كار براي من فقط كار نيست بلكه عشق هم
به همراه دارد
زهره عزپور/ مهدي غبرايي سالهاست كه ترجمه ميكند. او در سال ۱۳۴۷ از دانشگاه تهران در رشته علوم سياسي ليسانس گرفت و از سال ۱۳۶۰ به طور حرفهاي به كار ترجمه ادبي پرداخت. نخستين اثرش، بخشي از مجموعه داستانهاي نويسندهاي روسي به نام «آواي رنج كهنه سرaباز» بود كه به چاپ رسيد. او تاكنون آثار زيادي از نويسندگان مختلف از جمله ژوزه ساراماگو، وي. اس. نايپل، ميخاييل بولگاكف، رومن گاري، مايكل كانينگهام، خالد حسيني، ر. ك نارايان، جويس كرل اوتس، لورا براون، ماريا ريلكه و... را به فارسي برگردانده است. او ميگويد كه به تازگي رماني از خالد حسيني را به فارسي ترجمه كرده كه از سوي نشر ثالث منتشر خواهد شد اما ترجيح ميدهد كه فعلا نام اين اثر را نگويد. با او درباره كارهاي تازهاش گفتوگو كرديم.
اين روزها مشغول ترجمه چه كاري هستيد؟
سالهاي اخير كمتر راجع به كتابهايي كه ترجمه ميكنم، صحبت ميكنم. معمولا گفتن كارهايي كه ترجمه ميكنم به صلاح نيست. چون قاعدتا وقتي كه اعلام ميكنيم كه كتابي در دست ترجمه است متاسفانه چند نفر آن را ترجمه ميكنند و الان هم هيچ نظارت و كنترلي در كار نيست. رماني از نويسنده افغان (خالد حسيني) در دست دارم كه سه رمان به نامهاي «نداي كوهستان» و «هزار خورشيد تابان» از نشر ثالث و «بادبادكباز» از سوي نشر نيلوفر را قبلا ترجمه و منتشر كردهام. چهارمين رمان هم همين روزها از
نشر ثالث منتشر ميشود. قبلا چند اثر از هاروكي موراكامي ترجمه كردهام و قصد دارم كه پرونده او را تمام كنم.
قصد ترجمه اثري از سوتلانا الكسيويچ كه برنده جايزه نوبل را نداريد؟
نه، به دو دليل است كه آثار ايشان را ترجمه نكردهام. يك اينكه زبان اصلي من انگليسي است و خانم الكسيويچ روسي. دليل ديگر اين است كه من دنبال ترجمه رمان و داستان كوتاه هستم و خانم سوتلانا الكسيويچ رماننويس نيست بلكه بيشتر گزارشگر و مدافع حقوق بشر است و در حوزه كاري من نيست.
شما كتابهاي زيادي ترجمه كرديد ولي همزمان با شما مترجمان ديگري هم همان اثر را ترجمه كردهاند و زودتر منتشر شده است، شما براي حل شدن مشكل موازيكاري در ترجمه چه پيشنهادي داريد؟
راجع به اين موضوع هيچ پيشنهاد و توصيهاي نميشود كرد. مشكلي كه باعث موازيكاري در ترجمه ميشود يكي بيكاري جوانهاست در نتيجه با تصور اينكه ترجمه رمان، كار سادهاي است و كساني كه آشنايي به زبان اصلي دارند و به ادبيات جهان تسلط دارند سراغ ترجمه آثار ميروند. من همچنان كار خودم را انجام ميدهم و كاري به كسي ندارم. وقتي ببينم كسي اثري را ترجمه ميكند سراغش نميروم. كار براي من فقط كار نيست بلكه عشق هم به همراه دارد. در حد توان و بضاعت خودم كارم را انجام ميدهم و از دوران جواني و نوجواني با ادبيات آشنايي دارم. آن آشناييها كمكم ميكند كه اين ترجمهها برايم جذابيت داشته باشند و بتوانم اين جذابيت را انتقال دهم. 35 سال است كتاب ترجمه ميكنم و احساسم اين است كه ترجمه رمان بخشي از نيازهاي روحي و رواني من را ارضا ميكند و هر كاري را كه بپسندم و احساس كنم كه ديگران هم از آن لذت ميبرند كار را ارايه ميدهم.
اصولا كتابهايي كه معروف هستند، يا اينكه نويسندهاش شهرت دارد، تاثيري براي ترجمه كردن شما دارد؟
فقط معروف بودن و شهرت نويسنده مهم نيست. كتابهايي از نويسندگان مختلف ترجمه كردهام كه حتي در ايران شناختهشده نبودند. هفت يا هشت كتاب از نويسندگان هندي يا هنديتبار ترجمه كردهام. آثاري از نويسندگان ديگر كه در ايران شناخته شده نبودند يا كمتر شناخته شده بودند هم به فارسي برگرداندهام. مثلا وي. اس. نايپل نويسنده هندي-تريندادي كه برنده جايزه نوبل شد چهار رمان از او ترجمه كردم. بعد از اينكه ژوزه ساراماگو جايزه نوبل را از آن خود كرد من رمان «كوري» و«بلمسنگي» او را ترجمه كردم.