ميدهد.
در اينجا ميخواهم قاطعانه بگويم: اعضاي حزب نداي ايرانيان با ذرهذره وجود خود دموكراسيخواه بوده و از تحقق معيارهاي حقوق بشري دفاع ميكنند. تفاوت شايد تنها در تعيين هدف يا وسيله باشد. ممكن است برخي نيروهاي اصلاحطلب به دموكراسي به چشم وسيلهاي نگاه كنند كه از طريق آن بتوان به توسعه رسيد. اين نگاه در دنيا هم طرفداران خاص خود را دارد و اشكالي بر آن مترتب نيست با اين حال حزب نداي ايرانيان از آنجا كه به توسعه سياسي پايدار اعتقاد دارد و هرگونه تلاطم، التهاب و فراز و فرود را به زيان كيفيت زندگي شهروندان ارزيابي ميكند بر اين تفكر اصرار دارد كه تحقق يك زندگي دموكراتيك هدف بوده و براي رسيدن به اين آمال و آرزوي انساني چارهاي جز تحقق الزامات توسعهاي در حوزههاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي وجود ندارد.
ما به احيا و تقويت شكلي از اصلاحطلبي ميانديشيم كه آسيبهاي ناشي از تقابل، نزاع و دوقطبيسازيهاي مخل به حال اقتصاد، پيش از آنكه به چرخه تازهاي از سرخوردگيهاي سياسي ميان طبقه متوسط و عموم شهروندان خواستار تحول منجر شود كنترل و براي جلوگيري از اين آسيبها فكر عاجلي شود.
از اين منظر نگاه ابزاري به دموكراسي در شرايطي كه زمينههاي لازم براي توسعه سياسي وجود ندارد شايد در كوتاهمدت جلوههاي فريبايي از مردمسالاري را متجلي كند اما چنين نهالي بسيار شكننده بوده و با وزش كوچكترين نسيمي كمر خم خواهد كرد. براي همين است كه آدام پرزورسكي، استاد مطرح علم سياست در دانشگاه نيويورك معتقد است به جاي آنكه دموكراسي را پيش شرط توسعه بدانيم يا خير بهتر است به عواملي مانند ثبات داخلي، روابط حسنه با اقتصادهاي مسلط، زيربناي سالم، دستگاه اجرايي توانا، كاهش فساد، قوانين باز و افزايش روز افزون برابري منطقهاي بپردازيم.
در عين حال بايد در نظر داشت نگاه ابزاري يا غايتانگارانه به دموكراسي، چالشي خودساخته مختص كشور ما نيست. در طول ساليان گذشته باب بحث و نظر پيرامون اين موضوع باز بوده و انديشمندان مختلف هريك نظرات خاص خود را ارايه كردهاند. به عنوان مثال نظريه دموكراسي توسعه گرا (نگاه ابزاري به دموكراسي) معتقد است كه افزايش تغييرات دموكراتيك احتمالا تاثيرات مثبتي در زمينه توسعه به وجود خواهد آورد، حال آنكه طرفداران توسعه دموكراسي خواهانه بر لزوم تحقق پيش نيازهاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي و بسترسازي براي رسيدن به دموكراسي تاكيد دارند. چرا كه اگر دموكراسي با فقر و ضعف جامعه همراه باشد نمودي از يك دموكراسي ضايع شده يا پر اشتباه به نمايش درآمده و اين بهترين هديه براي مخالفان دموكراسي است تا طيفهاي خواهان مردمسالاري را منزوي كرده و انديشههاي اقتدارگرايانه خود را ترويج كنند.
از اين زاويه به نظر ميرسد دموكراسي تنها يكي از راهها براي تحقق اهداف مطلوب نيست بلكه دموكراسي خود تحقق جامعه مطلوب است. طرفداران چنين زاويه نگاهي معتقدند جوامعي كه دچار فقر مادي بوده و معيشت و زندگي شهروندانشان از كيفيت لازم برخوردار نباشد نميتوانند نويد بخش زندگي دموكراتيك باشند. بر اين اساس اگر هدف، رسيدن به دموكراسي پايدار و بهبود مستمر شاخصهاي حقوق بشري باشد بايد زيربناي لازم براي حفظ ارزشها، نهادها و فرآيندهاي دموكراتيك را مورد توجه قرار داد و اين حاصل نميآيد مگر با اصلاحات، تدريجي، مستمر و گامبهگام و تلاش براي ارتقا و افزايش تسهيلات و خدمات زير بنايي و تلاش براي بهبود كيفيت زندگي شهروندان كه همه اين موارد به تفصيل در مرامنامه حزب نداي ايرانيان اشاره شده است.
با چنين پشتوانه فكري و تئوريكي اگر كسي دموكراسيخواهي و اصلاحطلبي نداي ايرانيان را با بازيهاي كلامي و اتهام زنيهاي بياساس، زير سوال ببرد جز جفا به جمعي از بهترين جوانان اين مرز و بوم و توليد كدورت در ميان جبهه بزرگ اصلاحطلبان كاري انجام داده است؟